• خانه 
  • تماس  
  • ورود 

آیا آرایش ملایم (ته آرایش) خانم های محجبه ، حجاب آنها را خدشه دار میکند؟

29 تیر 1395 توسط پشتیبانی کوثر بلاگ

آیا آرایش ملایم (ته آرایش) خانم های محجبه ، حجاب آنها را خدشه دار میکند؟

در ذیل نظر برخی از طلاب را در این حیطه می خوانیم؛

به نظر می رسد کسانی که می گویند آرایش ملایم اشکال ندارد هنوز متوجه فلسفه حجاب نشده اند ؛کارکرد حجاب برای یک زن مسلمان محفوظ نگه داشتن او از هر نگاه بیگانه و نگرسیتن به وی به عنوان یک انسان جدای از زیباییهای جنسی او می باشد به نظر میرسد کسی علاوه بر حجاب با ارایش در سطح جامعه ظاهر میشودباز هم شخصیت جنسی در جامعه میباشد نه یک فرد انسانی (ف. پناهلو).

آرایش هر چند هم کم باشه ، زینت زن محسوب میشه و موجب جلب توجه میشه،، (شهیده،،)

متاسفانه متاسفانه به قول خود این اشخاص ته آرایش داره هرروز عادی وعادیتر میشه تعارف که نداریم داریم میبینیم لطفا به عزیزانی که اهل رعایتن برنخوره اما این مساله که عادی بشه به دنبالش چیزای دیگه هم عادی میشه (ز. بهرامی طاقانکی)

در مورد آرایش سلیقه ها متفاوته خود من قبلا فکر میکردم همه آقایون از آرایش غلیظ خوششون میاد و آرایش کم اصلا جلب توجه نمیکنه گرچه خودم از آرایش غلیظ بدم میومد ولی بعدها فهمیدم که اتفاقا بعضی از آقایون از آرایش ملایم خوششون میاد…به هر حال بعضیها دوست دارن زیبا بشن و این هم اشکالی نداره ولی باید بین محیط خانه و جامعه فرق بگذارن(م. منتظر)

آرایش کم یا زیاد فرقی نداره، زینت حساب میشه و برای نامحرم حرام است.(ا.  پرناک)

آرایش مخصوصا از نوع ملیحش خیلی بیشتر اونم با حجاب جلب توجه میکنه ویهجورایی تبرجه ولی باید اولا خدا وائمه دستمونو بگیرن ثانیابه اون شناخت برسیم که یه زن بایدتو همه جنبه ها عفیف باشه امام زمان برای زن های امت مهدوی فقط یه چیزو می خوان «علی النساء بالحیاءوالعفة»حیا ووعفتی تمام وکمال!تو تمام جنبه و امور زندگی فردی واجتماعی شامل پوشش رفتار گفتار و… میتونه باشه.بهنظرم همین فراز ایندعا می تونه خیلی مفصل بهش پرداخته بشه وراهگشا باشه یاعلی.(م. سادات حسینی)

زن با همان ته آرایش هم زیبا جلوه میکند و باعث جلب توجه دیگران میشود .(س. تقی زاده)


ارسال شده توسط: وبلاگ آسمان چهارم

 1 نظر

درک صحیح از حجاب عامل عملکرد هوشمندانه بانوان!

23 تیر 1395 توسط پشتیبانی کوثر بلاگ

فهیمه ربیعی - مدیر مدرسه علمیه نرجس خاتون (س)  شاهین شهر-  در گفتگو با خبرنگار «حوزه» در اصفهان، با تاکید بر اهمیت و پیوستگی بحث حجاب و جامعه اسلامی بیان داشت: آنچه در بطن حجاب نهفته است تنها به تهذیب درونی و خود فرد باز نمی گردد؛ حجاب یک مسائله مهم اجتماعی است که باید به تاثیرات مستقیم آن بر روی اجتماع و خانواده دقت کرد و در این مسیر خانواده اولین محلی است که حجاب در آنها شکل می گیرد.

وی تحکیم خانواده و امنیت اجتماعی دو دستاورد برتر حجاب خواند و ادامه داد: امنیت اجتماعی به معنای زندگی در جامعه ای است که فرد کمترین آسیب را از جانب اجتماع دیده و اجتماع کمترین آسیب را به او وارد کند، اگر بانوان به اهمیت حجاب پی ببرند هوشمندانه تر عمل می کنند و به حجاب به چشم یک عامل تامین کننده امنیت انسان و منشا قرب الهی نگاه می کنند، دیدگاه صحیح در مورد حجاب ما به سوی درک صحیح از اجتماع برده و این امر باعث می شود تا جامعه ذاتا به سوی امنیت پیش برود.

مدیر مدرسه علمیه نرجس خاتون (س) حجاب را به عنوان عاملی همه جانبه در رفتار و منش انسانی در بین زن و مرد مطرح کرد و گفت: حجاب تنها به معنی پوشش نیست، گاهی پوشیدگی حفظ می شود اما استفاده از رنگ های مهیج باعث تحریک می شود، این امر در بین زنان و مردان مشابه است و می بایست هر دو به حجاب خود اهمیت بدهند، گاهی دیده می شود که خانواده های مذهبی و بعضا روحانیون از این امر غافل می شوند، باید توجه داشته باشیم که روحانیون و خانواده های آنها الگوی رفتاری و مظهر تبلیغ سیره ای هستند و نباید غفلتی از سوی آنها رخ دهد.

وی فضاهای مجازی را آوردگاهی اجتماعی خواند و گفت: فضاهای مجازی نیز بخشی از جامعه بوده و باید مسئله عفاف در آنها نیز رعایت شود، برخی ارتباطات فضای مجازی باعث از بین بردن تحکیم خانواده می شد.

ربیعی در مورد فعالیت های حوزه علمیه نرجس خاتون(س) در زمینه حجاب گفت: یکی از دغدغه های حوزه های علمیه خواهران عفاف است و این مرکز نیز فعالیت هایی را در شاهین شهر در این زمینه انجام می دهد که از آن جمله می توان به این موارد اشاره کرد: آموزش همگانی ویژه بانوان برای اداراتی که کارمند خانم دارند که این امر با اعزام مبلغ به این مراکز صورت می گیرد، آموزش تخصصی ویژه دانش آموزان، در این طرح مبلغین و حوزویان در مدارس حضور پیدا می کنند مانند ریحانه النبی که سال گذشته انجام گرفت، اعزام مشاور به ستاد امر به معروف و نهی از منکر و مهمترین بخش این فعالیت ها الگو سازی است که خواهران حوزوی رفتار ، منش ، گفتار ، پوشش و حجابشان در جامعه به عنوان یک زن مسلمان رصد می شود و بسیار مورد توجه قرار می گیرد.

حجاب

ارسال شده توسط: وبلاگ مدرسه علمیه نرجس خاتون س شاهین شهر

 نظر دهید »

قدرت حجاب «زن مسلمان» غرب را به وحشت انداخته است

06 اردیبهشت 1393 توسط صدرارحامی
تینا ماری هاسکی (نجمه) در حاشیه همایش با اشاره به اینکه با مطالعه قرآن پاسخ سئوالاتی را که انجیل و کلیسا از پاسخ آن عاجز بودند را گرفتم اظهار کرد: آزادی آن چیزی نیست که تنها فردی باشد بلکه باید برای بشریت باشد.

قدرت حجاب زن مسلمان غرب را می‌ترساند

وی با بیان اینکه افراد بی‌حجاب با بدحجابی خود به حقوق دیگران تعرض می‌کنند، افزود: در غرب بی‌حجابی، آرایش و قدم زدن با سگ را جزو آزادی می‌دانند در حالی که اینگونه آزادی‌ها سطحی و زودگذر هستند.

هاسکی، روح آزاد داشتن را معنای واقعی آزادی دانست و تصریح کرد: افراد بدحجاب دنبال چیزهایی می‌روند که ندارند و آنها از چیزهای خدادادی خود ناراضی هستند و پیوسته به دنبال تغییر قیافه هستند.

وی حجاب را یک ارزش برای زنان دانست و گفت: همانگونه که انسان از طلا و چیزهای گران‌قیمتش محافظت می‌کند باید زیبایی‌های ظاهری خود را بپوشاند و به‌راحتی در دسترس نگذارد.

ادامه »

 1 نظر

کتاب خواندم شیعه را نابود کنم، شیعه شدم!

30 آبان 1392 توسط صدرارحامی
کتاب خواندم شیعه را نابود کنم، شیعه شدم!

خبرگزاری اهل بیت(ع) ـ ابنا ـ «عصام العماد» استاد دانشگاه الازهر مصر، در جمع دانشجويان شركت كننده در ضيافت انديشه قرآنی، دانشگاه صنعتی همدان درباره اصول و اعتقادات وهابيت افزود: مهمترين و اساسی‌ترين اختلاف وهابيون و شیعیان بر سر اميرالمومنين (ع) است كه اين مساله در طول نسل‌های متوالی به صورت تقليدی ادامه می‌يابد، اما من با شناخت و تحقيق فراوان درباره زندگی حضرت علی(ع) تغيير عقيده داده و شیعه شدم.

وی درباره شكل‌گيری فرقه وهابيت اظهار كرد: من معتقدم آمريكا و انگليس حامیان وهابیت هستند و مشكل وهابیون اين است كه راه خود را گم كرده‌اند.
عصام العماد تصريح كرد: از اشكالات ديگر وهابيون اين است كه اهل‌بيت(ع) را به هيچ عنوان قبول ندارند و اگر كسی به اهل‌بيت(ع) علاقه ورزد از وهابيت طرد می‌شود.
وی درباره رابطه با خانواده وهابی خود ادامه داد: تلاش‌های فراوانی كردم كه نظر آنان را نسبت به وهابیيت تغيير دهم، اما متاسفانه موفق نشدم.
اين وهابي شيعه شده خاطرنشان كرد: بيداری يعنی بصيرت و نگرش افراد قبل و بعد از بيداری تغيير می‌كند، اين بيداری كه در عربستان، بحرين و يمن ايجاد شده باعث به وجود آمدن همبستگی در بين جوامع آنان شده است.
عصام‌العماد بزرگ‌ترین اشتباه وهابیت را تفسیر اشتباه لغات عنوان و خاطرنشان كرد: با تفسیر اشتباه می‌توان قرآن را 180 درجه تغییر داد و مشکل محمدعبدالوهاب این بود که قرآن را بر اساس لغت‌نامه اعراب و نه بر اساس لغت‌نامه قرآنی تفسیر کرد و همان اشتباهی را کرد که خوارج با تفسیر اشتباه خود از قرآن کردند.
وی ادامه داد: اعتقاد وهابیت به شرک بودن توسل به بقاع متبرکه و حرم اهل بیت(ع) اشتباه در تفسیر کلمات وهابیت است، چراکه دشمنان درصدد بودند تا برای شیعه مشکلاتی را فراهم کنند و در این زمینه وهابیون به گمراهی کشیده شده و در کتاب‌های خود به جای خداشناسی به قبرشناسی رسیدند تا جایی که قبل از شیعه شدنم اینقدر در مورد این مسائل با سایرین صحبت می‌کردیم که من زمانی متوجه شدم به سمت مشکلات روانی حرکت کرده و اعتقادات اسلامی ما در حال گرایش به قبور است.
این مستبصر یمنی الاصل تصریح کرد: در وهابیت به قرآن توجه شده، اما به عمق و مفاهیم آن توجهی نمی‌شود.
وی گفت: كتابی از شيخ مفيد درباره اهل بيت(ع) را به من سپردند و خواستند كه نقد و تحليل محكمی را براي اين كتاب و مضامين آن بنويسم و معتقد بودند با نوشتن نقد بر اين كتاب شيعه نابود خواهد شد، ولی من پس از مطالعه آن شيعه شدم.
عصام‌العماد بیان کرد: دلیل گرایش من به مذهب شیعه این است که شیعه از عمق اسلام برآمده است.
منبع: ایسنا
 1 نظر

حراج عفاف دختران ایرانی در منازل سفرا

02 مهر 1392 توسط باران

عفاف و شخصیت دختران ایرانی همچنان در سفارتخانه‌ها و منازل شخصی سفرا در کشورمان لکه دار می‌شود و دستگاه‌های مسئول با چراغ خاموش از کنار آن‌ها عبور می‌کنند.



هر از گاهی اخباری از سفارتخانه‌ها و منازل شخصی سفرا در ایران منتشر می‌شود از پارتی‌ها و بزم‌های شبانه گرفته تا برپایی کنسرت و شوهای لباس.
اما تاکنون اگر بزمی بود و حاشیه‌ای، عده‌ای افراد خودفروخته، پای ثابت این مجالس بودند ولی در این روزها همسران سفرا و برخی از مسئولان کشور نیز در جمع‌های این سفارتخانه‌ها حاضر می‌شوند و نظاره‌گر استفاده ابزاری از زنان و دختران ایرانی هستند.
طی روزهای اخیر یکی از سفارتخانه‌های مستقر در ایران جمعی از همسران سفرا و همسران برخی مسئولان را به مراسم برپایی شوی لباس زنانه در منزل سفیر، دعوت کرد، مراسمی که ورود عکاسان مرد هم به آن آزاد بود و کارکنان مرد برنامه نیز منعی برای حضور نداشتند.
نکته قابل تأمل در این گردهمایی این بود که اکثر خانواده‌های سفرای ایران و همسران مسئولان ایرانی، با چادر و حجاب کامل در این مراسم حضور یافته بودند ولی مدل‌ها (فشن‌ها) از بین دختران ایرانی حدود 25 ساله‌ای انتخاب شده بودند که بدون حجاب، روی استیج قرمز برنامه، عرض اندام می‌کردند و عکاسان مرد نیز، این لحظات را به ثبت می‌رساندند، در حالی‌که به این منظور می‌توانستند از دختران ملیت همان سفارتخانه استفاده کنند.
این جریان در حالی رخ داده است که هیچ اعتراضی نسبت به این استفاده ابزاری و تکراری از دختران ایرانی در سفارتخانه‌ها از سوی دستگاه‌های مسئول صورت نمی‌گیرد و نظارت و تلاشی برای حفظ حرمت زن مسلمان ایرانی در این محافل انجام نمی‌‌شود.
منبع:خبرگزاری فارس

 3 نظر

جودکار محجبه‌ای که از سوی مقام معظم رهبری تقدیر شد

30 شهریور 1392 توسط رهنما
گفتم یا با چادر روی سکو می‌روم یا مدال نمی‌گیرم
دو ماه قبل سمیه حیدری جودو کار وزن 57 کیلوی ایران در بازی‌های آسیایی داخل سالن کره جنوبی روی تشک رفت و توانست مدال نقره مسابقات را کسی کند. با این حال، فقط این مدال نقره نبود که سمیه حیدری را در رسانه‌های ایران و جهان مطرح کرد. او با چادر مشکی روی سکو حاضر شد تا اولین ورزشکار زن ایرانی باشد که چادرش را در یک رقابت خارجی به نمایش می‌گذارد.

مجله مهر: سمیه حیدری 28 ساله است. ورزشکاری از چهارمحال و بختیاری که نیمی از عمرش را رزمی کار کرده تا بالاخره بعد از تجربه ووشو و کاراته و تکواندو، به جودو رو بیاورد. برای سمیه حیدری کسب مدال نقره رقابت‌های آسیایی کار پرزحمتی بود که از مدت‌ها قبل برای آن برنامه ریزی کرده بود. او می‌گوید: «تامین هزینه‌های یک ورزشکار حرفه‌ای واقعا دشوار است. من با همه صرفه جویی‌هایی که می‌کنم حداقل ماهی 2میلیون تومان هزینه شخصی دارم و گاهی مجبور می‌شوم یکی دو ماه از تمرین فاصله بگیرم و کارهایی مثل فروشندگی انجام دهم تا هزینه‌هایم تامین شود.» در خانواده حیدری 3فرزند از 12 فرزند ورزشکار هستند و در سطح حرفه‌ای کار می‌کنند. خودش می‌گوید که ورزش در خانواده شان موروثی است و اگر بیش از این از ورزش بانوان حمایت شود می‌تواند به خوبی جواب اعتماد مسئولان ورزشی کشور را بدهد.

سمیه حیدری دیروز از سوی مقام معظم رهبری تقدیر شد و این در حالی است که یک ماه قبل هم با حضور در دفتر ایشان مورد تقدیر قرار گرفته بود.

در جلسه‌ای که به بیت رهبری دعوت شده بودید، با مقام معظم رهبری دیدار هم داشتید؟

نه. یک ماه قبل از دفتر مقام معظم رهبری با من تماس گرفتند و در آنجا ضمن تقدیر و تشکر مشکلات ورزش بانوان را با نمایندگان دفتر رهبری در میان گذاشتم و قرار شد دیداری خصوصی با حضرت آقا داشته باشیم که زمان آن هنوز مشخص نیست.

چه مشکلاتی را مطرح کردید؟

خب ورزش بانوان همیشه به خاطر بحث پوشش و حجاب تحت فشار بوده و مقام معظم رهبری تنها حمایت کننده بانوان ورزشکار بوده‌اند. مدتی قبل از مسابقات وقتی شنیدم که آقا فرمودند خانم‌ها اگر حجاب و عفاف را رعایت کنند می‌توانند در عرصه‌های ورزشی حاضر شوند، واقعا انگیزه ام برای تمرین بیشتر شد و با روحیه بهتری در مسابقات شرکت کردم. تنها آرزویم این بود که مدال طلا بگیرم و تقدیم آقا کنم که البته با ناداوری مدال نقره نصیبم شد.

 

به همین دلیل هم با چادر روی سکو رفتید؟

بله. نذر کرده بودم با چادر روی سکو بروم تا هم دل حضرت فاطمه(س) را شاد کنم و هم دل آقا را. خیلی‌ها آنجا با این کار من مخالفت کردند و اصرار داشتند با گرمکن ورزشی روی سکو بروم. به همین دلیل حضور من برای دریافت مدال خیلی طول کشید و همه منتظرم بودند. اما من می‌گفتم یا با چادر روی سکو می‌روم یا اصلا نمی‌روم.

 

مخالف‌ها چه دلیلی برای مخالفت داشتند؟

مثلا شنیدم که یکی می‌گفت خانم‌های ورزشکار همیشه از این شکایت دارند که دیگران محدودشان می‌کنند و حالا تو که کسی جلوی فعالیتت را نگرفته چرا داری خودت را محدود می‌کنی؟ اما واقعیت این است که حجاب برای یک زن ورزشکار مسلمان محدودیت نیست. وقتی با حجاب در مسابقات شرکت می‌کنم، احساس می‌کنم خدا نظر ویژه‌ای به من دارد. دلم قرص تر است و با آرامش و توکل بیشتری مسابقه می‌دهم. ضمن این که یک سری از خطاها هم هست که با حجاب داشتن خیالت راحت می‌شود آنها را مرتکب نمی‌شوی. مثلا اگر در طول مسابقه سه بار موهایت باز شود و نیاز به بستن داشته باشد، اخطار کم کاری و اتلاف وقت می‌گیری. یا گاهی در مسابقه به دلیل کشیده شدن موها، تمرکز ورزشکار بهم می‌خورد و ممکن است فن بخورد. اتفاقاتی که با داشتن حجاب برای ورزشکار رخ نمی‌دهد.

 

در این مدت از طرف چه کسانی تقدیر شده‌اید؟

مقام معظم رهبری، در پیامی تشکر و تقدیر کردند که من بعد از شنیدنش سجده شکر به جا آوردم. در جلسه‌ای هم که به دفتر ایشان دعوت شده بودم، یک جلد قرآن مجید هدیه گرفتم که بسیار برایم ارزشمند بود. در واقع ارزشمندترین هدیه‌ای بود که در این مدت گرفته ام. به جز این، وزارت ورزش و دفتر امور بانوان ریاست جمهوری و استانداری چهارمحال و بختیاری هم تقدیر کتبی به عمل آوردند. اما هدیه مادی دریافت نکردم. البته گفته شده در دیدار با مقام معظم رهبری تقدیر مادی هم در نظر گرفته شده است. اما واقعیت این است که همین دیدار نهایت آرزوی من است. از بچگی آرزو داشتم مقام معظم رهبری را ببینم و امیدوارم خداوند زودتر این سعادت را نصیبم کند.

 نظر دهید »

جودکار محجبه‌ای از سوی مقام معظم رهبری تقدیر شد

30 شهریور 1392 توسط رهنما
گفتم یا با چادر روی سکو می‌روم یا مدال نمی‌گیرم
دو ماه قبل سمیه حیدری جودو کار وزن 57 کیلوی ایران در بازی‌های آسیایی داخل سالن کره جنوبی روی تشک رفت و توانست مدال نقره مسابقات را کسی کند. با این حال، فقط این مدال نقره نبود که سمیه حیدری را در رسانه‌های ایران و جهان مطرح کرد. او با چادر مشکی روی سکو حاضر شد تا اولین ورزشکار زن ایرانی باشد که چادرش را در یک رقابت خارجی به نمایش می‌گذارد.

مجله مهر: سمیه حیدری 28 ساله است. ورزشکاری از چهارمحال و بختیاری که نیمی از عمرش را رزمی کار کرده تا بالاخره بعد از تجربه ووشو و کاراته و تکواندو، به جودو رو بیاورد. برای سمیه حیدری کسب مدال نقره رقابت‌های آسیایی کار پرزحمتی بود که از مدت‌ها قبل برای آن برنامه ریزی کرده بود. او می‌گوید: «تامین هزینه‌های یک ورزشکار حرفه‌ای واقعا دشوار است. من با همه صرفه جویی‌هایی که می‌کنم حداقل ماهی 2میلیون تومان هزینه شخصی دارم و گاهی مجبور می‌شوم یکی دو ماه از تمرین فاصله بگیرم و کارهایی مثل فروشندگی انجام دهم تا هزینه‌هایم تامین شود.» در خانواده حیدری 3فرزند از 12 فرزند ورزشکار هستند و در سطح حرفه‌ای کار می‌کنند. خودش می‌گوید که ورزش در خانواده شان موروثی است و اگر بیش از این از ورزش بانوان حمایت شود می‌تواند به خوبی جواب اعتماد مسئولان ورزشی کشور را بدهد.

سمیه حیدری دیروز از سوی مقام معظم رهبری تقدیر شد و این در حالی است که یک ماه قبل هم با حضور در دفتر ایشان مورد تقدیر قرار گرفته بود.

در جلسه‌ای که به بیت رهبری دعوت شده بودید، با مقام معظم رهبری دیدار هم داشتید؟

نه. یک ماه قبل از دفتر مقام معظم رهبری با من تماس گرفتند و در آنجا ضمن تقدیر و تشکر مشکلات ورزش بانوان را با نمایندگان دفتر رهبری در میان گذاشتم و قرار شد دیداری خصوصی با حضرت آقا داشته باشیم که زمان آن هنوز مشخص نیست.

چه مشکلاتی را مطرح کردید؟

خب ورزش بانوان همیشه به خاطر بحث پوشش و حجاب تحت فشار بوده و مقام معظم رهبری تنها حمایت کننده بانوان ورزشکار بوده‌اند. مدتی قبل از مسابقات وقتی شنیدم که آقا فرمودند خانم‌ها اگر حجاب و عفاف را رعایت کنند می‌توانند در عرصه‌های ورزشی حاضر شوند، واقعا انگیزه ام برای تمرین بیشتر شد و با روحیه بهتری در مسابقات شرکت کردم. تنها آرزویم این بود که مدال طلا بگیرم و تقدیم آقا کنم که البته با ناداوری مدال نقره نصیبم شد.

 

به همین دلیل هم با چادر روی سکو رفتید؟

بله. نذر کرده بودم با چادر روی سکو بروم تا هم دل حضرت فاطمه(س) را شاد کنم و هم دل آقا را. خیلی‌ها آنجا با این کار من مخالفت کردند و اصرار داشتند با گرمکن ورزشی روی سکو بروم. به همین دلیل حضور من برای دریافت مدال خیلی طول کشید و همه منتظرم بودند. اما من می‌گفتم یا با چادر روی سکو می‌روم یا اصلا نمی‌روم.

 

مخالف‌ها چه دلیلی برای مخالفت داشتند؟

مثلا شنیدم که یکی می‌گفت خانم‌های ورزشکار همیشه از این شکایت دارند که دیگران محدودشان می‌کنند و حالا تو که کسی جلوی فعالیتت را نگرفته چرا داری خودت را محدود می‌کنی؟ اما واقعیت این است که حجاب برای یک زن ورزشکار مسلمان محدودیت نیست. وقتی با حجاب در مسابقات شرکت می‌کنم، احساس می‌کنم خدا نظر ویژه‌ای به من دارد. دلم قرص تر است و با آرامش و توکل بیشتری مسابقه می‌دهم. ضمن این که یک سری از خطاها هم هست که با حجاب داشتن خیالت راحت می‌شود آنها را مرتکب نمی‌شوی. مثلا اگر در طول مسابقه سه بار موهایت باز شود و نیاز به بستن داشته باشد، اخطار کم کاری و اتلاف وقت می‌گیری. یا گاهی در مسابقه به دلیل کشیده شدن موها، تمرکز ورزشکار بهم می‌خورد و ممکن است فن بخورد. اتفاقاتی که با داشتن حجاب برای ورزشکار رخ نمی‌دهد.

 

در این مدت از طرف چه کسانی تقدیر شده‌اید؟

مقام معظم رهبری، در پیامی تشکر و تقدیر کردند که من بعد از شنیدنش سجده شکر به جا آوردم. در جلسه‌ای هم که به دفتر ایشان دعوت شده بودم، یک جلد قرآن مجید هدیه گرفتم که بسیار برایم ارزشمند بود. در واقع ارزشمندترین هدیه‌ای بود که در این مدت گرفته ام. به جز این، وزارت ورزش و دفتر امور بانوان ریاست جمهوری و استانداری چهارمحال و بختیاری هم تقدیر کتبی به عمل آوردند. اما هدیه مادی دریافت نکردم. البته گفته شده در دیدار با مقام معظم رهبری تقدیر مادی هم در نظر گرفته شده است. اما واقعیت این است که همین دیدار نهایت آرزوی من است. از بچگی آرزو داشتم مقام معظم رهبری را ببینم و امیدوارم خداوند زودتر این سعادت را نصیبم کند.

 نظر دهید »

پرچم اسرائیل بر تن دختران ایرانی+عکس

09 شهریور 1392 توسط باران

چند روز پیش از سوی نیروی انتظامی دو دختر جوان که با ساپورت هایی منقش به پرچم اسرائیل در میدان ونک در حال تردد بودند دستگیر شدند.
چند روز پیش از سوی نیروی انتظامی دو دختر جوان که با ساپورت هایی منقش به پرچم اسرائیل در میدان ونک در حال تردد بودند دستگیر شدند تا پروژه اندام نمایی زنان در خیابان های تهران، رنگ و بویی جدید به خود بگیرد.
در شرایطی پروژه بی عفتی و هجوم به باورهای اجتماعی در ابعادی گسترده کار خود را به ریشه های فکری جوانان رسیده است جای این سوال است که چرا مطبوعات کشور به عنوان وکیل مدافع حقوق مردم در این زمینه هیچ گونه ورودی پیدا نکرده و از نگاه جامع شناختی به چالش ها و تهدیدات این موضوع نپرداخته اند. جالب اینجاست که در قبال این موضوع بسیاری از فعالان رسانه ای برگزیدن سکوت را بر حرف زدن ترجیح داده اند و چشم های خود را بر واقعیت تلخی که بسترساز بسیاری از جرایم در آینده نزدیک خواهد بود بسته اند.

موضوع پروژه ” اندام نمایی ” هر چند مفهومی سیاسی در ابعاد خود دارد اما نباید فراموش کرد که کم کاری های اجتماعی صورت گرفته در این بخش هم اکنون عرصه را به تنگ آورده و اصحاب رسانه را به عنوان چشم های بینای اجتماعی به حاشیه کشیده است.

موضوعی که افعی گونه بر جامعه چمبره زده و هر روز تعداد زیادی از جوانان را به کام زهر آگین خود می کشد و رسانه ها تنها در برابر آن با رویکردی منفعالانه چشم انتظار آینده مانده اند.

نباید این نکته را به فراموشی سپرد در جامعه ای که وجود حداقل های اخلاقی ارزش تلقی می شود این دسته از جوانان با چه رویکردی و با چه منطقی اینگونه بی محابا به صورت جامعه چنگ می زنند تا کم کم بطن اجتماع را به نوعی بی خیالی به این موضوع و یا عادی شدن تن نمایی ترغیب کنند موضوعی که اکنون برای رسانه ها عادی سازی شده و با سری رو به پایین از کنار آن عبور می کنند.
منبع: عصر امروز

 

 3 نظر

تحصن مرد محجبه علیه برخورد با، حجاب زنان

06 شهریور 1392 توسط همتی

پیوند: http://www.farhangnews.ir/content/46430

مردی با حجاب


یک موسیقیدان اهل ترکیه با پوشیدن روسری در مقابل کنسولگری سوئد در استانبول متحصن شد تا اعتراض خود را به برخورد با یک زن محجبه در سوئد اعلام کند.

به گزارش فرهنگ نیوز ، “دوغال دمیر” اعلام کرد که بیشتر معترضین به  حادثه برخورد با یک زن محجبه در سوئد، مرد هستند و عکس هایی با حجاب در اعتراض به آن گرفته اند و در شبکه های اجتماعی منتشر کرده اند.

این موسیقیدان ترک از حزب میانه رو شریک در ائتلاف دولت در سوئد خواست از تکرار این حوادث جلوگیری کند و در برابر آن همچون نقض حقوق بشر در سوریه و مصر سکوت نکنند.

در روزهای اخیر نیز به دنبال این حادثه، تعدادی از زنان بی حجاب سوئد در حمایت از زن مسلمان با حجاب در این کشور،  عکس هایی از خود در حالی که روسری بر سر دارند در شبکه های اجتماعی منتشر کرده اند.

سیاستمداران چپ‌گرا و شخصیت‌های برنامه‌های نمایشی سوئد نیز در میان معترضانی هستند که با راه انداختن «فراخوان حجاب» در توییتر تصاویر با حجاب خود را در اعتراض به حمله به یک زن مسلمان محجبه باردار منتشر کرده‌اند.

صفحه‌ای هم در این باره در «فیس‌بوک» ایجاد شد. این صفحه که بیش از ۱۰ هزار کاربر را به خود جذب کرده بود پس از آنکه طرفداران تبعیض جنسیتی و نژادی تعداد زیادی کامنت‌ در آن گذاشتند، بسته شد.

چند روز پیش در منطقه فارستا در نزدیکی شهر استکهلم سوئد زن مسلمان محجبه بارداری مورد حمله یک ناشناس قرار گرفت.

مهاجم، حجاب این زن را پاره کرده و با بیان جملاتی نژادپرستانه، سر او را به اتومبیلی می‌کوبد، به گونه‌ای که این زن هوشیاری خود را از دست می‌دهد.

این فرد به این زن مسلمان گفته بود ما نمی‌خواهیم زنان مسلمان و محجبه ای مثل تو در کشورمان داشته باشیم.

 نظر دهید »

راه‌اندازی کمپین «ما هم حجاب داریم» توسط زنان سوئدی در اعتراض به حمله به زن مسلمان

02 شهریور 1392 توسط میرعیسی خانی
گروهي از زنان سوئدي در اعلام همبستگي با يک زن مسلمان باردار که به علت داشتن حجاب در حومه استکهلم مورد حمله قرار گرفته، عکس‌هايي از خودشان را در حالي که روسري به سر کرده‌اند در شبکه‌هاي اجتماعي منتشر کردند.

به گزارش رجانیوز، حمله‌كننده به اين زن با پاره کردن حجاب او، سرش را به اتومبيلي کوبيده بود. در بين اين زنان معترض، سياستمداران و مجريان برنامه‌هاي تلويزيوني هم ديده مي‌شوند که معروفترين آن‌ها «آسا رامسون»، رهبر حزب سبزهاي سوئد است.

شرکت‌کنندگان در کمپین فریاد حجاب همچنین از دولت سوئد خواستند «حق برخورداری بانوان مسلمان سوئدی از آزادی مذهبی را تضمین کند.»

آنان همچنین ابراز امیدواری کردند که این اقدام در افزایش آگاهی عمومی درباره «تبعیض‌هایی که بانوان مسلمان» را در سوئد تحت تاثیر قرار می‌دهد موثر باشد.

بانوان یادشده در مقاله‌ای که در روزنامه «افتونبلدت» چاپ سوئد منتشر شد، اعلام کردند: «ما عقیده داریم که وقتی در یک کشور تعداد جرائم نفرت گزارش شده بر ضد مسلمانان رو به افزایش است و زنان روسری‌های خود را محکمتر می‌بندند تا از سرشان کشیده و پاره نشود دلیل کافی برای نخست وزیر و سایر سیاستمداران وجود دارد که برای توقف پیشروی فاشیسم اقدام کنند.»

خشونت علیه زنان محجبه در اروپا، اصلا جرم محسوب نمی‌شود!

در بریتانیا قربانیان حوادث ناشی از ضدیت با اسلام می توانند برای شکایت به سازمان امدادی “تِل ماما” یا “به مادرت بگو” مراجعه کنند. اما در باقی کشورهای اروپایی، مبارزه علیه اسلام ستیزی فقط به ندرت و آهسته جدی گرفته می شود.
زنی که قربانی اسلام ستیزی در بریتانیا است و نمی خواهد نام اصلی اش فاش گردد، قصه می کند: “من چندین بار مورد حمله قرار گرفته ام. مرا با مشت زدند، بر من تف کردند و مرا به زمین انداختند … قصداً مرا در برابر چشمان شوهرم و فرزند کوچکم لت و کوب کردند. من در آن زمان شش ماهه حامله بودم".
این زن که چادر به سر دارد، این حادثه را در یک فلم ویدویویی نشر شده در صفحه انترنتی سازمان امدادی به نام “تِل ماما” یا “به مادرت بگو” توصیف می کند. این سازمان بریتانیایی خشونت هایی با انگیزه دشمنی علیه اسلام را که در ملاء عام رخ می دهند، ثبت می کند. قربانیان این خشونت ها سرگذشت های خود را از طریق تیلفون، پیام کتبی یا انترنت در اختیار این سازمان قرار می دهند. برای این سازمان یک نام با مسما انتخاب شده است؛ طوری که واژه (Tell) مفهوم بیان سرگذشت قربانی این خشونت ها را می رساند و ماما (MAMA) اختصار شده “محل ثبت حملات بر ضد مسلمان ها (Measuring Anti Muslim Attacks) است.
به گزارش دویچه‌وله، سازمان “تِل ماما” از سال 2012 به بعد به حمایت امدادگران رضاکار مشغول کار است. این صفحه انترنتی توسط یک بنیاد مشترک چند دینی حمایت می شود. فیاض مغول، مدیر این سازمان می گوید که “تِل ماما” طی 18 ماه تقریباً 1200 مورد از این گونه حملات را در انگلستان و ولِز ثبت کرده است. او به دویچه وله گفت: “ما در بررسی های مان واضحاً مشاهده می کنیم که این گونه موارد افزایش می یابند.” به طور نمونه پس از آن که یک سرباز بریتانیایی در وولویچ لندن در 22 می 2013 توسط دو اسلامگرایی افراطی به صورت وحشیانه کشته شد، شمار حملات ناشی از دشمنی علیه اسلام هشت برابر افزایش یافته است.
سازمان اجتماعی تل ماما آمار خشونت با انگیزه اسلام ستیزی را ثبت می کند. سازمان اجتماعی “تل ماما” آمار خشونت با انگیزه اسلام ستیزی را ثبت می کند.
فیاض مغول می گوید که حالا شمار بیشتر حملات اسلام ستیزانه در روی جاده ها نه بلکه در فضای مجازی انترنت صورت می گیرد. در فیسبوک، تویتر و دیگر شبکه های اجتماعی زنانی که چادر یا حجاب اسلامی دارند و انسان هایی که به عنوان مسلمانان شناسایی می شوند، مورد تحقیر و توهین قرار می گیرند. او می افزاید: “موارد جدی تهدید به قتل نیز وجود داشته اند. فعالیت ها در محیط آنلاین زیاد است. در روی جاده ها هم خشونت وجود دارد، اما نه به آن سطحی که در انترنت دیده می شود.”
در فضای اینترنت، کاربران بسیار سازمان دهی شده موضوعات ضدیت با اسلام را تهیه می کنند. به گفته مغول، بیشتر آنها راست گرایان افراطی، افراد نژادپرست و متنفر از اسلام می باشند و همچنان کسان دیگری هم وجود دارند که بدون هیچ دلیلی از اسلام خوش شان نمی آید. در بریتانیا بیش از همه گروه افراطی دست راستی “لیگ دفاع از انگلیس” در کمپاین ها علیه اسلام در انترنت پیشدست است.
ایلزا رای از سازمان “برنامه پان اروپایی علیه دشمنی با اسلام در اروپا” می نویسد که در فرانسه نیز حملات بر مسلمانان افزایش یافته است. در ماه جون در فرانسه یک زن حامله مسلمان توسط دو مرد مورد بدرفتاری قرار گرفت. بعد از آن روزهای متوالی با نوجوانان مسلمان درگیری صورت گرفت.
ایلزا رای و سازمان او از سیاستمداران فرانسوی و اروپای انتقاد می کند که چشمان شان را بسته اند و به این ترتیب پیشداوری های ضد اسلامی را می پذیرند. مروان محمد از سازمان “اجتماع فرانسوی علیه اسلام هراسی” می گوید که بحث و مشاجره در باره ممنوعیت حجاب کامل در ملاء عام، تشنج ها را بیشتر کرده است.
به نظر می رسد که در حال حاضر موارد دشمنی با مسلمان ها در فرانسه و بریتانیا بیشتر است. کتیا اندروتس از “آژانس اروپایی در امور حقوق بنیادی"، اداره مربوط به اتحادیه اروپا در وین، تایید می کند که آمار دقیق موارد خشونت های ناشی از اسلام ستیزی در سطح اروپا در دست نیست. او می گوید: “فقط تعداد اندکی از کشورهای عضو اتحادیه اروپا آمار این گونه حملات را جمع آوری می کنند".
این اداره اروپایی در امور حقوق بنیادی خواهان آن است که این کشورها به آهستگی باید چنین آماری را جمع آوری و نشر کنند. فقط شش کشور از 28 کشور عضو، اطلاعات در باره دشمنی علیه اسلام را جمع آوری می کنند. کتیا اندروتس سخنگوی این آژانس تاکید می کند: “این واقعاً به نفع کشورهای عضو است تا بدانند که چه مواردی وجود دارند و علیه کدام گروه ها، تا به این وسیله بتوان علیه آن مبارزه کرد.”
در آلمان اطلاعات در باره پیش آمدهای ناشی از دشمنی با اسلام به صورت جداگانه جمع آوری نمی شوند و در نتیجه به اداره آژانس اروپایی در امور حقوق بنیادی نیز گزارش داده نمی شود. اما در این تازگی ها ویلفرید البیسهاوزن، معاون اداره امور جنایی آلمان فدرال تقاضا کرد که دفتر ثبت خاصی برای موارد حملات ناشی از انگیزه های ضد اسلامی به وجود آید. او در گفتگو با روزنامه “دی ولت” گفت که اعمال ضد یهودی باید در این قسمت نمونه باشد که به صورت جداگانه ثبت می شوند. اداره استخبارات داخلی آلمان در گزارش اخیر خود برای نخستین بار نوشته است که “حملات ناشی از انگیزه های دشمنی با اسلام توسط افراط گرایان دست راستی در سال های اخیر افزایش یافته است.”
 نظر دهید »

عفاف و حجاب، حلقه مفقوده سیاستهای فرهنگی کشور

30 مرداد 1392 توسط همتی

پیوند: http://www.jahannews.com/

به گزارش سرویس فرهنگی جهان، هر چند سیاست‌ها و راهبردهای اساسی نظام در این زمینه در شورای عالی انقلاب فرهنگی تدوین شده است و حتی تقسیم کار صورت گرفته اما به نظر می رسد نقش الگوسازی وزارت ارشاد در کنار صدا و سیما و سایر نهادهای فرهنگی بیش از پیش اهمیت پیدا می کند.

در واقع. حجاب و عفاف حلقه گمشده ای است که وزیر جدید فرهنگ و ارشاد اسلامی همراه با سایر مسئولین کشور بایستی در سرلوحه کارهای خود قرار دهد.

عفاف و حجاب در وزارت ارشاد در دو قالب عنوان می شود: ابتدا حجاب و عفاف در آثار هنری که هم شامل حال هنرمندان می شود و هم آثار هنری همچنین عفاف و حجاب در قالب بنیاد ملی مد و لباس که نقشی حیاتی در معرفی الگوهای ایرانی اسلامی دارد.

ادامه »

 نظر دهید »

روایت خواندنی از باحجاب شدن

27 مرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

ریستا برمر» (Krista Bremer)، نویسنده و روزنامه نگار آمریکایی، در نشریه معروف آمریکایی O. The. Oprah تجربه عینی خود را از برخورد با حجاب به قلم آورده است. برمر از ناشران نشریه ادبی The Sun است که در سال 2008 برنده جایزه معتبر ادبی «پوشکارت» شده و در سال 2009 جایزه ادبی «بنیاد رونا جاف» را از آن خود کرده است

مامان برام روسری بخر!

نُه سال پیش، در اتاق نشیمن خانه ام در «کارولینای شمالی»، دختر شیرخوارم را با موسیقی کودکانه ای می رقصاندم که در دهه 70 رایج بود و من در دوران کودکی همه اشعارش را که درباره مدارا با دیگران و تساوی زن و مرد بود، حفظ کرده بودم. همسر لیبیایی تبارم اسماعیل، او را در آغوش می گرفت و ساعتها در ایوان خانه با صدای غژ و غژ صندلی راحتی آهنی تکانش می داد و برایش آوازهای قدیمی عربی می خواند.
او همچنین دخترمان را پیش شیخی مسلمان برد تا در گوش های نرم و کوچولویش اذان و اقامه بخواند. چشمان قهوه ای و مژه های ناز و مشکی دخترم به پدرش رفته بود و پوست شیرقهوه ای اش در آفتاب تابستان خیلی زود به تیرگی می زد. اسم دخترمان را «عالیه» گذاشتیم- که در عربی به معنای «بلندمرتبه» است- و با هم توافق کردیم که وقتی بزرگ شد، از بین فرهنگ های کاملاً متضاد ما، هر کدام را که خودش خواست، انتخاب کند.
خیالم از این تصمیم راحت بود و شک نداشتم که دخترم زندگی مرفه آمریکایی من را به فرهنگ اسلامی و لباسهای پوشیده سرزمین پدرش ترجیح خواهد داد. پدر و مادر اسماعیل در خانه سنگی محقری در کوچه ای کثیف و پر پیچ و خم در حومه طرابلس زندگی می کنند. بر دیوارهای این خانه، به جز آیاتی از قرآن که بر روی چوب حک شده، هیچ نقش و نگاری وجود ندارد. فرش اتاقها هم فقط تشکچه هایی است که شبها تایشان می زنند و به عنوان تختخواب استفاده می کنند.
اما پدر و مادر من در خانه ای مجلل در «سانتافه»، مرکز ایالت «نیومکزیکو»، زندگی می کنند که سه پارکینگ، تلویزیونی صفحه تخت با صدها کانال، یخچالی پر از غذاهای سالم و طبیعی و یک کمد پر از اسباب بازی برای نوه ها دارد. تصور می کردم که عالیه هم مثل خودم اهل خرید از فروشگاه های زنجیره ای معروف Whole Foods باشد و از انبوه هدایای زیر درخت کریسمس خوشش بیاید، ولی در عین حال لحن آهنگین زبان عربی، باقلواهای عسلی که اسماعیل با دست خالی درست می کند، و حنابندی پاهای خاله اش را که هنگام سفر به لیبی دیده بودم، تحسین می کردم. هیچ وقت فکر نمی کردم که عالیه فریب حجاب دختران مسلمان را بخورد!
تابستان سال قبل در جشن عید فطر شرکت کردیم که در پارکینگ پشت مسجد نزدیک خانه مان برگزار شده بود. بچه ها روی وسایل بازی جست و خیز می کردند و ما پدر و مادرها هم زیر سایبانی پلاستیکی نشسته بودیم و مگس ها را از روی بشقابهای مرغ سوخاری، برنج و باقلوا می پراندیم.
من و عالیه داشتیم در نمایشگاهی دور می زدیم که به مناسبت عید بر پا شده بود و چیزهایی مثل سجاده، حنا و لباسهای اسلامی عرضه می کرد. به قسمت روسری ها که رسیدیم، عالیه رو به من کرد و با خواهش بسیار گفت: «مامان! یکی برام بخر.»
دخترم شروع کرد به برانداز کردن روسری ها که مرتب روی هم چیده شده بودند و فروشنده که خانمی سیاه پوست و سر تا پا مشکی پوش بود، به عالیه لبخندی زد. مدتی بود که عالیه به دختران مسلمان هم سن و سالش با دیده تحسین و احترام می نگریست. دلم به حالشان می سوخت که حتی در گرم ترین روزهای تابستان دامن های بلند و لباسهای آستین دار می پوشیدند، چون بهترین خاطرات دوران کودکی ام مربوط به زمانی می شد که با پوشیدن لباسهای برهنه، می گذاشتم پوستم آفتاب بخورد… ولی عالیه به حال آن دختران مسلمان غبطه می خورد و از من خواسته بود برایش مثل لباسهای آنها بخرم. حالا دلش روسری هم می خواست!
پیشتر بهانه می آوردم که در بازارچه نزدیک خانه از آن روسری ها گیر نمی آید، ولی حالا روسری ها جلوی چشم عالیه بودند و او می خواست با 10دلار از پول توجیبی خودش روسری سبز سیری را بخرد که محکم در دست گرفته بود. سرم را به علامت مخالفت کامل تکان دادم، ولی ناگهان یاد قراری افتادم که با اسماعیل گذاشته بودیم. بنابراین دندان هایم را از خشم به هم فشردم و روسری را خریدم، به این خیال که عالیه خیلی زود آن را کنار می گذارد.

یک زوج ناهمگون

یک روز بعد از ظهر که برای خرید از خانه بیرون می رفتم، صدای عالیه از اتاقش بلند شد که می خواهد با من بیاید. چند لحظه بعد، سر و کله اش- یا بهتر بگویم، نصف سر و کله اش- بالای پله ها پیدا شد. او از کمر به پایین، دخترم بود؛ با همان کفش های اسپرت، جورابهای رنگ روشن و شلوار جینی که سر زانوهایش کمی نخ نما شده بود. اما از کمر به بالا، دختری غریبه بود. صورت گرد و روشنش که در یک خیمه پارچه ای تیره محصور شده بود، به ماهی در آسمان بی ستاره می مانست. پرسیدم: «با همین سر و وضع می خواهی بیایی؟» با همان لحنی که از چندی پیش با من به کار می برد، آرام جواب داد: «بله.»
در راه مغازه، از آینه ماشین او را دزدکی می پاییدم. ساکت و سرد و بی اعتنا نشسته بود و از پنجره بیرون را تماشا می کرد. انگار یک مقام بلندپایه مسلمان داشت از شهر کوچک ما در جنوب آمریکا دیدن می کرد و من فقط راننده اش بودم. لبم را گزیدم. می خواستم از او بخواهم قبل از پیاده شدن روسری اش را در آورد، ولی نتوانستم حتی یک دلیل منطقی برای این کار پیدا کنم، جز اینکه با دیدن آن صحنه فشار خونم بالا می زد. من همیشه تشویقش کرده بودم که استقلال شخصیتش را ابراز کند و در برابر فشار هم سن و سال هایش بایستد، ولی حالا احساس ترس و نگرانی می کردم، انگار که آن روسری را خودم به سر کرده باشم.
در پارکینگ عمومی Food Lion تمام بدنم غرق در هوای گرم شد و موهای عرق گرفته ام را دم اسبی بستم، ولی انگار هوای گرم اصلاً عالیه را اذیت نمی کرد. لابد مردم ما را مثل یک زوج ناهمگون می دیدند: زنی قد بلند و مو بور با شلوار جین و تاپ تنگ که دست مسلمانی یک متر و بیست سانتی را گرفته است. دخترم را به خودم نزدیکتر کردم و وارد مغازه شدیم.همچنان که در میان قفسه های فروشگاه با چرخ دستی مان جولان می دادیم، مشتری ها چنان خیره خیره نگاهمان می کردند که انگار با معمایی حل نشدنی رو به رو شده اند و وقتی چشممان به چشم هم می افتاد، بی درنگ نگاهشان را پایین می انداختند.

کشف دیگری از آزادی

من در دهه 70 در جنوب کالیفرنیا با این فکر بزرگ شده بودم که آزادی زنان مساوی با برهنگی بیشتر است و زنان می توانند هر کاری را انجام دهند. کشف آزادی جسمی برای من بخش مهمی از روند کشف شخصیتم بوده است، اما این تجربه ارزان به دست نیامده است. ساعتهای متمادی را جلوی آینه، سرگرم تحقیق درباره تصویر خودم بودم: از شکل و قیافه خودم تعریف می کردم؛ گاه از آن بدم می آمد؛ گاه با خودم فکر می کردم دیگران چه نظری درباره قیافه ام دارند. و گاهی فکر می کردم که اگر همین دقت نظر را در زمینه دیگری به کار می بستم، فکرم چقدر باز شده بود، یا می توانستم رمانی بنویسم، یا حداقل سبزی کاری را یاد گرفته بودم!
حالا عالیه در این مرحله از زندگی خود، همه حواسش به دنیای پیرامونش است، نه تصویر خودش در آینه. عالیه کلاس چهارم دبستان است و دختران همکلاسی اش محبوبیت را با طرز لباس پوشیدن مرتبط می دانند. چند هفته پیش عالیه با عصبانیت تعریف می کرد که یکی از همکلاسی هایش همه دختران کلاس را بر اساس شیک پوشی شان درجه بندی کرده است. آنجا بود که فهمیدم با اینکه برهنگی به من در مواردی آزادی می دهد، اما عالیه توانسته است با انتخاب حجاب و پوشیدگی، آزادی دیگری را کشف کند.
نمی دانم علاقه عالیه به پوشش اسلامی تا کی ادامه خواهد یافت. اگر تصمیم بگیرد مسلمان شود، مطمئنم که اسلام برایش مدارا، تواضع و عدالت خواهی را به ارمغان خواهد آورد، چنان که برای پدرش هم به ارمغان آورده است. و چون می خواهم سرسختانه پشتیبان و مراقبش باشم، نگرانم که نکند این انتخاب، زندگی را برایش در کشور خودش سخت کند.
او به تازگی سوره حمد را حفظ کرده است و به اصرار از پدرش می خواهد که به او هم عربی یاد بدهد. عالیه تنها ولی با هدف راه می رود؛ بسیار متفاوت با رفتاری که من در سن و سال او داشتم، و من یک بار دیگر فهمیدم که هنوز چقدر تا شناخت دخترم فاصله دارم. این فاصله نه فقط به خاطر آن روسری، بلکه از آن رو بود که او اصلاً به واکنش دیگران اهمیت نمی دهد؛ ترجیح می دهد به جای شیرجه زدن در دریا، توی کتاب فرو برود و آن قدر غرق مطالعه می شود که صدای من را از اتاق بغلی نمی شنود.
به این فکر می کنم که روسری می تواند با قدرت جادویی خود، تخیل نامحدود، دریافتهای زیرکانه و معصومیت فطری عالیه را حفظ کند.
تصور می کردم که وقتی به اتاق آینه فروشگاه های لباس برود، مثل نوجوانان دیگر، در دام آن زرق و برق نخواهد افتاد و حجاب، او را مانند صدفی در میان خواهد گرفت. فکر می کردم که حجاب، دخترم را از احساس فراگیر نارضایتی در عین ناز و نعمت خلاص خواهد کرد و در پرواز او به سوی آینده ای که برایم کاملاً نامعلوم است، زیر پر و بال خواهد گرفت.
منبع:قدس آنلاین

 4 نظر

حجاب را به خاطر زیبایش برگزیدم!

16 مرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

لیلا حسین نام زنی است که در مصاحبه با شبکه “اهل‌البیت تی‌وی” می گوید، به خاطر شیفتگی به زیبایی های حجاب، از دین یهودی به دین اسلام مشرف شده و حجاب کامل را برگزیده است.

مصاحبه زیر، خلاصه ای از گفتگوی لیلا حسین با زهرا علوی (مجری نوجوان شبکه اهل‌البیت که سرزندگی او مثال نقضی است برای کسانی که حجاب را مایه افسردگی می دانند) است:

زهرا علوی لیلا حسین

لیلا حسین: من 6 سال قبل به اسلام گرویدم. و من در یک جامعه یهودی‌نشین زندگی می‌کردم. خیلی سخت نبود که به حجاب کاملا اسلامی روی بیاورم. اما اشخاص برداشت‌های کاملا متفاوتی نسبت به ایمان دارند. آنها به زنان یهودی بیشتر از زنان مسلمان احترام می‌گذارند.

زهرا علوی: قبل از اینکه به اسلام روی بیاوری، چه نگرشی نسبت به زنان مسلمان داشتی؟

لیلا حسین: اگه صادقانه بخوام بگم، هرچند ما با نوعی تنفر نسبت به مسلمانان بزرگ شده بودیم، اما همیشه شیفته زنان محجبه بودم و آنها را خیلی پاک و باوقار می‌دیدم. و از نظر من آنها زیبایی خاص خودشان را داشتند.

زهرا علوی: پس از اینکه به اسلام گرایش پیدا کردی و نوع پوشش اسلامی را پذیرفتی، اولین چیزی که برات الهام‌بخش بود چی بود؟

لیلا حسین: نخستین چیز که الهام‌بخش من بود قرآن بود، کلیه شواهدی را که من پیدا کردم نشان‌دهنده این بود که این، یک دین حقیقی است، چرا که تمامی انبیا و نیز امامت را قبول دارد که از نظر من بسیار مسئله منطقی‌ای بود.

کم کم این دانش و شناخت را پیدا کردم که اسلام تنها بعد بیرونی ندارد بلکه دارای بعد درونی نیز هست و باید از درون هم به حفظ و نگهداری آن پرداخت.

خانواده من فکر می‌کردند که من خودم را دارم محروم می‌کنم، چون من در فرانسه زندگی می‌کردم و در آنجا حجاب کاملا ممنوع است. با پوشیدن روسری، شما نمی‌توانید به مدرسه و محل کار بروید و از بسیاری از زندگی‌های اجتماعی محروم می‌شوید. برای خانواده من بسیار سخت بود که ببینند من تنها به خاطر پوشدن لباس زندگی‌ام را به لحاظ اجتماعی به خطر می‌اندازم. از نظر آنها لازم نبود که من مسلمان باشم و لازم نبود که با پوشیدن روسری مسلمانی خودم را نشان بدهم و کافی بود که تنها قلبا به آن ایمان داشته باشم. اما برای من این مسئله مهم بود چرا که در قرآن و بسیاری از سنت‌های پیامبر به اهمیت حجاب و شناخته‌شدن به عنوان مسلمان برای کسب احترام اشاره شده است. و من حاضر نبودم که آن را کنار بگذارم چرا که برای من چیزی بیشتر از پوشیدن لباس است.

…کسانی که می‌شناسم حجاب دارند بسیار خوشحال هستند، چرا که این برای آنها یک افتخار است که خودشان را از نگاه دیگران پوشیده نگه می‌دارند. اگر ایمان شما ضعیف باشد شما این نکته را متوجه نخواهید شد و برای شما مهم نخواهد بود و فقط می‌خواهید که با دیگران اختلاط داشته باشید و می‌خواهید آنطوری زندگی کنید که آنها می‌گویند. مجددا می‌گویم که لازم است به اصول خود بازگردید و دریابید که چرا مسلمان هستید. چرا که اسلام دینی است که شما باید خود را تطبیق دهید و دینی نیست که توسط والدین به ارث برسد. و از این طریق باید به زیبایی اسلام و نیز زیبایی حجاب برای زنان و فایده آن برای آنها پی ببرید.


با وجود رشد روزافزون تبلیغات اسلام‌هراسانه و اسلام‌ستیزانه رسانه‌های غربی، آمارها حکایت از رشد روزافزون گرایش به اسلام در جوامع غربی دارد. به آمارهای انتهای این گزارش توجه کنید.

آنچه که آمارها نشان می‌دهند حاکی از آن است که جمعیت کسانی که به دین اسلام مشرف می‌شوند در همه‌جای جهان رو‌‌‌به افزایش است و مهمتر این‌که جمعیت‌ زنانی‌ که به اسلام می گروند تقریبا دو برابر مردان است.

تحقیقات نشان می‌دهد مهمترین عوامل گرایش بیشتر زنان به دین اسلام، جذابیت حجاب برای آنان بوده و آرامشی که محجبه بودن به آنها می‌دهد و پس از آن آداب مسلمانی که برای مردم دیگر ادیان به صورت فطری جذاب است.

مصاحبه با زنان تازه مسلمان شده، بیانگر این است که ابتدا به ساکن آنها با دیدن زنان محجبه در جامعه خود به جاذبه زیبایی حجاب و بعد کنجکاوی در مورد اسلام رسیده‌اند و سپس با برگزیدن حجاب برای خود آرامش محجبه بودن را درک کرده‌اند. از این روست که دولتمردان اسلام‌ستیز غربی، با درک جنبه تبلیغی که حجاب زنان برای اسلام دارد، زنان محجبه را محدود و مهار می‌نمایند. (این مساله بی‌گمان، کسانی که در فرهنگ انقلاب اسلامی رشد کرده‌اند را به حقانیت وصیت شهدا می‌رساند که ” خواهران من، دشمن از چادر سیاه شما بیشتر هراس دارد تا خون سرخ من!")

…و این همه در شرایطی رخ می‌دهد که روز‌به‌روز شرایط با حجاب زیستن در شهرهای اروپایی سخت تر می‌شود. علی‌رغم آن‌که آزادی زنان برای داشتن حجاب نقض شده و حقوق شهروندی زنان محجبه سلب می‌شود؛ میل به مستوری و پوشیدگی در میان زنان جهان درحال افزایش است و این امر به صورت فطری رخ می‌دهد. لذا بنیان آنچه که حاصل تلاش دولتمردان غربی برای مهار رشد اسلام گرایی در اروپا صورت می‌گیرد از این رو بر باد است، که آنها با نمادهای ظاهری اسلام همچون مناره‌های مساجد و حجاب زنان مبارزه می‌کنند و حال آن‌که باطن اسلام ریشه در فطرت انسانها دارد و تاریخ نشان داده که مردم را نمی‌توان بیشتر از مدت کوتاهی وادار به رفتن راه خلاف فطرت کرد.

در نهایت باید این نهیب را به جامعه و خانواده‌ها و سپس مسئولان فرهنگی زد، که آیا مادران محجبه جامعه ما توانسته‌اند حکمت داشتن حجاب را به صورت عقلی و فطری به دختران خود (که مادران آینده هستند) بیاموزند؟ از آن‌جا که بارها در جامعه، مادر و دخترهایی را دیده‌ایم که علی‌رغم آن‌که مادر با چادر به خیابان می‌آید، دخترش در کنار او با حجاب حداقلی قدم می‌زند، و این نگرانی دغدغه مندان فرهنگی را افزایش می‌دهد! اما به هر حال بی صبرانه به انتظار تحقق وعده های الهی می نشینیم که انسان به راه فطرت خود بازگردد.

فاقم وجهک للدین حنیفا ، فطرت الله التی فطر الناس علیها، لاتبدیل لخلق الله ، ذلک الدین القیم و لکن أکثر الناس لایعلمون (روم/30).

روی دلت را سوی این دین اعتدال گردان و برآن پایدار باش، آیینی برخاسته از فطرت الهی که قلوب انسانهاآن را می‌طلبد،چرا که بر آن سرشته گشته، این آفرینش توحیدی تغییر پذیر نخواهد بود، این است دینی که تکیه‌گاهی استوار است، هرچند این حقیقتی است که بیشتر مردم آن را نمی‌دانند.

بخشی از آمار گرایش به اسلام و حجاب در جهان

براساس سالنامه کتاب واقعیات در سرشماری اخیر در آمریکا مشخص شد که سالانه 100هزار نفر در این کشور به دین اسلام میگروند.

موسسه تحقیقاتی و پژوهشی فیث‌ماترز اعلام کرده است که تعداد کسانی که در انگلیس در ۱۰ سال گذشته به اسلام گرایش یپدا کرده اند، ۱۰۰هزار نفر می باشند که بیشتر آنان را زنان تشکیل می‌دهند. در این میان، تعداد دختران جوان 20 تا 30 ساله و دارای تحصیلات دانشگاهی که به دین اسلام گرویده‌اند، چشمگیرتر است.

روزنامه “تایمز” لندن سال گذشته در گزارشی اعلام کرد: تعداد افرادی که در انگلیس به دین اسلام روی می‌آورند، روز به روز افزایش می‌یابد. این درحالی است که تعداد مسیحیان این کشور که هر هفته به کلیسا رهسپار می‌شوند، 2 درصد کاهش می‌یابد. در این میان تعداد زنان مسلمانی که برای ادای نماز به مسجد جامع لندن می روند، دو سوم تعداد مسلمانان این شهر است که بیشتر آنان کمتر از 30 سال سن دارند.

روزنامه کریستین ساینس مانیتور می نویسد: شمار افرادی که در آمریکا به اسلام می گروند روزافزون است و این رقم در میان اسپانیایی زبانان مقیم آمریکا 30 درصد افزایش نشان می دهد . جمعیت کسانی که در ده سال اخیر درآمریکا به زبان لاتین سخن می گویند و به دین اسلام مشرف شده اند به 200هزار نفر می رسند.

روزنامه سان سنتیال نیز در این باره می گوید: تعداد دختران بین 18 تا 30 سال که در ایالت فلوریدا با حجاب و روسری مشاهده می‌شوند نسبت به یک دهه گذشته افزایش چشمگیری داشته است.

نتایج یک بررسی جدید در ترکیه نشان می‌دهد در چهار سال اخیر، تعداد بانوان با حجاب در این کشور، چهار برابر افزایش یافته است.

مرکز مطالعات اسلامی اسپانیا در آمار جدید از مسلمان شدن 256 زن اسپانیایی در دو سال گذشته خبر داده است. این مرکز تأکید کرده است که اولین علت گرایش زنان به اسلام، مواجه شدن با افراد مسلمان و جذب رفتار و آداب آن‌ها است.

آمار منتشره پایگاه اینترنتی گروه تحقیقاتی “آیجی” در مرکز نیویورک بیانگر آن است که نسل جدید دختران جوان نیویورکی برخلاف نسل‌های قبلی علاقه چندانی به خودنمایی و پوشیدن لباس‌های بدن‌نما ندارند و مردم به پوشیدگی بیشتر روی آورده‌اند. علت اصلی این امر بی‌بند و باری است که در چند سال اخیر رایج شده بود و اکنون در عکس‌العمل به آن، گرایش به پوشیدگی بیشتر در میان دختران جوان و نوجوان اوج می‌گیرد

 نظر دهید »

چند سوال اساسی از " ساپورت" پوش ها

14 مرداد 1392 توسط ک.بهروز

یا زیر پای شهر سست شده یا زیر پای اعتقادات ما. یا کسی دیگر برایش مهم نیست یا همه خود را به خواب خرگوشی زده اند. روزهاست که برخی از آدم های شهر رنگ و رو عوض کرده اند و آنطور که می خواهند زندگی می کنند نه آنطور که قانون و عرف برای آنان تعیین کرده است.

این روزها سر بالا گرفتن در شهر کمی سخت شده چرا که حتی اگر بخواهیم هم نمی توانیم چشم بر لرزش دل ببندیم و بی اختیار تن به لرزشی ناخواسته ندهیم.

این روزها در سایه بی تدبیری مسئولان فرهنگی که کم کم کوله بارشان را به مقصد خانه بسته اند و کاری به میز تصدی گریشان ندارند ” حجاب ” به فراموشی سپرده شده تا حجاب معقول و جامعه پسند جای خود را به ساپرت هایی تنگ و بدن نما بدهد غافل از اینکه این مهر سیاهی بر پرونده آنان که بر روی حقیقت چشم پوشیده اند و عطای ساعات آخر کار را به لقایش بخشیده اند ثبت خواهد شد.

جالب تر از این که در ماه های اخیر دیگر خبری از گشت های به اصطلاح ارشاد نیست. گشتی هایی که تا چندی پیش حتی به تار مویی گیر می دادند و هم اکنون در برابر این ساپرت های تن نما خود را در پستویی پنهان کرده اند. این کم کاری این سوال را به وجود می آورد که آیا آشپز فرهنگی کشور چند نفر شده است که اینگونه ” آش ” تهیه شده برای حجاب گاه شور می شود و گاه بی نمک؟

در یادداشت پیش روی هدف اصلی زیر سوال بردن مسئولان نیست چرا که دیوار این آقایان چنان بلند است که دست ما به آنها نخواهد رسید و حتی پاسخی در خورد در برابر سوالات ایجاد شده در این حوزه را نمی دهند بلکه هدف همین مردمی اند که در کف خیابان ها هر روز رفت و آمد می کنند و برخی از آنها با همین پوشش به اصطلاح روشنفکرانه این سوال را در ذهن ایجاد می کنند که آیا اینجا ” ایران است “؟

شنا کردن بر خلاف جهت حرکت رودخانه همیشه سخت و طاقت فرسا بوده اما از زمانی که رودخانه فرهنگ کشور در حوزه حجاب دیگر جریانی را در خود نمی بیند و عملا به آبراهی که حتی عمق آن به یک وجب هم نمی رسد تبدیل شده حرکت برخلافش دیگر سخت نیست و هر کس هر طور و به هر نحو که دوس دارد می تواند بپوشد و بگردد و نهایتا اگر کسی به او بگوید بالای چشمت ابروست وی را به باد مشت و لگد بگیرد و آخر چند صد نفر برای وی ” به به ” و چه چه ” کنند که چه خوب بلایی سر آدم ” فضول ” آوردی.

سوال ما از افرادی که با این نوع پوشش به دنبال خودنمایی در سطح جامعه هستند این است که آیا فرهنگ خانوادگی و نه فرهنگ عمومی جامعه، اجازه ورود نگاه های دریده به حریم شخصی آنان را می دهد؟

آیا این خانم های به اصطلاح ” مد پوش ” تا کنون صفحات جراید را ورق نزده اند و حوادث تلخ را نخوانند که به دلیل عدم کنترل غرایض چگونه رقم خورده است؟ مردانی که تنها به خاطر ظاهر یک خانم وی را دزدیده اند… چندین بار مورد تجاوز قرار داده اند …. و نهایتا جنازه سوخته وی را در گوشه ای از بیابان های شهر رها کرده اند.

سوال دیگر از ساپرت پوش های گرامی این است که تا کنون چند نفر از آنان با خیانت رو به رو شده اند؟ تا کنون چند نفر از ساپرت پوش ها روابطی را شروع کرده اند که مردان آن سوی رابطه تنها به خاطر خواسته های جسمی به آنان گرایش پیدا کرده اند؟ تا کنون چند نفر از این دوستان شکست عشقی را تجربه کرده اند؟ تا کنون چند نفر از آنان مورد تجاوز روحی قرار گرفته اند؟ آیا عموما میزان آزار و اذیتی که به این افراد وارد می شود قابل مقایسه با آن دسته از بانوانی است که سطح پوشش عمومی و قابل قبول جامعه را رعایت می کنند؟

عموما کسانی که با لباس های بدن نما در سطح جامعه حضور می یابند در برابر این سوال که چرا این پوشش را انتخاب کرده اید این پاسخ را از آستین خود بیرون می آورند که ” پوشش مقوله ای شخصی است و به کسی ربط ندارد “.

در پاسخ به این استدلال کودکانه باید گفت که هر کشوری در سطح جهان برای پوشش و نوع حضور در جامعه برای ساکنان خود حداقل هایی را در نظر گرفته است و این مقوله برای ایران نیز صدق می کند. زمانی پوشش افراد جنبه خصوصی می یابد که در چارچوب های دیوار شخصی شکل گرفته باشد ولی وقتی فرد در سطح جامعه حضور می یابد دیگر نوع پوشش او محوریت خصوصی بودن را از دست می دهد چرا که اینجا در برابر اذهان عمومی ظاهر شده و خود را در مقام مقایسه و اظهار نظر آنان قرار می دهد.

سوالی که وجدانا طرفداران پوشش آزاد باید به آن، نه به ما و نه به مردم، بلکه به خود پاسخ دهند این است آیا خودشان واقف بر این هستند که با حضور این گونه شان در سطح جامعه افراد چه نوع برداشت زننده ای از آنها در ذهن می پرورانند؟ آیا کسی که خود را در یک جایگاه و مقام اجتماعی می بیند عموما می تواند قبول کند که هر ذهن هرزه ای برای وی شناسنامه ای جداگانه صادر کند و بر اساس آن هویتی جدید برای وی بسازد؟
منبع: ندای انقلاب

 2 نظر

در پی هتک حرمت به آمرین به معروف صورت گرفت

03 مرداد 1392 توسط باران

درخواست ۱۰ هزار نفر از فعالان فرهنگی - اجتماعی زن کشور از فرمانده نیروی انتظامی

10هزار نفر از زنان فرهیخته در عرصه های اجتماعی - فرهنگی کشور طی نامه سرگشاده ای خطاب به سردار اسماعیل احمدی مقدم، فرمانده نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران، ضمن تقدیر از زحمات این نیرو در برقراری نظم و تامین امنیت، خواستار برخورد با هتک حرمت کنندگان آمرین به معروف و ناهیان از منکر شدند.
متن این نامه بدین شرح است:
بسمه تعالی
حضور برادر گرامی سردار جناب آقای دکتر احمدی مقدم
فرمانده محترم نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران
سلام علیکم
بار دیگر بی حرمتی به ساحت ارزش‌ها و ارزشمدارانی که پس از سال‌ها ایستادگی، مقاومت و اهدای خون دهها هزار شهید، کلمه حق را اعتلا بخشیده و حریم کرامت انسانی را پاس داشته اند، با آه و حسرت شاهد بودیم.
با کمال تاسف اخیراً شاهد اهانت به دختران محجبه‌ای هستیم که تنها جرمشان مسئولیت پذیری بوده و از فضای بی بندوباری سازمان یافته دشمنان اسلام و انقلاب به ستوه آمده و به دلیل تذکر صمیمانه، مواجه با هجمه سنگین نقض کنندگان عفت عمومی می‌شوند. متأسفانه در یکی از این موارد که مامور نیروی انتظامی نیز شاهد این هجمه بوده هیچگونه اقدام حمایتی از دختر محجبه ننموده و عنوان کرده است که ما فقط در برخورد با دزدان مسئولیت داریم. به دلیل عدم برخورد قاطع با فرد نقض کننده عفت عمومی، تعرض به دختر محجبه آمر به معروف ادامه پیدا می‌کند تا اینکه با همیاری مردم فهیم و مؤمن از هتک حرمت به حجاب وی ممانعت می‌شود.
لذا ضمن تقدیر از زحمات بی شائبه نیروی انتظامی و قاطبه مامورین آن در برقراری نظم و تامین امنیت، از شما برادر گرانقدر می‌خواهیم تا با عوامل هنجارشکن و تعرض کنندگان به آمرین به معروف و ناهیان از منکر، برخورد قاطع تری بعمل آید.

 1 نظر

ضرب و شتم یک زن چادری دیگر در خانی‌آباد

02 مرداد 1392 توسط باران

تنها با فاصله یک روز از هتک حرمت به دختر چادری آمر به معروف در منطقه پونک، یک زن چادری همراه با فرزند ۳ ساله‌اش در محله خانی‌آباد تهران مورد ضرب و شتم یک بدحجاب قرار گرفت.
23 تیرماه امسال اتفاقی تأسف بار رخ داد که پس از انتشار آن در رسانه‌ها، احساسات عموم مردم مسلمان جامعه جریحه دار شد، خبری با این تیتر « ماجرای کشیدن چادر از سر دختر آمر به معروف در ماه رمضان ». شمس، دختر آمر به معروف 30 ساله‌ای است که در منطقه پونک تهران مورد اهانت و هتک حرمت یک خانم بدحجاب قرار می‌گیرد تا جایی که خانم بدحجاب، تلاش بر کشیدن چادر و روسری از سر این آمر به معروف می‌کند اما موفق نمی‌شود.
24 تیرماه یعنی تنها پس از گذشت یک روز از ماجرای خانم شمس، معصومه فراهانی، زن چادری دیگری در محله خانی‌آباد تهران، مورد ضرب و شتم یک زن بدحجاب قرار می‌گیرد. ماجرایی که جزئیات آن را خانم فراهانی  توضیح می‌دهد.
* شرح ماجرا را این طور آغاز کنیم که 24 تیرماه است و شما پس از اقامه نماز در مسجد به همراه فرزند 3 ساله خود، راهی منزل خود در محله خانی‌آباد می‌شوید، در مسیر، چه اتفاقی برای شما رخ می‌دهد؟
فراهانی: من روزه بودم و برای اقامه نماز و صرف افطار، همراه با فرزند 3 ساله‌ام به مسجد رفتیم ساعت تقریباً 10 شب بود در مسیر که داشتم می‌آمدم داخل کوچه 2 نفر خانم را دیدم که روسری‌های خود را دور گردنشان انداخته بودند و داشتند به سمت ماشینشان می‌رفتند، ظاهرشان تعجب آور بود، اول سعی کردم با نگاه هشداردهنده، باعث شوم که حجابشان را رعایت کنند اما آنها نگاه طلبکارانه‌ای را تحویل من دادند، در مرحله بعد سعی کردم یادآوری کنم که آنها در کجا زندگی می‌کنند و فقط خطاب به آنها گفتم «ببخشید خانم‌ها آیا اینجا ایران نیست؟» جواب دادند که « ایرانه که ایرانه!» گفتم « به نظر شما نباید حداقل، تابع قوانین کشوری باشیم که در آن زندگی می‌کنیم؟» اما دیگر جواب این سوالم را ندادند و به جای آن مشت‌هایی بود که نثارم می‌کردند.
* در حالی که بچه، همراه شما بود این اتفاق رخ داد کسی در کوچه نبود که به کمک شما بیاید یا حداقل، فرزند شما را از این صحنه دور کند؟
فراهانی: اول که یکی از آنها دستهایم را گرفت و نفر بعدی با مشت به سر و صورتم می‌زد بچه‌ام کاملاً شاهد ماجرا بود و داشت زهره ترک می‌شد تا اینکه آقایی متدین آمد و فرزندم را بغل کرد و از ما کمی فاصله گرفت و بعد از آن، اوباش دور ما حلقه زدند و از آن بدحجاب‌ها پشتیبانی می‌کردند. در مقابل نیز بسیجی‌های محل به کمک من آمدند و من را از دست آنها نجات دادند.
*یعنی شما ایستادید تا آنها شما را با مشت‌هایشان، سیاه و کبود کنند و عکس‌العملی نشان ندادید؟
فراهانی: من خودم رزمی‌کار هستم اما چون هدف من دعوا با این افراد نبود و می‌خواستم امر به معروف کنم هیچ استفاده‌ای از توان بدنی خودم نکردم. من می‌خواستم در ماه مبارک رمضان، فقط به آنها یک گوشزد کوچکی داشته باشم که آن هم، زبانی بود.
* این اتفاق، در همان کوچه، فیصله پیدا کرد؟
فراهانی: نه با کمک بسیجی‌های محل به کلانتری خانی‌آباد رفتیم اما حامیان آن خانم‌ها تلاش می‌کردند که من به خاطر کتک‌هایی که خورده‌ام رضایت بدهم ولی من شکایت کردم چون حرکت آنها غیرمنصفانه بود.
* بعد از شکایت چه اتفاقی افتاد؟
فراهانی: من به پزشک قانونی رفتم و در آنجا نیز میزان لطمه‌ای را که خورده بودم ثبت شد و آن خانمی هم که بنده را مورد ضرب و شتم قرار داده بود و صورتم را به شدت، کبود کرده بود یک شب بازداشت شد و تنها با گذاشتن یک قبض برق منزل به عنوان وثیقه، آزاد شد در حالی که در خودروی این خانم، انواع سلاح سرد وجود داشت و از سوی دیگر نیز کاملاً در کوچه، کشف حجاب کرده بود، دو موضوعی که دو اتهام مجزا محسوب می‌شدند.
* در حال حاضر اوضاع روحی و جسمی شما و فرزندتان چطور است؟
فراهانی: فرزندم که هنوز از دیدن صحنه آن شب، به شدت مضطرب است خودم هم چون به نفس کاری که انجام داده‌ام ایمان دارم صدمات آن را می‌پذیرم هنوز کبودی‌های مشت‌های آن زن بدحجاب را هر روز با خودم در کوچه و خیابان‌های این شهر شلوغ می‌برم اما نمی‌گذارم امر به معروف و نهی از منکر در این شهر بمیرد.

منبع: خبرگزاری فارس

 2 نظر

مانکن روس: خدا به من فرصت زندگی کردن داد

31 تیر 1392 توسط میرعیسی خانی

«ماشا الیلیکینا»، نام مشهوری در روسیه و مناطق روسی‌زبان است. او حدود ۲ سال پیش به عنوان یک هنرپیشه جذاب و یک مدل زیبا مطرح بود و شهرت و محبوبیتش با اوج گرفتن “گروه رقص و موسیقی فابریک” در روسیه، به بالاترین حد رسید.

اما ماشا همانقدر که به سرعت در آسمان شهرت و محبوبیت طلوع کرد خیلی زود نیز از صحنه ناپدید شد. این امر نه به دلیل افول ستاره‌ی بخت وی بود و نه به علت از دست دادن “زیبایی چهره” یا “سحر صدا”؛ بلکه به این دلیل بود که ماشا مسلمان شد.

تفاوت بزرگ او با بسیاری از هنرمندان و خوانندگان دیگری که اسلام و حجاب را برگزیده‌اند در این است که وی در اوج شهرت، زیبایی و طراوت، و در زمانی که تازه پیشنهادهای اغواکننده به سویش رهسپار شده بود حجاب و عفاف را انتخاب کرد.



ماشا الیلیکینا، ستاره سابق سینما، رقص و موسیقی، اینک حجابی اسلامی در بر دارد و به تدریس در مدارس مشغول است. وی می‌گوید از جلوه‌های کاذب سابق متنفر است و اکنون احساس خوشبختی می‌کند.
خانم ماشا الیلیکینا، چطور شد که تمام موفقیت‌ها و درخشش‌های خود روی صحنه را زیر پا گذاشتید و به اسلام گرویدید؟
من به لطف خداوند به سوی او گام برداشتم. این اراده خدا بود.
در زمانی که یک خواننده بودید آیا فکر می‌کردید که روزی اسلام بیاورید، روزه بگیرید و به حج بروید؟
نه ؛ حتی به ذهنم خطور هم نمی‌کرد که روزی به حج بروم و از بهترین و گواراترین آب ـ یعنی آب زمزم ـ بنوشم.
آیا راهی که برای مسلمان‌شدن طی کردید، مسیری طولانی بود؟
من دو سال است که مسلمان شده‌ام. یک روز مطلع شدم که یکی از نزدیک‌ترین دوستانم بر اثر یک حادثه در شهری دیگر به حالت کما رفته است. من نمی‌دانستم که چطور می‌توانم به او کمک کنم. آن روز برای اولین بار نماز خواندم و دست به دعا برداشتم و از خدای بزرگ کمک خواستم. روز بعد همان دوستم با من تماس گرفت و گفت: «در آن حالات بیهوشی من تو را می‌دیدم و تو خیلی زیاد به من کمک کردی!»، من در آن لحظه بسیار گریستم؛ زیرا برای اولین بار در زندگی‌ام بود که چیزی از خدا می‌خواستم.

در حال حاضر به چه کاری مشغول هستید؟
من پنج زبان اروپایی بلد هستم و در حال حاضر در مدرسه و دانشگاه تدریس می‌کنم. ضمناً برخی از نت‌های مجاز شرعی را نیز می‌نویسم.

آیا موسیقی هم گوش می‌دهید؟
بله ؛ کارهای “گروه ریحان”، “گروه سامی یوسف” و “گروه کت استیونس” (که پس از اسلام آوردن نام خود را “یوسف اسلام” گذاشت) را گوش می‌کنم.

آیا چیزی از قرآن هم آموخته‌اید؟ آیا آمادگی دارید که زبان عربی را هم به آن پنج زبان اروپایی اضافه کنید؟
در ابتدا فکر می‌کردم که آموختن زبان عربی مشکل باشد؛ اما آن را شروع کرده‌ام و خیلی هم آن را دوست دارم و فکر می‌کنم کلیدی برای فهم دانش برتر باشد.

چرا گرایش به اسلام نسبت به ادیان دیگر بیشتر است؟ و چرا بیشتر کسانی که به اسلام می گروند از بین اهالی هنر و فعالان در کنسرت و موسیقی هستند؟
اسلام نسبت به ادیان دیگر، محکم‌ترین اساس را دارد. تمام قواعد اسلام در زندگی کاربرد دارند. راه اسلام سعادت‌بخش است.

از اینکه مسلمان شده‌اید چه احسای دارید؟
احساس خوشبختی. امروز من این فرصت را دارم که مقایسه کنم قبلاً چه بودم و حالا چه هستم. من اکنون با حیات واقعی آشنا شده‌ام، پس خوشبختم.

و چه تفاوتی با قبل دارید؟
ایمان به خدا زندگی مرا متحول کرد. میل به عبادت خداوند در فطرت و وجود همه انسان‌ها نهاده شده است. من اطمینان دارم که خداوند به ما تفکر و تعقل نداده است تا بیاییم، زندگی کنیم، بخوریم، بخوابیم و بمیریم. خدا به ما فرصت زندگی کردن داده است تا به او برسیم.

آیا گاهی به موفقیت‌ها و درآمد سابق خود فکر نمی‌کنی؟ حسرت آن دوران را نمی‌خوری؟!
آن جلوه‌ها، پس از مسلمان شدن، برایم بی‌ارزش و منفور هستند.

از اینکه آشکارا خود را مسلمان معرفی می‌کنی هراس نداری؟
نه نمی‌ترسم. برعکس، تکلیف و وظیفه خود می‌دانم که دیگران را از راه گمراهی باز دارم و به عنوان الگویی برای آنها باشم.

از اینکه عکس‌های سابقت در اینترنت هست ناراحت نیستی؟
من خودم دوست ندارم به این عکس‌ها نگاه کنم. اما اشکال ندارد که مردم آنها را ببینند تا برایشان عبرت شود و بدانند که انسان می‌تواند تولد دیگری داشته باشد و از نو به دنیا بیاید. انسان می‌تواند توبه کند و با انجام کارهای خوب، تمام سیاهی‌های گذشته‌اش را پاک کند، ان شاء الله.

اینک چه چیزی از “اسلام” می‌توانی به دیگران بگویی؟
اسلام می‌گوید: «اگر نمی‌توانی راجع به خدا بیاندیشی حداقل سعی کن از قید خودت رهایی یابی و پلیدی‌های نفست را مهار کنی؛ رذایلی مانند خودپسندی، تکبر، حسد، ظلم، دروغ، خودستایی و خودنمایی». اگر کسی می‌خواهد به سوی اسلام گام بردارد فقط باید اندیشه کند و از فطرت خود مدد بگیرد.

چه پیامی برای مسلمانان داری؟
آرزو می‌کنم که کارهای نیک و عبادات برادران و خواهران دینی من مورد قبول خداوند متعال قرار بگیرد و رحمت خدا بر خانه‌های آنان ببارد.

و برای غیر مسلمانان؟
امیدوارم کسانی که هنوز به دین اسلام مشرف نشده‌اند لحظه‌ای به خود بیایند و فارغ از انبوه اطلاعات پوچ و بیهوده‌ای که چشم و گوش مردم این عصر را فرا گرفته است کمی اندیشه کنند.

 نظر دهید »

تلاش برای کشف حجاب خانم آمر به معروف در خیابان های تهران!

30 تیر 1392 توسط باران

Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA :LatentStyles DefLockedState="false” DefUnhideWhenUsed="true” DefSemiHidden="true” DefQFormat="false” DefPriority="99″ LatentStyleCount="267″> ideWhenUsed="false” QFormat="true” Name="heading 1″ />

aMark> MicrosoftInternetExplorer4 le="margin-bottom: .0001pt; text-align: justify; line-height: 180%; background: #EFF8F7;">SemiHidden="true” DefQFormat="false” DefPriority="99″ LatentStyleCount="267″>

e="font-size: 14.0pt; line-height: 160%; font-family: "B Nazanin"; mso-ascii-font-family: Tahoma; mso-hansi-font-family: Tahoma; color: black;” lang="AR-SA">سر کوچه ی منتهی به منزل، دختر فوق العاده بدحجابی از روبرو می آمد، حجاب بسیار نامناسب و آرایش غلیظ دختر صحنه ی بسیار بدی ایجاد کرده بود… به نزدیکم که رسید گفتم: “خانم لطفا حجابتونو رعایت کنید.” هنوز به آخر جمله نرسیده بودم که زن برگشت و در کمال ناباوری گلویم را گرفت و چند بار به صورتم چنگ زد و …

یک شهروند تهرانی با ارسال گلایه نامه ای به سایتهای اصولگرا؛ به شرح اتفاقی تلخ پرداخته است که متن ارسالی ایشان در ادامه می آید.

حضور زنان و دختران بدحجاب در تابستان و در مسیر تردد من (میدان صادقیه و میدان پونک) هر روز وضعیت بدتر و غیر قابل تحمل تری پیدا میکند . متاسفانه هر روز ناچار از دیدن صحنه های اسف باری از وضعیت حجاب و پوشش زنان و دختران در ملا عام و بدون هیچ ممانعتی از طرف نهادهای ذیربط هستم.

به حکم وظیفه شرعی، به برخی که پوشش خیلی نامناسبی! دارند تذکر میدهم. و تا بحال هم سعی کرده ام که مودبانه و محترمانه نهی از منکر کنم.

حدود ساعت 5 بعد ازظهر روز یک شنبه، طبق معمول روزهای گذشته از محل کار به منزل بر می گشتم. هنوز چند قدمی از میدان دور نشده بودم. سر کوچه ی منتهی به منزل، دختر فوق العاده بدحجابی از روبرو می آمد، حجاب بسیار نامناسب و آرایش غلیظ دختر صحنه ی بسیار بدی ایجاد کرده بود… به نزدیکم که رسید گفتم: “خانم لطفا حجابتونو رعایت کنید.” هنوز به آخر جمله نرسیده بودم که زن برگشت و در کمال ناباوری گلویم را گرفت و چند بار به صورتم چنگ زد.
و همینطور که به سر و صورتم میزد و گلویم را فشار میداد شروع به فحاشی کرد که تو به چه حقی به من گفتی حجابت و… آدمت میکنم، درستت میکنم که دیگه “جرات نکنی” به کسی بگی حجابشو رعایت کنه … سعی کردم خودم را از دستش بیرون بکشم. رها که شدم گفتم چرا اینطوری میکنی؟ من ازت خواستم حجابتو درست کنی…دوباره چند تایی فحش حواله ام کرد و ادامه داد… به شماها هیچ مربوط نیست که …. تو خیلی … که گفتی و دوباره به سمتم هجوم آورد… باز خودمو از دستش بیرون کشیدم و گفتم خب حالا که اینطوره پس بیا بریم اون سمت خیابون شما از من شکایت کن و من هم بخاطر اینکه منو کتک زدی از تو شکایت …. در حین گفتن این صحبت باز به سمتم پرید و اینبار از پشت سر چادر و روسری من رو گرفت و کشید و سعی داشت چادرو از سرم برداره… همینطور که چادرم دستش بود و میکشید، فریاد میزد: تویی که باید حجابتو برداری… خودم چادر از سرت بر میدارم…خودم روسریتو برمیدارم.. شماها باید ازاینجا برید….شماها همه چیزو خراب کردید…شما چند نفر بیشتر نیستید…"ما” نمیذاریم “شماها” اینجا زندگی کنید.خودم چادر از سرت میکشم…

همه توانمو گذاشتم که چادر از سرم برداشته نشه و بحمدلله موفق به کشف حجاب کامل نشد و با فریادهایم بالاخره آقایی اومد و منو از دستش نجات داد. در این فاصله حدود بیست سی نفری هم جمع شده بودن و تماشا میکردند یا چیزی میگفتن اما خبری از نیروی انتظامی که محل استقرارش دقیقا آن سمت خیابان بود نشد که نشد. با اصرار مردانی که اونجا بودن به سمت خانه برگشتم در حالی که اون زن همچنان فریاد میزد اگه یک بار دیگه ببینمت میکشمت…مگه بار دیگه نبینمت، اگه ببینمت زنده نمیذارمت ….

بعد از برگشتن به خانه، همراه اعضای خانواده دوباره برگشتم و به همان کلانتری مراجعه کردم که گویا با شرایط موجود، کمکی از آنها نیز ساخته نبود و باید کم کم باور کنیم که جای منکر و معروف عوض شده و.. .در همین تهران خودمان، پایتخت ایران اسلامی، شهر اخلاق …”

منبع: سایت عماریون



 

 

 

 نظر دهید »

زن ژاپنی :یک سکه مهریه به دلیل یکتا بودن خدا

29 تیر 1392 توسط میرعیسی خانی

به نقل از تسنیم، اتسوکو هوشیمو، تازه‌مسلمانی از کشور ژاپن است که در خانواده‌ای مسیحی- بودایی متولد و رشد یافته مهمان بخش «ره یافتگان» بود.

حادثه 11 سپتامبر آغاز حرکت شناخت اسلام بود
او از یک سو به مسیحیان و از سوی دیگر به بوداییان وصل می شد چنانچه عمویش نماینده پارلمان بودایی ها در شهر میگاتای ژاپن است. به گفته وی رفتن به مراسم بودایی‌ها و خواندن انجیل باعث شده بود که مقایسه ادیان برایش آسان شود. حادثه 11 سپتامبر برای او، نقطه آغاز حرکت درباره شناخت اسلام بود.

به حضرت زهرا (س) ارادت خاصی دارم

او قبل از ازدواج مسلمان و شیعه شده بود و ارادت خاصی به اهل بیت داشت و گفت: خیلی سخت است بین معصومین یکی را انتخاب کنی، همه آنها برایم عزیز، یکسان و بی‌نظیر هستند اما به حضرت زهرا(س) ارادت خاصی دارم.

وی به دلیل پذیرش دین اسلام خانواده و دوستانش را از دست داد و مدت‌ها در توکیو تنها زندگی کرد. در ادامه سخنان افزود: قدرت و نور قرآن باعث شد بتوانم این سختی‌ها را تحمل کنم. در آن زمان تنها از طریق اینترنت و سایت‌های که وجود داشت، قرآن می‌خواندم.

مسیحیت برایم دین کاملی نبود
جذابیت دین اسلام برای او، یکتاپرستی است. هوشیمو در این راستا اذعان داشت: در دین مسیحیت نیز یکتاپرستی وجود دارد اما با چیزهای دیگر در هم آمیخته؛ با اینکه برخی نکات در مسیحیت را قبول داشتم اما دین کاملی برایم نبود.

اتسوکو می گوید شرایط برای من خیلی سخت بود چون تنها بودم و حتی وقتی به خانواده گفتم من مسلمان شدم فکر کردند من شوخی می کنم جدی نگرفتند اما بعد که حقیقت را قبول کردند خیلی ناراحت شدند اما من اسلام را پذیرفته بودم. از نظر او قران منشا نور، الهام وحی است و این به هر فرد بستگی دارد که چقدر بر پیام‌های قرآن تمرکز داشته باشد.

یک سکه مهریه به دلیل یکتا بودن خدا
هوشیمو در زمان عقد، به دلیل یکتا بودن خداوند، تنها یک سکه را به عنوان مهریه قبول می‌کند که آن را بعد از اینکه همسرش در زمان عقد می‌دهد، نگه می‌دارد اما بعدها با تفکر درباره زندگی حضرت زهرا، سکه را می‌فروشد در زندگی اش استفاده می کند. او در این باره گفت: با پول آن سکه توانستم برخی وسایل خانه را بخرم. یک لوستر خریدم که هر وقت روشن می‌شود و نورش را می‌بینم، حس می کنم که هدیه ای از طرف حضرت زهرا است.

درباره نحوه ازدواج و آشنایی‌شان می‌گوید: قبل از ازدواج مسلمان و شیعه بودم. سه روز بعد آشنایی اولیه همسرم چند جلد کتاب و سجاده و مهر برایم ارسال کرد و بعد از 8 سال با هم ازدواج کردیم.

دوست دارم به مقام معظم رهبری «آقا» بگویم

اتسوکو که به مقام معظم رهبری علاقه زیادی دارد درباره اینکه چرا ایشان را مانند ایرانی ها «آقا» و نه رهبر خطاب می کند می گوید: من اول نمی‌دانستم چرا مردم به ایشان آقا می گویند از شوهرم پرسیدم آقا کیست گفت یعنی رهبر و من دوست داشتم به ایشان آقا بگویم چون احساس عزیزی و نزدیکی به ایشان می کنم.

چفیه مقام معظم رهبری بهترین هدیه است
هوشیمو در رابطه با بهترین هدیه ای که گرفته است گفت: بعد از نقل مکان به نزدیکی بیت رهبری و توصیه یکی از نمازگزاران در مسجد نزدیک، هر روز برای نماز به بیت رهبری می رفتم و آقا نیز، چفیه خود را به من هدیه داده اند که بهترین هدیه برای من محسوب می شود.

وی هم‌چنین درباره انتخاب ایران برای زندگی می‌گوید: همیشه آرزو داشتم در یک کشور اسلامی زندگی کنم. در ژاپن نیز سختی‌های زیادی داشتم و تنها زندگی می‌کردم به دلیل مسلمان بودن، شغل و کاری به من واگذار نمی شد. بعدها با خواندن بیشتر قرآن، دیدم که بر مهاجرت تاکید زیادی شده است و تصمیم گرفتم به ایران مهاجرت کنم.

وی سه سال است که در ایران زندگی می‌کند اما معتقد است رابطه اش با والدینش بهتر شده و علیرغم ندیدنشان در این سه سال، هر هفته با آنها تماس تلفنی دارد. اتسوکو می‌گوید: ایران دو مرز دارد: مرز معنوی و مادی. هر کسی که به دنبال حقیقت باشد، در مرز معنوی ایران قرار می‌گیرد و «آقا»، رهبر تمام این افراد است.

هر چه بیشتر دعا می خوانم بیشتر عاشق خدا و اهل بیت می شوم
هوشیمو در ادامه سخنان خود گفت: من در آن سال‌ها که در توکیو تنها بودم، فقط قرآن می‌خواندم. بعد از مدتی یک سایت ادعیه را پیدا کردم و به خاطر زیبایی دعاها، در آن غرق شدم دعا برای شیعیان گنج است و هر چه بیشتر دعا می خوانم، بیشتر عاشق خدا و اهل بیت می‌شوم.

 نظر دهید »

چرا باید سایت چارقد تعطیل شود؟

29 تیر 1392 توسط میرعیسی خانی

هر روز به سایت های خبری سری می زنم، اما به بعضی سایت ها از جمله چارقد هر از گاهی. سایت زنان پرس را که دیدم ، خبر تعطیلی چارقد داشت. تعجب کردم. در روزگاری که سایت های مغرض عین ویروس در دنیای مجازی تکثیر می شوند، چرا باید یک سایت مفید و دلسوز مثل چارقد  که متعهدانه کار می کرد، به خاطر مشکل مادی از صفحه رسانه های دیجیتالی حذف شود.

چارقد با چند سال سابقه توانسته بود در بین دخترها ی جوان تا حدودی جای خود را باز کند . صفحه که با عکس های متنوع باز می شد، حاوی درد دل ها و شعرها با زبانی ساده و عکس های  گیرا بود . از همه مهم تر سایت چارقد در ترویج فرهنگ اسلامی به خصوص حجاب اسلامی تلاش داشت. خلاصه  بسته شدن سایت های متعهد مثل چارقد، همان خواسته دشمن است که این روزها از طریق همین دنیای مجازی و شبکه ماهواره خوب در از بین بردن فرهنگ اسلامی دقیق ،به جا و زیبا فعالیت سوء می کنند . مثل این که همه ما فراموش کرده ایم این حدیث از پیامبر اکرم را که:

قال رسول الله (صلی الله علیه واله): مَن أصبحَ [و] لا یَهتَمَّ بِأُمورِ المسلمین فَلیسَ بِمسلم (جامع الاحادیث الشیعه جلد۲۰ص ۳۴۵ حدیث ۲۸۳۶۱)

” کسی شب را به صبح رساند و به فکر انجام امور (بر زمین مانده ی) مسلمانان نباشد، مسلمان نیست. “

حال در این روزگار وقتی صدای کمک مسولان سایت چارقد می شنویم آیا مسئولان فرهنگی نباید در این مورد چاره اندیشی کنند؟  آیا مسئولان فرهنگی ما از خود نمی پرسند چرا سایت چار قد باید تعطیل شود؟ مجامع فرهنگی امور زنان نباید مسئولانه با این قضیه برخورد کنند و نگذارند سایتی که فعالیت مثبت فرهنگی دارد از نفس باز ایستد؟ و باز سوالات بی جواب دیگر…

 نظر دهید »

بدحجابی فرزند خلف روشنفکری دینی

25 تیر 1392 توسط ک.بهروز

پوشش نامناسب و در برخی موارد ناهنجار بخشی از زنان کشور، مسئله‌ایست که روز به روز نگرانی‌ها را برای دغدغه‌مندان حوزه مسائل فرهنگی و اجتماعی و حتی بسیاری از مردم عادی دامن می‌زند. درباره جنبه‌های مختلف این پدیده، از ریشه‌های آن گرفته تا پیامدها و نحوه تعامل یا مقابله با آن، فراوان سخن گفته شده و خواهد شد. در این مجال می‌خواهیم نگاه مختصری داشته باشیم به روند این تغییرات در طول سال‌های پس از انقلاب و بخشی از عوامل تأثیر‌گذار بر آن.

پیش از پیروزی انقلاب بخشی از زنان ایرانی عمدتاً از طبقه اشراف و کارگزاران حکومت و روشنفکران و حتی بخشی از جامعه سنتی، تحت تأثیر جریان کشف حجاب و پس از آن سیاست‌های مدرن‌سازی ایران در دوران پهلوی دوم، حجاب اسلامی را به طور کل کنار گذاشته و حتی بعضاً گرفتار فساد اخلاقی بودند. توصیفاتی که از دانشگاه‌ها، مدارس، ادارات دولتی، مراکز فساد در شهرهای بزرگ و مراکز تفریحی از جمله سواحل شمال کشور در دوران حکومت پهلوی ارائه می‌شود، چنین فضایی را ترسیم می‌کند. با اوج‌گیری مبارزات بر علیه رژیم پهلوی، از یک سو حجاب اسلامی زنان به عنوان پرچمی برای برائت از طاغوت و استبداد مورد استقبال قرار گرفت و از سوی دیگر، صبغه اسلامی این مبارزات و به خصوص رهبری امام خمینی(ره)، حقیقتاً انقلابی در دل‌ها ایجاد کرد و بسیاری از همان زنان غیرمحجبه را به جایی رساند که عمیقاً حجاب را به عنوان یک باور دینی برگزیدند.

به همین دلیل، اجباری شدن حجاب اسلامی پس از پیروزی انقلاب، به جز چند تظاهرات محدود در برخی شهرهای بزرگ، مخالفت چندانی در پی نداشت. به این معنا که بخشی از بی‌حجابان دوران پهلوی به انتخاب خود محجبه شده بودند و بخشی نیز از ترس آنکه منتسب به رژیم پهلوی شوند، جرأت مخالفت نداشته و جماعت انقلابی سکولار و حامی آزادی افراد در انتخاب پوشش نیز کم تعداد‌تر از آن بودند که بتوانند رویکرد خود را بر جامعه حاکم کنند.

به این ترتیب به فاصله‌ دو تا سه سال از پیروزی انقلاب اسلامی، همه زنان در فضاهای عمومی از پوشش اسلامی استفاده می‌کردند اما پوشش آن جماعتی که از ابتدا مخالف حجاب اسلامی بودند، به نوعی تبرج داشت و تحمل این وضعیت به خصوص در دهه شصت و سال‌های دفاع مقدس و اوج رواج ارزش‌های مذهبی در جامعه، برای قشرهای مذهبی سخت بود و متأسفانه در همین دوران بود که تندرویی‌هایی در مقابله با این گروه از زنان و به طور کلی در تعیین الگوهای پوشش برای زنان مانند ممنوعیت استفاده از رنگ‌های روشن در مدارس دخترانه، صورت گرفت.

با پایان جنگ و آغاز دوران سازندگی و حرکت کشور به سمت توسعه، نظام ارزشی حاکم بر جامعه به سرعت دچار دگرگونی شد. به همان نسبت که زهدورزی، قناعت و فداکاری دوران جنگ به حاشیه رفت و جای خود را به رقابت برای بهرمندی بیشتر از مواهب مادی داد، سایر تقیدات مذهبی نیز به آرامی به نفع همان بهره‌مندی رنگ باخت. افراط‌های صورت گرفته در دهه اول انقلاب و همچنین هجمه‌ فرهنگی شدت گرفته در دهه‌ دوم نیز به تسریع این روند کمک کرد.

در این سال‌ها جامعه شاهد مدگرایی افراطی بود و دختران بسیاری از خانواده‌های مذهبی به خصوص در شهرهای بزرگ، آرام آرام چادر را به عنوان یک پوشش سنتی کنار می‌گذاشتند و مقنعه و روسری‌ها عقب می‌رفت و موها با شمایل خاصی بیرون گذاشته می‌شد که به «فُکُل» گذاشتن، مشهور بود. در همین دوران بود که ویدئو همراه با فیلم‌های غیرمجاز، به خانه‌های مردم راه پیدا کرد و آثار آن را می‌شد به وضوح در ترانه‌ها، رقص‌ها، نوع پوشش و به تبع آن رؤیاها و ارزش‌های بخشی از نسل نوجوان و جوان جامعه دید.

در کنار این تغییراتی که توده‌های مردم را تحت‌تأثیر قرار می‌داد، یک جریان فکری قوی نیز در سال‌های ابتدایی دهه دوم شکل گرفت که امروزه آن را با عنوان روشنفکری دینی می‌شناسیم. گروهی از انقلابیون تحصیل کرده‌ مذهبی که تحت‌تأثیر فلسفه و علوم انسانی غرب و نواندیشی دینی در برخی کشورهای عربی بودند و بر لزوم فهم جدید از معارف دینی متناسب با اقتضائات جدید انسان معاصر، تأکید می‌کردند. مجله «کیهان فرهنگی» و پس از یک وقفه کوتاه، مجله «کیان» مجالی بود برای انسجام این جریان فکری که به «حلقه کیان» معروف شدند و برجسته‌ترین شخصیت آن دکتر عبدالکریم سروش بود.

طرح دین حداقلی در مقابل دین حداکثری، نقد دین به مثابه ایدئولوژی، تئوری قبض و بسط تئوریک شریعت، ترویج پلورالیسم دینی(صراط‌های مستقیم) و اعتبار بخشیدن به قرائت‌های مختلف از دین، از جمله مباحث فلسفی و معرفت‌شناختی بسیار مهمی بود که از میان سخنرانی‌ها و مقالات دکتر سروش، به صورت سلسله‌وار در مجله کیان به چاپ رسید و نسلی از فرهیختگان جامعه را تحت‌تأثیر قرار داد.

در کنار مباحث سروش، روشنفکران دینی دیگر مثل مجتهدشبستری به نقد قرائت رسمی از دین و طرح فهم و تفسیر آزاد از مباحث دینی در مجله کیهان فرهنگی و کیان پرداختند. در مجله‌ کیان هیچ‌گاه به طور مستقیم سخنی درباره حجاب به عنوان یک دستور دینی و تشکیک و تردید در مورد حدود آن مطرح نشد، اما بر بستر چنین تفکراتی بود که در سال‌های بعد، بذر شبهات فقهی، کلامی و قانونی در زمینه حجاب به خوبی رشد کرد و ثمر داد. همچنان که برخی روشنفکران دینی در مصر و تونس نیز سال‌ها قبل به آن رسیده بودند و وجوب حجاب را برای زنان نفی می‌کردند.

بر همین اساس بود که اشکوری سال‌ها بعد، حجاب را از جمله احکام تغییر‌پذیر دین دانست که مربوط به گذشته و تابع فرهنگ و مصالح زمانه بوده و اجبار آن با معیارهای دین و همچنین دموکراسی و حقوق بشر ناسازگار است.

حلقه کیان، از همان ابتدای شکل‌گیری مجله دیگری نیز منتشر کرد که جامعه زنان را با همان رویکرد روشنفکری دینی و فمینیسم اسلامی مخاطب قرار می‌داد؛ اما در این مجله نیز علیرغم فعالیت تأثیرگذار در جهت اهداف حلقه کیان و تشکیک در قوانین و احکام دینی مربوط به زنان، مسئله حجاب، بسیار محدود و محتاطانه مطرح شد.

در شماره 22 مجله، سال 73 در گزارشی انتقادی از زنان پرسیده شد که چرا رنگ سیاه می‌پوشند. مهر ماه 75 در شماره 30 در گزارشی نقادانه به محدودیت‌هایی اشاره شد که زنان به خاطر رعایت حجاب اسلامی در ورزش دارند و همچنین محدودیت‌هایی که در پخش مسابقات زنان در تلویزیون وجود دارد.

مردادماه 76 در شماره 36 به عنوان اولین شماره پس از روی کار آمدن دولت اصلاحات، گزارشی به چاپ رسید که در آن ماجرای رفتار زشت مأموران طرح سالم‌سازی دریا با زنان بدحجاب، مورد نقد و بررسی قرار گرفت. سال 78 در شماره 57، مسائل و احکام زنان در نگاه روشنفکری دینی با حضور مجتهدشبستری و عمادالدین باقی بررسی شد و در مجله به چاپ رسید. در شماره بعدی یعنی 58 نواندیشی دینی و فقه زنان بررسی شده و در شماره 59 دکتر سروش طی گفتگویی با مجله زنان، تئوری‌اش در قبض و بسط شریعت را در حوزه حقوق زنان تشریح کرد.

در شماره 67 به رنگ تیره لباس فرم دختران در مدارس اعتراض شد و در شماره 91 ذیل گزارش شاداب‌سازی مدارس به محدودیت‌های ناشی از حجاب برای دختران اشاره شده و همچنین گفتگویی با آیت‌الله صانعی به چاپ رسید که در رویه‌های فقهی برای رفع تبعیض علیه زنان تشریح می‌شد.

در شماره 103 مهر ماه 82، اجبار حجاب از سوی حکومت از لحاظ قانونی مورد نقد قرار گرفت. در شماره 105، فقه پویا به دلیل آنکه نتوانسته مشکلات قانونی زنان- در جهت نیل به برابری- را حل کند، مورد نقد قرار گرفت. در شماره 107 بدحجابی در قانون، فقه و رویه‌های عملی مورد بررسی قرار گرفت و در شماره 132 یعنی خرداد 85، دغدغه نمایندگان مجلس برای بدحجابی به صورت کنایه‌آمیزی نقد شد.

چنان‌که مرور موضوعات مطرح شده در مجله زنان نشان می‌دهد، مسئله حجاب در قیاس با موضوعاتی چون برابری زنان و مردان و تغییر نگرش‌ها و سبک زندگی در این راستا، جزء مسائل حاشیه‌ای بوده است.

با پیروزی خاتمی در انتخابات سال 76 جریان روشنفکری دینی به قدرت رسید و تغییراتی که از اوایل دهه هفتاد به آرامی در بطن جامعه در حال وقوع بود، به یک باره با رهبری این جریان فکری، سرعت و جهت گرفت و این مقطع تاریخی به نوعی به نقطه عطف تبدیل شد. نسل جوان که عمدتاً به خاتمی رأی داده بود به عنوان یکی از مطالبات مهم خود آزادی‌های بیشتری می‌خواست و تفکر حاکم بر دولت و نخبگان و رسانه‌های تأثیر‌گذار آن دوران، این آزادی را تئوریزه می‌کرد و مطالبات جدیدی نیز بر آن می‌افزود. نحوه ارتباط و تأثیرگذاری نخبگان این جریان فکری با توده‌های مردم و به خصوص نسل تحصیل‌کرده در این مقطع به دلیل فعالیت این گروه و زمینه بسیار مساعد اجتماعی به عنوان محصول سیاست‌های دولت سازندگی، تحسین‌برانگیز بود. برگزاری جلسات سخنرانی در دانشگاه‌ها و مراکز فرهنگی، برقراری ارتباط وثیق با گروه‌های فعال دانشجویی قبل و بعد از انتخابات، انتشار نشریات موفقی مانند روزنامه جامعه و هفته‌نامه مهر، تغییر در سیاست‌های سازمان فرهنگ و ارشاد اسلامی و ارائه مجوز برای چاپ و نشر انبوهی از کتاب‌های همسو با این جریان فکری و برای تولید فیلم‌های تابو‌شکن و مروج ارزش‌ها و سبک زندگی جدید، بخشی از فعالیت‌های این طیف فکری در جهت مطالبه‌سازی و تأثیرگذاری بر جامعه بود.

آزادی در پوشش به طور خاص در سال‌های اولیه دولت اصلاحات به عنوان یک مطالبه جدی از سوی جوانان مطرح نبود و تشکیک در وجوب حجاب اسلامی نیز از سوی نخبگان این جریان با صراحت طرح نمی‌شد، اما مجموعه شرایط، جامعه و به خصوص نسل جوان را به سمت دوری از حدود پوشش اسلامی سوق می‌داد.

تا پیش از سال 76، روابط دختر و پسر در جامعه تابو وقبیح بود. برگزاری اردوی مختلط در دانشگاه‌ها مرسوم نبود و دختران و پسران دانشجو عمدتاً ارتباط بسیار رسمی و محدودی با یکدیگر داشتند. آرایش کردن دختران مرسوم نبود و مدل مانتوها گشاد و بلند بودند. یک‌باره بعد از انتخابات، این فضا تغییر کرد؛ اولین اردوهای مختلط دانشجویی پس از سال 76 برگزار شد. رابطه دانشجویان دختر و پسر در دانشگاه آزادانه‌تر شده و اینگونه روابط به سایر اقشار جامعه نیز تسری پیدا کرد و قبح این دوستی‌ها به فاصله یکی دو سال فرو ریخت. پوشش‌ها تبرج بیشتری پیدا کرد و بعد از مدت کوتاهی مانتوهای تنگ و کوتاهی مد شد که پیش از آن جامعه تصور پذیرش آن را هم نمی‌کرد و جوانان می‌خواستند برای این تغییرات مورد بازخواست گروه‌های مذهبی و سنتی قرار نگیرند. کلید واژه اصلی آن دوران، تساهل و تسامح بود که مهاجرانی، اولین وزیر فرهنگ دولت اصلاحات در جلسه رأی اعتماد خود در مجلس مطرح کرد؛ «اسلام دین سمحه و سهله بود و جوانان را تحت فشار نمی‌گذاشت و از دین بری نمی‌کرد.»

حمله به باورها و نظام ارزشی جامعه ایرانی البته به این سطح ختم نمی‌شد و با گذشت یکی دو سال، پس از زیر سؤال بردن اسلام سیاسی و فقه سنتی، کار به آنجا رسید که امام‌ علی(ع) به عنوان یکی از مقدس‌ترین شخصیت‌های جامعه مذهبی و غیرمذهبی ایران، به عنوان انسان خشونت‌طلبی مطرح شد که نتایج خشونت‌اش در عاشورا گریبان فرزندش را گرفت.

تفکرات الحادی در قالب عرفان‌های جدید نیز دور از هیاهوی بحث‌های فلسفی و فکری در جامعه قربانی می‌گرفت. در چنین شرایطی که جوانان با انواع شبهه‌ها و آسیب‌ها روبرو بودند، باور به حجاب اسلامی و دغدغه درباره نحوه رعایت آن برای گروه‌های مذهبی در اولویت‌های آخر قرار داشت و روشنفکران و صاحبان رسانه‌های همسو نیز لزوم چندانی به سرمایه‌گذاری فکری خاص در این زمینه نمی‌دیدند؛ چون با وجود تغییرات در نظام باورها و ارزش‌های افراد، تغییرات در پوشش زنان راه خودش را می‌رفت و ورود مستقیم به این عرصه ممکن بود حساسیت‌های بیشتری از سوی گروه‌های مذهبی و سنتی برانگیزد و بعضاً اکثریتی از جامعه را که هنوز عمیقاً به این حکم اسلامی باور داشتند، به تقابل بکشاند.

شاید به این دلایل بود که نظرات صریح در نفی وجوب حجاب یا تشکیک در آن، عمدتاً در سال‌های پایانی دولت اصلاحات و پس از آن مطرح شد. احمد قابل، از شاگردان آیت‌الله منتظری و از مجتهدان مخالف جمهوری اسلامی در سال 1382 در پاسخ یک استفتاء عنوان کرد که از نظر او و بنا به دلایل فقهی، پوشش بدن برای زنان لازم است، اما پوشش سر و گردن مستحب شرعی است. وی در سال 84 این نظر فقهی را طی یک مقاله تشریح کرد.

در همین سال، ترکاشوند، یک محقق غیردانشگاهی، تحقیقی تاریخی را درباره وضعیت پوشش در زمان پیامبر آغاز کرد و نتیجه آن در سال 88 در قالب کتاب «حجاب شرعی در عصر پیامبر» درآمد. در این کتاب نیز نویسنده مدعی شده است حدود حجاب زنان مسلمان در عصر پیامبر بسیار کمتر از آن چیزی است که در فقه شیعه و سنی مطرح می‌شود. بر این کتاب، نقد‌های مفصل و متغنی نوشته شده است، اما همچنان یکی از منابعی است که برای رد حجاب اسلامی بسیار به آن استناد می‌شود.

محسن کدیور در سخنرانی خود در سال 91 به دلایلی مشابه آنچه احمد قابل مطرح کرده بود و همچنین با استناد به تحقیق ترکاشوند، حجاب سر و گردن را برای زنان ضروری نمی‌داند.

سروش دباغ نیز اخیراً طی مقاله‌ای با عنوان «حجاب در ترازوی اخلاق»،‌ ضمن صحه گذاشتن بر نظر فقهی احمد قابل در عدم وجوب پوشش سر و گردن برای دینداران معیشت‌اندیشی که به نظر او در بند فقه هستند، دینداران معرفت‌اندیش را مخاطب قرار می‌دهد و مبتنی بر اندیشه‌های دیود راس و همچنین نظریه حداقلی فرمان الهی، برای آنان اثبات می‌کند که نپوشاندن موی سر و گردن در روزگار کنونی قبح اخلاقی ندارد و مصداق کنش غیرعفیفانه نیست و لذا بدون هیچ دغدغه می‌توانند پوشش اسلامی را کنار بگذارند.

علاوه بر تشکیک در اصل حجاب اسلامی، نقد ورود حکومت به این عرصه و ممانعت از بی‌حجابی نیز در سال‌های اخیر بسیار مطرح شده است و از منظر دینی یا حقوق بشر و قوانین بین‌الملل، ادعا می‌شود که حجاب یک امر شخصی است و حکومت نباید زنان را به نوع خاصی از پوشش مجبور کند.

در کنار این فعالیت‌های نظری در حوزه تفکر و اندیشه، موج تغییرات ناشی از سیاست‌های توسعه‌ایی در کشور و سبک زندگی ترویج شده از سوی رسانه‌های غربی که در دهه هفتاد آغاز شده بود، بدون وقفه ادامه داشته و با رشد چشمگیر رسانه‌های جدید و دسترسی مردم به اینترنت و شبکه‌های ماهواره‌ای حتی در دورترین روستاهای کشور،‌ شدت و گسترش نیز پیدا کرده است.

به این ترتیب، از یک سو میل به فاصله گرفتن از حدود حجاب شرعی و تبرج افزایش می‌یابد و از سوی دیگر عمل به این تمایل با تئوری‌های نخبگان جریان روشنفکری دینی موجه می‌شود و فضای زندگی بسیاری از افراد جامعه به خصوص در شهرهای بزرگ به نحوی تغییر کرده که بدحجابی نه تنها قبیح نیست که بعضاً تحت فشار جمع، به نوعی جبر عرفی تبدیل شده است.

این شرایط اگر چه بسیاری از نخبگان مذهبی و مردم عادی را به حق نگران کرده، اما می‌توان و باید امیدوار بود که به جای فعالیت‌های سلبی و ایجابی بی‌اثری که تا به حال برای مقابله با بدحجابی در کشور اجرا می‌شده، و با بهره‌گیری از تجارب گذشته راه‌های تازه‌ای برای تعامل مثبت با این مسئله اجتماعی مد نظر قرار گیرد.

نویسنده: هاجر السادات قاسمی

 نظر دهید »

چادر نپوش ! عین هیولا می شی

25 تیر 1392 توسط میرعیسی خانی

یه مدتیه از گوشه وکنار می شنویم که هوا گرمه و تابستونه و نمی تونیم چادر بپوشیم به مادر خودم گفتم : گرمت میشه وقتی عبا می پوشی؟ گفت حتی اگه یخورده گرمم بشه مگه اتفاقی میافته یا بستنی ام که آب شم بعدش ادامه داد : این پوشش حتی اگه باعث افزایش چند درجه ای گرما بشه ارزش این رو نداره که جلوی بسیاری از مزاحمت ها رو بگیره ؟
چند وقت پیش نوشته ای در مورد چادر نوشتم . یه بنده خدایی کامنت گذاشت که یعنی چی چادر بپوشیم ؟ چادر بغیر از اینکه زن رو مثل هیولا کنه کار دیگه ای نمیکنه ! چندروزی به این حرفش فکر میکردم و به این نتیجه رسیدم که میشه زن چادری که در شب هست رو به قرص ماه تشبیه کرد که زیبایی آسمان سیاه اون رو قشنگ تر وجذاب تر میکنه والبته در عین حال اُبُهت زن چادری اونقدر بالا میره که باعث افزایش احترام به اون در جامعه میشه .
گاهی وقتا می بینم که می نویسن چه اشکالی داره که زن واسه نماز خوندن تو خونه خودش که نامحرم نیست بدون چادر ولی با بلوز ودامن نماز بخونه ! بله هیچ مشکلی نیست ولی ترسم از اینه که این پوشش رو به مرور زمان تغییر بدن یادمه ایامی که در مدرسه راهنمایی درس می خوندیم به مادر بزرگ فحش می دادن البته به شوخی و بعد پیشرفت کرد و به نوبت خاله ، عمه و فحش به مادر شوخی شد که پارسال تو سربازی که محیطی متشکل از بچه های چند شهر بود دیدم که راحت به خانواده و خواهر همدیگه فحش می دادن به شوخی!!!!!!!!!!!!!!!!
حالا هم حرفم اینه که امسال چادر رو برداشتن وبه ترتیب سال های دیگه شال رو بر میدارن ومانتو نازک وکم کم …. واما در مورد تحمل کردن گرمای چادر خواهر من جنسش که برزنت نیست که نتونی تحمل کنی یعنی تحمل شنیدن متلک آسون تر از تحمل گرمای یکی دو درجه ست؟ ولی اگه گرمت شه و خدا شاد بشه بهتر نیست دیشب تو قرآن خوندم خدا میگه به عهد من وفا کنید تا به عهدی که دادم عمل کنم راستی ترسم از آن روزیست که تو نماز خوندن بگیم خدا که میدونه زیر لباس چی به چیه چه اشکالی داره همونطور که مرد می تونه با یه لباس ساده نماز بخونه ما هم بخونیم غریبه که نیست تو خونه خودم نشستم می دونی که گذر زمان همه چی رو تغییر می ده حواسمون باشه که تغییر نکنیم با گذر زمان و با طوفان ها این ور اون ور نشیم
اما حرف آخر در مورد حجاب(البته از نگاه رهبر) اینه :
مثلاً بیاییم با خودمان فکر کنیم که حجاب داشته باشیم، اما چادر نباشد؛ این فکر غلطى است. نه این‌که من بخواهم بگویم چادر، نوع منحصر است؛ نه، من مى‌گویم چادر بهترین نوع حجاب است؛ یک نشانه‌ى ملى ماست؛ هیچ اشکالى هم ندارد؛ هیچ منافاتى با هیچ نوع تحرکى هم در زن ندارد. اگر واقعاً بناى تحرک و کار اجتماعى و کار سیاسى و کار فکرى باشد، لباس رسمى زن مى‌تواند چادر باشد و - همان‌طور که عرض کردم - چادر بهترین نوع حجاب است.
البته مى‌توان محجبه بود و چادر هم نداشت؛ منتها همین‌جا هم بایستى آن مرز را پیدا کرد. بعضیها از چادر فرار مى‌کنند، به خاطر این‌که هجوم تبلیغاتى غرب دامنگیرشان نشود؛ منتها از چادر که فرار مى‌کنند، به آن حجاب واقعى بدون چادر هم رو نمى‌آورند؛ چون آن را هم غرب مورد تهاجم قرار مى‌دهد!
شما خیال کرده‌اید که اگر ما چادر را کنار گذاشتیم، فرضاً آن مقنعه‌ى کذایى و آن لباسهاى «و لیضربن بخمرهنّ على جیوبهنّ و همانهایى را که در قرآن هست، درست کردیم، دست از سر ما بر مى‌دارند؟ نه، آنها به این چیزها قانع نیستند؛ آنها مى‌خواهند همان فرهنگ منحوس خودشان عیناً این‌جا عمل بشود.

 نظر دهید »

آب دهان به صورتم پرت کردند، حجابم را حفظ کردم

24 تیر 1392 توسط امور اجرایی کوثر بلاگ

گفت‌وگو با «زهرا گونزالس»، مسلمان امریکایی
پرونده

سی‌وهفت سال دارد و اهل ایالت کالیفرنیای امریکاست. بیست‌وپنج سال پیش، با صحبت‌ها و راهنمایی‌های مادرش، از یک کاتولیک مسیحی، به مسلمانی آگاه تبدیل شده است. او در این گفت‌وگو برخی سختی‌ها را که مسلمان شدن‌ و محجبه شدن برایش ایجاد کرده بازگو کرده است.

صفحات: 1· 2

 1 نظر

خاطرات جنگ

21 تیر 1392 توسط پشتیبانی 2 کوثر بلاگ

یادم می آید یک روز که در بیمارستان بودیم، حمله شدیدی صورت گرفته بود. به طوری که از بیمارستان های صحرایی هم مجروحین زیادی را به بیمارستان ما منتقل می کردند.
من آن زمان چادر به سر داشتم. دکتر اشاره کرد که چادرم را در بیاورم تا راحت تر بتوانم مجروح را جا به جا کنم. همان موقع که داشتم از کنار یک مجروح در حال مرگ رد می شدم تا بروم توی اتاق و چادرم را دربیاورم، مجروح که چند دقیقه ای بود به هوش آمده بود، به سختی گوشه چادرم را گرفت و بریده بریده و سخت گفت:
من دارم می روم که تو چادرت را در نیاوری. ما برای این چادر داریم می رویم… چادرم در مشتش بود که شهید شد..
از آن به بعد در بدترین و سخت ترین شرایط هم چادرم را کنار نگذاشتم


 نظر دهید »

تازه مسلمان

21 تیر 1392 توسط پشتیبانی 2 کوثر بلاگ
یه دختر آمریکایی بود که مسلمان شده بود،
وقتی در مورد خطری که تهدیدش میکنه (بخاطر حجابش) سوال کرد، بهش گفتند میتونی تقیه کنی و بخاطر حفظ جانت و امنیتت حجابت رو برداری، هیچ اشکالی هم نداره
گفت اگه بخاطر حجابم جونمو از دست بدم شهید حساب میشم، گفتند آره ، گفت حجابم رو بر نمیدارم ، و کیفشو برداشت و با لبخندی وارد شهر شد…

(یک دختر تازه مسلمان شده آمریکایی منبع مجله خبرنامه تحلیلی آمریکا)

 نظر دهید »

امام با حجاب با خشونت برخورد نمی‌کرد

21 تیر 1392 توسط پشتیبانی 2 کوثر بلاگ

سایت جماران گفتگویی با نعیمه اشراقی، نوه بنیانگذار جمهوری اسلامی درباره حجاب منتشر کرده است.

او در زمان فوت امام، ۲۴ سال سن داشته است و بعد از انقلاب هم، اوقات زیادی را در بیت امام گذرانده.

نعیمه اشراقی در پاسخ به این سوال «در جریان پس از انقلاب اما اتفاقات بسیاری افتاد که اکنون ما در کشور شاهد حجاب اجباری هستیم. عده‌ای می‌گویند نظر امام در رابطه با اجبار پوشش برای خانم‌ها دچار تغییر شد؛ به این صورت که پیش از انقلاب بیشتر بر عفت عمومی تاکید می‌کردند و می‌فرمودند که حجاب «حق» زن مسلمان است، اما پس از انقلاب، محور تاکیدات بر حجاب شرعی آمد و بیشتر تکیه بر این شد که حجاب «تکلیف» زن مسلمان است.» چنین گفته است: «به نظر من، خیلی ظالمانه است که این را به امام نسبت بدهیم که نظرات ایشان قبل از انقلاب، یا در بحبوحه انقلاب و بعد از انقلاب، تغییر کرده است. امام زمانی که به رهبری انقلاب رسیدند با قبلش هیچ تفاوتی نکردند؛ نه رفتارشان، نه نظراتشان، نه زندگیشان و…. نمی‌توانیم بگوییم که امام، قبل از انقلاب خواستند با دل مردم راه بیایند و پس از انقلاب، حجاب را اجباری کردند. اجباری شدن حجاب در کشور ما، نتیجه تصویب قانونی است که در مجلس انجام شد. امام هر وقت نظری راجع به حجاب می‌دادند، نظر شرعی می‌دادند و تنها وجه شرعی حجاب مدنظر ایشان بود. در واقع، از زمانی که امام (س)، مبارزات خود را با رژیم پهلوی آغاز کردند، تنها چیزی که مدنظر ایشان بود، تکلیف شرعیشان بود. حتی زمانی هم که در رأس حکومت قرار گرفتند فقط تکلیف شرعیشان تغییر کرد و نظراتشان تغییر نکرد. منتها شرایط جامعه تغییر کرد.»

بخشی‌هایی از این گفتگو را می‌خوانید؛

- نظر امام راجع به حجاب مسلم است. چون تقید امام به حفظ شعائر دینی بر هیچ کس پوشیده نیست. اما نظر ایشان در این مورد نسبت به مراجع تقلید دیگر، چندان سخت گیرانه نبود. به خاطر دارم که در پاریس، در خانه، من بلوز و دامنی تنم بود و روسری بر سر داشتم. از امام پرسیدم که آیا این حجاب، حجاب کاملی است. ایشان هم فرمودند بله. البته تذکر دادند که حجاب برای محیطی هم که استفاده می‌شود، مهم است. در پاریس این حجاب اشکالی ندارد، اما شاید این حجاب برای شهری مانند قم حجاب کاملی نباشد. محیطی که در آن حضور دارید بر این مسئله که تا چه اندازه خودتان را پوشش دهید، تفاوت ایجاد می‌کند.

- امام اصولا با اجبار و تحکم و خشونت بسیار مخالف بودند. حتی در خصوص مسائلی مثل نماز. به خاطر دارم که زمانی مادربزرگم مسافرت رفته بودند و قرار بر این شد که من شب‌ها در اتاق امام بخوابم. من هر شب به امام می‌گفتم که صبح من را برای نماز بیدار کنند. هر شب که می‌گفتم، ایشان صبح من را برای نماز بیدار می‌کردند. یک شب فراموش کردم به امام بگویم و صبح وقتی بیدار شدم، دیدم آفتاب زده است و امام من را بیدار نکرده‌اند. از ایشان سوال کردم و ایشان گفتند چون دیشب به من نگفتی، من بیدارت نکردم. اما بسیاری از آدم‌های دین دار این طور نیستند. امام نسبت به هیچ مسئله‌ای، از جمله حجاب، با خشونت بر خورد نمی‌کردند. البته شاید نیازی هم نبوده است. به هر حال خانواده امام همگی به حفظ حجاب مقید بودند و اتفاقی نمی‌افتاد که نیاز به خشونت باشد.

- به هرحال، وقتی چیزی در کشوری قانون می‌شود، نباید از آن تخلف کرد و اگر کسی به آن ماده تصویب شده اعتراضی دارد، باید ساز و کار مشخصی را طی کند. راه اعتراض این نیست که بی‌قانونی صورت گیردوراه تغییر عبور از قانون نیست. اما این مسئله که حکومت بیاید و حجاب را اجباری کند، از نظر شرعی، برای من جای شک است. در اینکه حجاب مسئله‌ای فردی ست یا اجتماعی، بحث و نظر بسیار وجود دارد. ولی باید در نظر گرفت که برای رعایت نکردن حجاب، برعکس دزدی، روزه‌خواری و…، حدی در دین تعیین نشده است و به باور من، اجباری کردن حجاب وقتی معنا پیدا می‌کرد که دین، حدی برایش قائل شده باشد. در غیر این صورت، مانند نماز نخواندن که حدی ندارد، و ما نمی‌توانیم فرد تارک نماز را زندانی یا مجازات کنیم، اجباری کردن حجاب هم از نظر شرعی پشتوانه‌ای ندارد. گرچه در کشور ما قانون شده و تا جایی که این قانون پابرجاست رعایتش الزامی است.

- به نظر من، بسیار بهتر بود که ما حجاب را اجباری نمی‌کردیم. به خاطر اینکه ما با اجباری کردن حجاب، می‌خواستیم حاشیه امنیت جامعه را بالا ببریم، اما دقیقا برعکسش عمل کردیم و امنیت را پایین آوردیم. وقتی ما در جامعه حجاب را اجباری کردیم، محدودیت و ممنوعیت ایجاد کردیم، روابط دختر و پسر را ممنوع کردیم، همه این مسائل از خیابان‌ها به درون خانه‌ها رفت. کسانی که به مسائل دینی اعتقادی ندارند، وقتی در خیابان به خواسته‌های خود نمی‌رسند، در خانه‌ها، از مواد مخدر، مشروب و… استفاده می‌کنند و روابط غیراخلاقی میان دختر و پسر شکل می‌گیرد. در نتیجه ما امنیت را برای نسل جوان پایین آوردیم.

- مشکلات دختر جوانی که در تهران، از منزل خارج می‌شود و مسیری را طی می‌کند تا به مقصد برسد، خیلی بیشتر از مشکلات دختر جوانی در شهری مانند تورنتو است. در آنجا، ‌ یک دختر جوان با یک خانم مسن و یا یک آقا فرقی ندارد و هیچ‌کس به او تعرضی نمی‌کند و امنیت بالا است. منظورم از امنیت، معنای لغوی کلمه نیست. به نظر من ایران یکی از کشورهای خیلی امن است و تهران در مقایسه با شهرهای بزرگ دیگر بسیار شهر امنی است. منظور من، امنیت اجتماعی و حفظ حرمت و ارزش است. حرمت یک دختر در شهری مثل تهران بیشتر پایمال می‌شود تا در شهری که آزادی بیشتر است. به نظر من، با اجباری کردن و محدودیت گذاشتن ما به این وضعیت دچار شده‌ایم.

- در حدود سال ۱۳۶۶، روزی به دانشگاه رفته بودم و رئیس انجمن اسلامی دانشگاه با من کار داشت. دیدیم یکی از پسران دانشجو، با چهره‌ای بسیار ناراحت از آنجا بیرون آمد. از رئیس انجمن پرسیدم علت ناراحتی آن آقا چه بود؟ او گفت که ما این آقا را، چندین بار با یک دختر جوان در خارج از دانشگاه دیدیم و به او تذکر دادیم اما فایده‌ای نکرد و اکنون او را اخراج کردیم. من گفتم که شاید این دختر، خواهر یا نامزد این آقا بوده و گفتند که ما تحقیق کردیم که این دختر نه نامزد این آقا بوده و نه خواهرش. من دیگر سوالی نکردم و به سمت خانه امام رفتم و امام سوال کردند که چه خبر؟ و من هم اتفاقی که در دانشگاه افتاده بود بیان کردم. ایشان خیلی ناراحت شدند و گفتند که همین الان برگرد و به آن فرد مسئول، از قول من بگو شما به هیچ عنوان حق تجسس در کار این دانشجو و اخراج او را ندارید.

- ما نمی‌توانیم بگوییم که حجاب شرعی نیست، حجاب قطعاً شرعی است. به اعتقاد من، صرفا اجباری بودن حجاب است که شاید شرعی نباشد. البته حجاب به این شدتی که بعضی علما بر آن پافشاری می‌کنند، نیست و ما یک کم غلظت آن را زیاد کرده‌ایم. مثلاً حجاب زنان پیغمبر با حجاب زنان دیگر فرق می‌کرده، و برای بقیه سختگیرانه نبوده است و ما خودمان، حجاب را سخت کردیم.

- در رابطه با اجباری بودن حجاب، در میان صحبت‌های امام، من تنها در یک جا مشاهده کردم که از امام سوال شده بود که در شمال، خانم‌ها با لباس شنا، به داخل شهر هم می‌روند؛ در این باره ما باید چکار‌کنیم؟ امام هم گفته بودند که خود مردم متدین مازندران اجازه نمی‌دهند که زنان لخت وارد شهرشان شوند. (جلد ۸ - صفحه ۳۳۹) اما هیچ جا به روشنی دیده نشده که ایشان می‌خواستند یا نمی‌خواستند که حجاب اجباری شود یا نه. من هم به یاد نمی‌آورم که امام برای اجباری شدن حجاب نظر خاصی داشته باشند. اما می‌دانم که با خشونت مخالف بودند. زمانی چند دانشجوی بسیجی نزد امام آمدند و از قاطعیت در مقابل بدحجابی از ایشان سوال کردند. امام در جواب فرمودند که منظور شما از قاطعیت چیست؟ اگر منظورتان برخورد فیزیکی ست، این اصلا درست نیست. باید با مدارا و محبت راجع به بدحجابی برخورد کرد و با خشونت نباید کاری کرد.

- با اجباری شدن حجاب، اقلیتی از زنان جامعه که به حجاب اعتقاد ندارند و مجبورند حجاب بگذارند، خودشان را به چهره‌ای درست می‌کنند که بسیار بد‌تر از بی‌حجابی است. شاید بین آن‌ها، آدمهای شریف و نجیبی بسیاری هم باشد اما چهره‌شان این را نشان نمی‌دهد. به هرحال هر اجباری، یک اعتراضی را در پی دارد. حجاب هم یک اجبار است و اعتراضی که در پی دارد، این است که با چنین قیافه‌هایی بیرون می‌آیند و همه چیز با هم مخلوط می‌شود. در جامعه‌ای آزاد، دختری که مثلا می‌خواهد به دانشگاه برود با چهره‌ای ساده می‌رود و به مهمانی با چهره‌ای دیگر می‌رود، اما در اینجا دختران ما در همه جا، چه دانشگاه، چه مهمانی، به یک شکل می‌روند.

- چادر سر می‌کنم. من نسبت به حجاب نگاه مثبتی دارم و شخصا حجاب را دوست دارم. اما حقیقتا به چادر علاقه ندارم، چون هم سختی برایم ایجاد می‌کند و هم وقتی سر تا پای یک خانم سیاه است، چندان دید قشنگی در نگاه آدم ایجاد نمی‌کند. همچنین راحتی چادر خیلی کم است و فرد گاهی با چادر برای خودش خطر ایجاد می‌کند. اما چادر در خانواده ما مرسوم است و من به عنوان نوه امام، اگر این کار را نکنم، کاری متمایز انجام داده‌ام و کار متمایز انجام دادن را دوست ندارم. همچنین چادر در خانواده‌های ما، مسئله‌ای سمبلیک است و من دوست ندارم از آن تخلف کنم. به نظر من، وقتی فرد وابسته به مرد بزرگی چون امام است، که از شرقی‌ترین نقطه عالم، تا غربی‌ترین نقطه، او را می‌شناسند، و شریف‌ترین انسانی ست که بسیاری در عمر خود دیده‌اند، تعهدی ایجاد می‌شود و این تعهد برای من، عمل کردن به چیزهایی است که حتی ممکن است خلاف میل من باشد.

 نظر دهید »

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • بانک مقالات
  • کتاب
  • بانک احادیث و جملات بزرگان
  • سخنرانی ها
  • معرفی پایگاه ها
  • کلیپ ها صوتی و تصویری
  • دلنوشته و یادداشت های کوتاه
  • حوزه نقد و تحلیل
  • شعر و ادبیات غیر داستانی
  • مصاحبه ها و گزارش ها
  • جهت اطلاع
  • تصاویر و پوستر

آمار بازدید

  • امروز: 520
  • دیروز: 1442
  • 7 روز قبل: 4351
  • 1 ماه قبل: 6376
  • کل بازدیدها: 177514

خبرنامه

  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس