چادربیچاره ی من...
چادربیچاره ی من…
چقدر درد میکشی این روزها…
باور کن من هم درد دل میکشم…
نه کم تر ازتو! هوا هر هوایی که میخواهدباشد… ابری و آفتابی…باران های اسیدی تهران،یا آفتاب تند و تیز قم!
تنهاتورادودستی بغل میگیرم تا به باد نروی…
شرمنده که از سر مادر… زینب… رقیه… سکینه… کشیدند تورا و شدی سایه ی سر “مّن"…