حجاب، ارزش يا روش؟
ويژگي هاي مفهوم عفاف:
1ـ خصلتي انساني است. 2ـ حالتي دروني است.
3ـ نشانههاي بيروني دارد. 4ـ در رفتار و گفتار بروز ميكند.
5 ـ با رفتار و نشانههاي متناقض، سازگار نيست.
6ـ نه از موضع ناتواني بل از بلنداي عزّت و اقتدار، صورت ميبندد.
عفاف، خويشتنداري با علائم و نشانههاي رفتاري و گفتاري است و وجود آن بستگي به وجود نشانههاي آن دارد پس حفظ عفاف بدون رعايت نشانههاي آن ممكن نيست. عفّت نميتواند يك امر صرفا دروني باشد و هيچ علامت بيروني نداشته باشد. بخشي از تفاوت در نشانههاي خويشتنداري زن و مرد، از تفاوت در خلقت آنها سرچشمه ميگيرد و يكي از نشانههاي عفاف، پوشش است. عفاف بدون رعايت پوشش، قابل تصوّر نيست. نميتوان به زن يا مردي، «عفيف» گفت در حالي كه عريان يا نيمه عريان در انظار عمومي ظاهر ميشود گرچه تفاوت رفتارهاي انساني و حيواني، ريشه در تفاوت خلقت و فطرت، گرايشها و منشها دارد. در اسلام از نشانههاي برجسته «عفاف» ميتوان به پوشش اسلامي (حجاب) اشاره نمود.(16)
شهيد مطهري در مسئله حجاب مينويسد:
«وقتي زن پوشيده و سنگين از خانه بيرون رود و جانب عفاف و پاكدامني را رعايت كند افراد فاسد و مزاحم جرأت نميكنند متعرّض آنها شوند.(17)».
ايشان در ذيل آيه 61 سوره نور چنين مينويسد:
«از جمله «ان يستعففن خيرٌ لهنّ» ميتوان يك قانون كلّي را استنباط كرد و آن اينست كه از نظر اسلام هر قدر زن جانب عفاف و ستر (پوشش) را مراعات كند پسنديدهتر است و رخصتهاي تسهيلي و ارفاقي كه به حكم ضرورت درباره وجه وكفين و غيره داده شده است، اين اصل كلي اخلاقي را نبايد از ياد برد.»(18)
نشانه بودن «حجاب» براي «عفاف» گريزناپذير است. پوشش، نشان عفاف است.
«عفّت و حيا، خصلتي انساني است كه تاريخ بر نميتابد و مورد پذيرش تمامي انسانها بود، و هست. و انسانهاي بزرگ و اديان آسماني نيز بدان توصيه كردهاند. در شريعت اسلامي نيز بر آن تأكيد فراوان شده است. همين خصلت انساني يكي از فلسفههاي اصلي پوشش آدمي بوده است»(19)
در خصوص اندازه وابستگي پوشش با حجاب، استاد مطهري مينويسند:
«حيا و عفاف از ويژگيهاي دروني انسان است و حجاب به شكل و قالب و نوع و چگونگي پوشش بر ميگردد. تفاوت باطن و ظاهر يا روح و جسد و يا گوهر و صدف را ميتوان به عنوان تمثيل در اين زمينه به كار برد. به گمان ما اينها دو حقيقت هستند و ميزان وابستگي اين دو نياز به تأمل دارد»(20)
استاد حجاب و پوشش را نشانه عفاف ميداند:
1ـ ايشان در تحليل آيه 59 سوره احزاب، خداوند به پيامبر دستور ميدهد كه به همسران و دختران و زنان مؤمن فرمان دهيد جلباب (پارچهاي كه تمام بدن را بپوشاند) به خود گيرند، مينويسند:
«بنابراين در اين فراز قاعدهاي كلّي بيان شده كه زن مسلمان چنان رفت و آمد كند كه علائم وقار و عفاف از او هويدا باشد.»(21)
2ـ و نيز: «حجاب و پوشش تنها يك تكليف است و نشانه يك خصلت انساني يعني عفاف»(22)
3ـ و: «حجاب و پوشش نشانگر عفت است»(23)»
4ـ و نيز: «قرآن عفت دختران شعيب را در حال چوپاني و آب دادن به گوسفندان در جمع مردان بازگو ميكند. عفت مريم را در معبدي كه همگان چه زن و چه مرد به پرستش ميآيند، ميستايد».(24) آيا عفت دختران شعيب و عفت مريم(س) همان رعايت خويشتنداري و دارابودن نشانههاي آن در كردار و گفتارنيست؟ 5 ـ و: «متانت در سلوك ظاهري و در انتخاب پوشش از عفاف دروني خبر ميدهد.»(25)
اگر وابستگي حجاب با عفاف قطعي نشود نميتوان در استدلال براي حجاب، از ارتباط «نشانه» و «واقعيّت» سخن گفت.
تفكيك “عفاف” از “حجاب"!
1ـ جدايي بين عفاف و حجاب تا كجا ميتواند پذيرفتني باشد؟ ملاك و معيار تبيين اين جدايي و اندازه و شكل رعايت پوشش براي حفظ عفاف چه چيزي خواهد بود؟ و نيز ميپذيريم كه ممكن است افرادي عفيف و پارسا باشند امّا حجاب را به گونهاي كه مورد توصيه شارع است دارا نباشد ولي به اين امر هم بايد توجه كرد كه اين جدايي تا كجا ميتواند ادامه يابد؟»(27)
2ـ با پذيرفتن جدايي عفاف از حجاب تنها دليل لزوم حجاب بر زنان هرزگي و هوسبازي مردان خواهد بود: «اگر زنان بدون حجاب، عفيف و پاك هستند، آيا مردان نيز چنيناند، و هوسبازي نميكنند و از هرزگي دست برميدارند.»(28)
قانونگذار ضمن توجه به حال و روانشناسي مردان، براي زنان در باب پوشش بدن، قانونگذاري ميكند و با همهجانبهنگري و نگاهي متعالي به زن و مرد، خويشتنداري را براي هردو توصيه ميكند حجاب از مسلّمات احكام اسلام است و با توجه به آيات و روايات، جدايي حجاب و عفاف، قابل تصوّر نيست.
خودنمائي و تحريك مردان (تبرّج)
امكان ندارد كسي با تمام توان، ديده ديگران را به زنانگي و صفات جنسياش فرابخواند و در همان حال از آنها بخواهد كه به ظاهر من ننگريد و به درون من بنگريد كه انساني عفيف و خويشتندار هستم!! خود او نيز اگر در وجدان خود لختي بيانديشد، خود را عفيف نخواهد دانست زيرا ظاهر، نشان باطن است و حق و باطل، نشانههاي متفاوت دارند. نميتوان نشانه باطل بر پيشاني حقّ زد و يا حقّ را در باطل جست.
فريبكاري مردانه، بردگي زنانه
چه طرفه حديثي كه اسارتي اين چنين را «آزادي زن» بناميم. فمينسيم، تهمتي است بر تارك رنجكشيده زن غربي كه زنان شرقي را نيز به خود فرا ميخواند. چه زماني مرد حاضر ميشود از همه مزاياي جنسي خود در طول تاريخ دست بردارد؟ مگر همين مرد مدرن نبود كه نيروي كار مردان را براي فن آوري و صنعت پيشرفتهاش كافي نميديد و با فريب كاري و نيرنگ نيروي كار زنان و مصرف بياندازه استعدادهاي زنانه آنان دست يافت.
«امروزه كه مردان موفق شدهاند با نامهاي فريبنده آزادي و تساوي و غيره اين حائل را بردارند، زن را در خدمت كثيفترين مقاصد خويش گرفتهاند. بردگي زن امروز بيشتر به چشم ميخورد(29).»
بنيانهاي فلسفي “عفاف”
1ـ نگاهي انساني به انسان: انسان، موجودي آزاد و انتخابگر است و قادر است با نيّت و اراده به اعمالي دست ميزند كه انگيزه آنها حسّ عشق و پرستش، خداخواهي و خداجويي فطري و حسّاخلاقي و دگرخواهي ميباشد. اين موجود آزاد، تحت تأثير نيروهاي دروني و بروني قرار دارد كه در تصميمگيريهاي وي، نقش اساسي و حياتي بازي ميكند. در او، قوّه عاقله، قوّه شهواني و قوّه غضبيّه نهاده شده است كه با روشي هوشمندانه با ميانه روي و اعتدال ميتواند از همه نعمتهاي خدايي و استعدادهاي انساني نهفته در خود استفاده بهينه كند. انسان ميتواند تعالي پيدا كند و خردگراي فرهيخته شود يا سقوط كند و به لذّتگراي نابخرد، تبديل گردد و يا در نهايت به حيواني خشونتطلب، تغيير هويّت دهد. نگاه اسلام به انسان، نگاهي متعالي است و از منظر خردگرايي شرافتمندانه و خداجويي عزّت مدارانه، انسان را مينگرد و ميخواهد كه نگاه من به تو، تحت تأثير مؤلّفههاي ديگري، غير از برابري انساني و تقوا، قرار نگيرد. هرگز نبايد به ديگري (انسان ديگر) از زاويه جنسيّت، مليّت و رنگ و… نگريست. اسلام هر نوع ابزاري كه اغلب در خدمت منافع ديدگاه لذّتگرايانه افراطي يا خشونتطلبانه يا برتري نژادي قرار گيرد به چالش فراميخواند و آن را غير انساني ميداند. عفاف، هوشمندانهترين حالت كنترل نفس و اعمال قدرت در حوزه شخصيت خويش است كه تلاش در برجسته و شفاف كردن انسانيّت انسان دارد و از جلوهگري و عشوهگري جنسيّتمدار جلوگيري مينمايد.
«قل للمؤمنين يغضّوا من ابصارهم»(30)؛ (به مردان بگو ديدگان (از نظر بازي) فروگذارند) «و قل للمؤمنات يغضضن من ابصار هنّ»(31)؛ (به زنان مؤمن (هم) بگو ديدگانشان را فرو گذارند).
آثار “عفاف”
اين آرامش دروني و بروني، به خويشتنداري انساني ميانجامد. برخي ديگر از بركات عفاف عبارتند از:
1ـ آرامش روحي فرد و جامعه (بهداشت رواني): با عفاف و خويشتنداري ميتوان از هرز رفتن استعدادها، توانها و امكانات جلوگيري نمود و به بالندگي هنجارها و ارزشها ياري نمود:
«از نظر اسلام محدوديت كاميابي جنسي به محيط خانوادگي و همسران مشروع از جنبه رواني به بهداشت رواني اجتماع كمك ميكند(33)»
پايبند نبودن به حجاب، آرامش خانواده و جامعه را برهم زده و به التهاب دامن ميزند:
«فلسفه پوشش و منع كاميابي جنسي از غير همسر مشروع از نظر اجتماع خانوادگي اينست كه همسر قانوني شخص از لحاظ رواني عامل خوشبخت كردن او به شمار ميرود؛ در حالي كه در سيستم آزادي كاميابي، همسر قانوني از لحاظ رواني يك نفر رقيب و مزاحم و زندانبان به شمار ميرود. و درنتيجه كانون خانوادگي بر اساس دشمني و نفرت پايهگذاري ميشود.(34)»
3ـ اصلاح زن “شييء شده": امام خميني، در توضيح نگرش غربي به زن را نگرش به يك كالا، تعبير زيبائي دارند: «در خصوص زنان، اسلام هيچگاه مخالف آزادي آنها نبوده است. به عكس، اسلام با مفهوم “زن شيئ شده” و به عنوان شيئ، مخالفت كرده است و شرافت و حيثيّت وي را به وي باز گردانده است.(35)»
4ـ عفاف، منشاءِ فرهنگ و ادبيات: همه زيبايي و شكوه تمدن و فرهنگ انسان را در يك كلمه ميتوان خلاصه كرد و آن عشق است. استواري عشق به اسطورههاي كمتر دست يافتني است. زبان عاشقان، زبان شعر است كه چون دل پرسوز عاشق، درون سوز است. زبان سرخ و آتشيني كه تن نميشناسد و سر بر باد ميدهد ولي مهربان و ترحّمبرانگيز است و حتّي دل معشوق سنگ دل را ميسوزاند و به تحسين واميدارد. اين بلنداي شكوهمند فرهنگ و ادب شرقي، عرفاني و ايراني، دستمايه يك نسل سرفراز اصيل، خويشتندار و متمدن است كه از منظر عفاف به يكديگر مينگريستند. زن در حشمت و جلال ميزيسته است و مرد همواره در پي اين حشمت و جلال ميرفته است كه به سادگي و آساني، دست يافتني نبوده است. كمتر بازيچه دست هوسران مردان بوده و بيشتر ارزش و اعتبار داشته است.
«آيا آنجا كه سلسله مقررات اخلاقي به نام عفت و تقوي بر روح مرد و زن حكومت ميكند و زن به عنوان چيزي گرانبها دور از دسترس مرد است اين استعداد بهتر به فعليت ميرسد يا آنجا كه احساس منعي به نام عفت و تقوي در روح آنها حكومت نميكند و اساساً چنين مقرارتي وجود ندارد. وزن در نهايت ابتذال در اختيار مرد است.(36)»
اما زن بدون عفّت و پوشش، اين جمال مرموز و شاعرانه را نيز از كف ميدهد و به زبالهدانيِ شهوت مردانِ بياصول بَدَل ميگردد، مرداني كه نه شاعر، بلكه تبهكارند.
پي نوشت ها :
1ـ راغب اصفهاني ـ معجم مفردات الراغب ـ ص 350
2ـ طريحي ـ مجمع البحرين ـ جلد 5 ـ ص 101
3ـ اين منظور ـ لسان العرب ـ جلد 9 ـ ص 253
4ـ شرتوني لبناني ـ اقرب الموارد ـ جلد 2 ـ ص 803
5 ـ لغت نامه دهخدا ـ جلد 10 ـ ص 14081
6ـ معين ـ فرهنگ فارسي معين ـ جلد 2 ـ ص 2319
7ـ ترجمه بهاءالدين خرمشاهي از قرآن مجيد
8 ـ شيخ عباس قمي ـ سفينه البحار ـ جلد 2 ـ ص 207
9ـ ميزان الحكمه ـ جلد 6 ـ ص 359 ـ حديث 12824
10ـ ميزان الحكمه ـ جلد 6 ـ ص 363 ـ حديث 12861
11ـ راغب اصفهاني ـ معجم مفردات الراغب ـ ص 276
12ـ طريحي ـ مجمع البحرين ـ ج 1 ـ ص 252
13ـ لغت نامه دهخدا ـ جلد 9 ـ ص 13894
14ـ فريد وجدي ـ دائرة المعارف القرن العشرين ـ جلد 6 ـ ص 515
15ـ قرآن ـ سوره آل عمران ـ آيه 14
16ـ شهيد مطهري ـ تعليم و تربيت در اسلام ـ ص 106 ـ انتشارات الزهراء
17ـ شهيد مطهري ـ مسئله حجاب ـ ص 177
18ـ شهيد مطهري ـ مسئله حجاب ـ ص 168
19ـ حجاب ـ مهريزي ـ ص 39
20 الي 29 ـ شهيد مطهري ـ مسئله حجاب ـ ص 52 الي 57
30ـ سوره نور ـ 30 ـ ترجمه خرمشاهي
31ـ سوره نور ـ 31 ـ ترجمه خرمشاهي
32ـ سوره صف / 4
33ـ شهيد مطهري ـ مسئله حجاب ـ ص 83
34ـ شهيد مطهري ـ مسئله حجاب ـ ص 89
35ـ امام خميني ـ زن و آزادي در كلام امام خميني (قدس سره) ـ ص 32 ـ سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد
36ـ شهيد مطهري ـ اخلاق جنسي ـ ص 84
نويسنده:سادات فخر، سيد علي
صفحات: 1· 2