سبک زندگی و تیپولوژی حجاب
تیپ اول:
بی حجابی که بی دینی نیست. دلت پاک باشد: دختر جوان که حسابی به مد روز راه می رود و به تعبیر امروزی ها شیک پوش و آرایش کرده در خیابان ها قدم می گذارد در طول مسیر که می آید بارها و بارها با افراد مختلفی مواجه می شود که برای او مزاحمت ایجاد می کنند:
• خانوم….شــماره بدم؟
• خانومی برسونمتون؟؟
• عزیزم چند لحظه وقتتو به من میدی؟
• و …
اینها جملاتی بود که دخترک در طول مســیر خوابگاه تا دانشگاه می شنید!
هرچند بیچــاره اصـلاً اهل این حرفها نبود و این اتفاق به شدت آزارش می داد ولی حاضر به تغییر در ظاهر خود نیست. چون به شدت دوست دارد در جامعه آزادانه لباس بپوشد و حجاب داشته باشد و به این امر اعتقاد فراوانی دارد.
حال وقتی از این دخترجوان می پرسند چرا موهایت بیرون است؟ جواب می دهد به خودم مربوط است تو چه کار داری؟
برایش توضیح بیشتری که می دهند می گوید: حجاب که مهم نیست. خدا کند آدم دلش پاک باشد!
عده ای با بیان این جمله، بی حجابی را در جامعه توجیه می کنند. حال اگر به فرض، قبول کردیم بی حجابی بی دینی نیست، اما این تناقض چگونه حل می شود؛ حجاب طبق آیات و روایات صریح از ضرورت های بارز دین است. پس چگونه می شود که قلب پاک از اجرای حکم قطعی دین سرپیچی نماید؟ این قلب از چه چیز پاک است؟ از گناه یا از اطاعت؟! «نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَ نَكْفُرُ بِبَعْض» تعبیر این گونه رفتارهاست.
حال سوال اینجاست؛ یعنی امکان ندارد دل و ظاهر با هم پاک باشند؟ امام علی(ع) فرمودند: ایمان به قلب و زبان و عمل است.
تیپ دوم:
حجاب سازمانی: دختر محجبه به کلاس زبان می رود. در جای خود که می نشیند همکلاسی اش که آن چنان حجاب مناسبی هم ندارد از او می پرسد:
چرا چادر سر می کنی؟ چرا اینقدر محجبه ای؟ در سازمان خاصی کار می کنی؟
پاسخ می دهد: نه مگر فقط کارمندان دولتی محجبه اند؟
گفت: آخر آنهایی که با جاهای خاص در ارتباطند این جوری حجاب کامل دارند. انگار هنوز قانع نشده بود پرسید: شهرستانی هستی؟ دختر چادری جواب داد نه. حتماً درنظرش دهاتی ها و شهرستانی ها باحجابند!!
بازهم دست بردار نبود. پرسید دانشجو هستی؟ پاسخ داد بله. پایان نامه دکتری می نویسم. گفت چه رشته ای؟ جواب داد: علوم قرآنی.
انگار رمز جدول را پیداکرده باشد گفت: آهااان!! دختر محجبه که انگار قبلاً تجربه چنین برخوردی را داشته است بلافاصله و با اعتماد به نفس فراوان جواب داد:
نمیدانی چه لذتی دارد وقتی سیاهی چادرم، دل مردهایی که چشمشان به دنبال خوشرنگترین زنهاست میزند.
نمیدانی چقدر احساس امینت می کنم وقتی در خیابان و دانشگاه و… راه میروم و صد قافله دل، همراه من نیست.
نمیدانی چقدر لذتبخش است وقتی وارد مغازهای میشوم و میپرسم: آقا! اینها قیمتش چند است؟ فروشنده جوابم را نمیدهد؛ دوباره میپرسم: آقا! اینها چنداست؟ فروشنده که محو صورت بزک کرده و رنگ موهای زن دیگری است، من را اصلاً نمیبیند. و باز هم سوالم بیجواب میماند و من، خوشحال، از مغازه بیرون میآیم.
و دختر جوان محجبه همین طور ادامه می دهد…
تیپ سوم:
اسلام، حجاب و نگاهي پیشرفته: حجاب یکی از احکام وجوبی اسلام است که بر اساس آن زن باید، هنگام معاشرت با مردان، بدن خود را بپوشاند و به جلوهگری و خودنمایی نپردازد. از منظر اسلام حجاب بانوان، داراي ابعاد سلبی و ايجابي است. بُعد سلبي آن، حرام بودن خودنمايي به نامحرم است؛ و بُعد ايجابي آن، وجوب پوشش بدن و اين دو بُعد بايد در کنار يکديگر باشد تا حجاب اسلامي تحقق یابد؛ اگر یکی باشد و دیگری نباشد در اين حالت حجاب اسلامي محقق نشده است.
هرچند ماهواره، اینترنت و وسایل ارتباط جمعی در عصر فناوری تلاش می کنند سبک زندگی و نوع پوشش و رفتار مردم در دهکده ی جهانی را تا حد زیادی مشابه هم سازند، اما هيچ کس بدون پذيرفتن هويت واقعي خود که تحت تأثير دين و رسوم کشورش مي باشد، نمي تواند به سبک صحيحي از زندگي دست یابد. بانوی ایرانی مسلمان هم برای نوع پوشش خود نمی تواند الگوی زنی را داشته باشد که هم دین، هم وطن و هم مسلک او نیست.
لذا برای ترویج حجاب باید الگوهای سبک زندگی اصلاح و حساسیت ها افزایش یابد. بعضی وقت ها به چیزی اعتقاد فکری داریم اما تبدیل به باور قلبی نشده است. باید نسبت به حجاب اقنای ذهنی و فکری صورت پذیرد، یعنی حساسیتها به سمت حجاب بیشتر شود و مردم نسبت به آن التزام عملی پیدا کنند. مردم نسبت به مسأله حجاب و اقامه آن حساس شوند، چراکه برخی افراد به حجاب اعتقاد دارند، علاقهمند هم هستند و التزام عملی هم دارند، اما نسبت به گسترش آن در جامعه حساس نیستند.
احكام اسلام بر اساس جلب مصالح و دفعمفاسد مبتنی بر فطرت پاك انسان و عدم ضرر است. خالق انسان بهتر از هر نهاد یا منبعی میداندكه نیاز فطری انسان چیست. خداوند پارساترین افراد را باكرامتترین میداند و حجاب در تعریف خالق انسان یكی از نمادهای پارسایی است. زن مسلمانواقعی، پارسا و با كرامت است وخداوند راضینیست زیبایی و محاسن چنین زنی در منظر و دید افراد فاسد قرار گیرد تا در بعضی موارد مورد استمتاع و شهوترانی آنان واقع شود. حرمت زنمسلمان به اعتبار اسلام و پارسایی اقتضا دارد كه برخلاف زن كافر، محاسن و زیبایی هایخود را از نامحرمان بپوشاند و مجاز باشد تنها برای محارم تا حدودی و برای شوهرش هیچ گونه حجابی نداشته باشد.
تلاش برای کشف حجاب خانم آمر به معروف در خیابان های تهران!
aMark>
e="font-size: 14.0pt; line-height: 160%; font-family: "B Nazanin"; mso-ascii-font-family: Tahoma; mso-hansi-font-family: Tahoma; color: black;” lang="AR-SA">سر کوچه ی منتهی به منزل، دختر فوق العاده بدحجابی از روبرو می آمد، حجاب بسیار نامناسب و آرایش غلیظ دختر صحنه ی بسیار بدی ایجاد کرده بود… به نزدیکم که رسید گفتم: “خانم لطفا حجابتونو رعایت کنید.” هنوز به آخر جمله نرسیده بودم که زن برگشت و در کمال ناباوری گلویم را گرفت و چند بار به صورتم چنگ زد و …
یک شهروند تهرانی با ارسال گلایه نامه ای به سایتهای اصولگرا؛ به شرح اتفاقی تلخ پرداخته است که متن ارسالی ایشان در ادامه می آید.
حضور زنان و دختران بدحجاب در تابستان و در مسیر تردد من (میدان صادقیه و میدان پونک) هر روز وضعیت بدتر و غیر قابل تحمل تری پیدا میکند . متاسفانه هر روز ناچار از دیدن صحنه های اسف باری از وضعیت حجاب و پوشش زنان و دختران در ملا عام و بدون هیچ ممانعتی از طرف نهادهای ذیربط هستم.
به حکم وظیفه شرعی، به برخی که پوشش خیلی نامناسبی! دارند تذکر میدهم. و تا بحال هم سعی کرده ام که مودبانه و محترمانه نهی از منکر کنم.
حدود ساعت 5 بعد ازظهر روز یک شنبه، طبق معمول روزهای گذشته از محل کار به منزل بر می گشتم. هنوز چند قدمی از میدان دور نشده بودم. سر کوچه ی منتهی به منزل، دختر فوق العاده بدحجابی از روبرو می آمد، حجاب بسیار نامناسب و آرایش غلیظ دختر صحنه ی بسیار بدی ایجاد کرده بود… به نزدیکم که رسید گفتم: “خانم لطفا حجابتونو رعایت کنید.” هنوز به آخر جمله نرسیده بودم که زن برگشت و در کمال ناباوری گلویم را گرفت و چند بار به صورتم چنگ زد.
و همینطور که به سر و صورتم میزد و گلویم را فشار میداد شروع به فحاشی کرد که تو به چه حقی به من گفتی حجابت و… آدمت میکنم، درستت میکنم که دیگه “جرات نکنی” به کسی بگی حجابشو رعایت کنه … سعی کردم خودم را از دستش بیرون بکشم. رها که شدم گفتم چرا اینطوری میکنی؟ من ازت خواستم حجابتو درست کنی…دوباره چند تایی فحش حواله ام کرد و ادامه داد… به شماها هیچ مربوط نیست که …. تو خیلی … که گفتی و دوباره به سمتم هجوم آورد… باز خودمو از دستش بیرون کشیدم و گفتم خب حالا که اینطوره پس بیا بریم اون سمت خیابون شما از من شکایت کن و من هم بخاطر اینکه منو کتک زدی از تو شکایت …. در حین گفتن این صحبت باز به سمتم پرید و اینبار از پشت سر چادر و روسری من رو گرفت و کشید و سعی داشت چادرو از سرم برداره… همینطور که چادرم دستش بود و میکشید، فریاد میزد: تویی که باید حجابتو برداری… خودم چادر از سرت بر میدارم…خودم روسریتو برمیدارم.. شماها باید ازاینجا برید….شماها همه چیزو خراب کردید…شما چند نفر بیشتر نیستید…"ما” نمیذاریم “شماها” اینجا زندگی کنید.خودم چادر از سرت میکشم…
همه توانمو گذاشتم که چادر از سرم برداشته نشه و بحمدلله موفق به کشف حجاب کامل نشد و با فریادهایم بالاخره آقایی اومد و منو از دستش نجات داد. در این فاصله حدود بیست سی نفری هم جمع شده بودن و تماشا میکردند یا چیزی میگفتن اما خبری از نیروی انتظامی که محل استقرارش دقیقا آن سمت خیابان بود نشد که نشد. با اصرار مردانی که اونجا بودن به سمت خانه برگشتم در حالی که اون زن همچنان فریاد میزد اگه یک بار دیگه ببینمت میکشمت…مگه بار دیگه نبینمت، اگه ببینمت زنده نمیذارمت ….
بعد از برگشتن به خانه، همراه اعضای خانواده دوباره برگشتم و به همان کلانتری مراجعه کردم که گویا با شرایط موجود، کمکی از آنها نیز ساخته نبود و باید کم کم باور کنیم که جای منکر و معروف عوض شده و.. .در همین تهران خودمان، پایتخت ایران اسلامی، شهر اخلاق …”
منبع: سایت عماریون
دخترانمان را چطور با حجاب آشنا کنیم؟
چادرم روزه دارد.
تابستان شود
زمستان شود
من همینم
چادرم هم همین است
اصلا من و او به هم عادت کرده ایم
او هم با من روزه میگیرد
او مرا کمک میکند بهتر روزه بگیرم
افضل الاعمال من است
راستی باید تقدیر کنیم
نه از خودمان
از چادر ، که روزه ی تابستان را لذت بخش کرد
و این همت شما دوستان را میرساند
أفضل الأعمال ما أکرهت نفسک علیه.
برترین کارها آنست که خویش را بانجام آن مجبور سازى
یگانه بانوی مَرد...
هنوز داغ ابوطالب آتش غم داشت
دل لطیف پیمبر غمین زهرا بود
به سینه درد و غم و غصه های عالم داشت
سخن ز رحلت بانوی با کرامت بود
کسی که حُسن کمال چهار مریم داشت
چه بانویی که خدایش سلام می فرمود
که نامۀ عملش مُهر مِهر خاتم داشت
یگانه بانوی مردی که از عدالت خود
تمام عالم و آدم به زیر پرچم داشت
سخای حاتم طایی کجا و این سفره
که درب خانۀ جودش هزار حاتم داشت
برای حضرت ام الائمه این یک بس
که نور فاطمه بر دامن مکرم داشت
خدیجه مادر ما اولین مسلمانی ست
که با ولای علی عهد خویش محکم داشت
در آخرین نفسش با اشاره می فرمود
همیشه فاطمه ام غربتی دمادم داشت
فدای دختر مظلومه ام که در آن شعب
به روی گونه چو گلبرگ، یاس شبنم داشت
به اهل بیت بگو تا ملازمش باشند
به هر زمان که به مادر نیاز مبرم داشت
کسی به صورت او لطمه بعد من نزند
شنیده ام که فلانی دو دست محکم داشت
پس از وصیت ام الائمه پیغمبر
خدیجه را به عبایش ز خود مقدم داشت
در آن دمی که کفن از بهشت آوردند
هوای رحلت او روضۀ محرم داشت