• خانه 
  • تماس  
  • ورود 

صمیمانه باشما!

28 تیر 1393 توسط صداقت...!

من باور دارم جوان ایرانی با جوان های دیگر فرق دارد.
باور دارم با یاعلی از زمین برخواسته، با یا حسین آب نوشیده،
با خدا خدا گریه کرده و قرآن به سر گرفته ،
هر جا باشد در هر شکل و لباس و صنفی ایام تعطیل زیارت امام رضا علیه السلام را ترجیح می دهد.
باور دارم قلبش برای شور عاشورا و هیئت و جشن نیمه شعبان می تپد
و «
من ابوالفضلیم» تکیه کلامش  است.
به شهادت احمدی روشن ها و سرنوشت آرمیتاها بی تفاوت نیست .

من باور دارم جوان ایرانی سر عناد  با حق ندارد هر چند تلخی زیاد دیده و از بدرفتاری به دور نبوده باور دارم. و می دانم که بارها و بارها شنیده که محبت اهل بیت هدیه ای الهی از پاکزادی و وظیفه  ما  فقط تقویت این محبت است و غیر از ناپاکزادان هیچ کس از محبت اهل بیت خالی نیست. من امروز برایت یک دلیل می آورم فراتر از همه آنچه کتاب ها و حجاب دانان  و سایت ها برایت می خوانند. می خواهی حب علی علیه السلام و اهل بیت در سینه فرزندت باشد. می خواهی نسلت شیعه باشد و دوستدار اهل بیت ؟ برای پاکی خودت و اجتماعت در حجاب و عفاف و حیا کوتاهی نکن.محبت علی علیه السلام ترجیح ندارد به دشمنانش که گل سر سبد آن ها وهابی ها هستند؟ قسم می خورم هرگز جز لعن آن ها به بیشترش فکر نکرده ای تا برسد به زیاد کردن یار برایشان. عفیف باش. به خاطر مظلومیت  های کودکان مصری و عراقی و سوری و غزه و فلسطین و افغانستان که نتیجه استکبارو دور بودن از خداست و انسان خدایی عفیف باش. همرنگشان نباش، شادمانشان نکن از اینکه ببینند نقشه هایشان بر شیعه اثر کرده. به خاطر زیاد نشدن دشمنان علی علیه السلام عفیف باش. خواهش می کنم به خاطر غربت امام زمان که  جهان من و تو را به حساب او نوشته اند و شیعه او می دانند  فکر کن بعد راهت را انتخاب کن دنیا دو راه بیشتر ندارد حق و باطل انتخاب کن با امام زمان می مانی یا با دشمنانش. اگر با امام زمان علیه السلام می مانی امام زمان علیه السلام می فرمایند حجاب مادرم زهرا علیها سلام.



 1 نظر

بی خیال ما!

17 تیر 1393 توسط صداقت...!

هر چه تلاش می کردم خوابم نمی برد. مگر میشد این عادت بیدار ماندن شب های کوتاه ماه رمضان را ترک کرد. آن شب هم مثل هر شب بود. تفاوتش این بود که لامپی هم روشن نبود که بتوان کتابی ورق زد. بالاخره ساعت 3 شد و مثلا بیدار شدم. چقدر خسته بودم. از تب بدنم کمی کاسته شده بود، حالم بهتر از روز قبل بود اما فکر  نشستن در اتوبوس و راه یکی دو ساعته را سه ساعته گذراندن خسته ام می کرد. ساعت 5 از خانه خارج شدیم. بیچاره برادرم که فقط همراه بود برای تنها نبودنم در شهر غریب. گرفتن یک  برگه کاغذ که هیچ تاثیری در دنیا و آخرتم نداشت جز پیروی از قوانین یک روز زمان از من می گرفت خستگیش بماند. شدت تب، گرمای اتوبوس و تکان های شدید ولوو، بسته بودن فضا و … تحملم را تمام کرده بود. به ترمینال که رسیدیم مرگ را می دیدم، مثل گرما زده ها حالت سرگیجه و منگی بیزارم کرده بود. نیم ساعتی در سالن انتظار نشستم کمی که بهتر شدم راهی مقصد شدیم. راه را زود پیدا کردیم. اما فقط من اجازه داشتم وارد شوم و همراه نه. کاشتن برادر عزیز با زبان روزه هر چند مسافر بودیم بیرون محل و در آفتاب حالم را بدتر می کرد. در این گیر و دار و تحویل برگه از یک محل کاملا زنانه، جایی که تقریبا 5 سال بود گه گاهی رفت و آمد کرده بودم و کلا از اماکن اداری مذهبی است. کیفم سنگینی می کرد گذاشتم روی صندلی ارباب رجوع ، خانم ها آنجا رفت و آمد داشتند چادرهایشان را هم نپوشیده بودند، حال خودم را نمی فهمیدم. برگه را گرفتم گفتند بنویس و ببر آن سمت نزد فلان استاد آقا. وقتی نوشتم، رفتم بپرسم کجا هستند: ناگهان مسئول مربوطه با تندی به من پرید و گفت موهایت همه بیرون است با این سر و وضع می خواهی بروی نزد استاد؟ حالم خیلی بد شد چه حال عجیبی تجربه اش نکرده بودم. خودم متوجه بودم که  چند تا تار مویم از کنار مغنیه و زیر چادر هنگام پیاده کردن کیف  زده بود ییرون  ولی گذاشتم به پای محیط زنانه و گفتم هنگام خروج با نگاه در شیشه دردرست می کنم با برخورد این عزیز گمان کردم مغنیه و چادرم افتاده وقتی در شیشه نگاه کردم اصلا قابل رویت نبود همان حدی بود که حسش کردم. با دسر خانم نهی از منکر دیگر حال خودم را نفهمیدم. استاد نگاه کرد چند سوالی در رابطه با برگه پرسید اما چرندهایی گفتم که حالا که فکر می کنم می بینم حتما با خودش گفته این دختر لیسانسش را  که سهل است مدرک ابتداییش را از کجا خریده، اسم قرآن را هم بلد نیست. چرت و پرت های بعدی بماند. اما دیگر گذشته بود و به چه قیمت گزافی. هر چه پیش خودم فکر کردم هضم کارش سخت بود.  درست است اثر داشتن و نداشتن نباید بهانه ترک نهی از منکر باشد ولی من مصر به گناه هم بودم؟! اصلا من هنوز مرتکب گناهی شده بودم؟!بیچاره آنهایی که از لج کردن با امثال ما چادر ی ها دینشان را و آخرتشان را ترک می کنند. گفتم امشب بعد از رسیدن اگر نمرده باشم حتما در فضای مجازی  پیامی برای دخترهای بی حجاب و کم حجاب می گذارم.  خانم هایی که از طرف ما نام بی حجاب و بد حجاب دارید که اشتباه هم نیست، کار اشتباهتان را توجیه نمی کنم ولی  به خاطر این رفتارهای نادرست  امثال خودمان از شما معذرت خواهی می کنم حالا حسش کردم می فهمم یعنی چه. اما بی خیال ما، به فکرت خودت باش، خطای مار را نبین، حساب دین و دیندار از هم جداست، بعضی از امثال ما عددی نیستند که تو به خاطر رفتارشان با سعادت ابدیت قهرکرده ای و شرمندگی پیش امامت را به واسطه ترک حجاب زهرا پسند به دوش می کشی. محض رضای خدا بی خیال رفتار ما!

 2 نظر

دل باید پاک باشد!

05 تیر 1393 توسط صداقت...!

برخی می گویند دل باید پاک باشد یا اینکه می گویند فلان پسر مثل برادر من است و دلش پاک است و

مطمئنم که در نگاه به من نظری ندارد. آیا اینگونه مسائل مجوز برداشتن حجاب هست یا خیر؟

جواب1 از کجا فهمیدی دلش پاک است؟

جواب 2 اگر دلش پاک است نگاهش هم باید پاک باشد چرا که

ظاهر آینه باطن است و از کوزه همان برون تراود که در اوست.

جواب3 این حرف فقط یک توجیه و بهانه است.


چرا با حجاب شدم؟ / به قلم محمد رحمتی شهرضا/ ص 53

 نظر دهید »

آزاد زنان!

01 تیر 1393 توسط صداقت...!

* خود این واقعه هم از دردهایی است که ملت های اسلامی گرفتار آن شده اند که

چگونه در دنیای به اصطلاح آزاد، الزام زنان و دختران مسلمان به رفع حجاب دموکراسی است

و فقط ما که گفته ایم کسی که به پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم توهین کند،

اجماع فقهای مسلمین فتوا به اعدام آن می دهند خلاف آزادی است…(1368/01/2)

* همه باید به حضرت زهرا علیها سلام اقتدا کنید

کوشش کنید در تهذیب اخلاق و در وارد کردن دوستان به تذهیب اخلاق.

* حجابی که اسلام قرار داده است برای حفظ ارزش های شماست…

*قرآن انسان ساز است و زن نیز انسان ساز

اگر زنان شجاع و انسان ساز از ملت ها گرفته شوند

ملت ها به شکست و انحطاط کشیده می شوند(1357/12/14)


گلچینی از مطالب  جزوه یادواره عشق/ دانشگاه علوم پزشکی اصفهان/ خرداد 1370

 4 نظر

پذیرا باش!

13 خرداد 1393 توسط صداقت...!

امام سجاد علیه السلام

إ نْ شَتَمَكَ رَجُلٌ عَنْ یَمینِكَ،

ثُمَّ تَحَوَّلَ إلی یَسارِكَ فَاعْتَذَرَ إلَیْكَ

فَاقْبَلْ مِنْهُ

چنانچه شخصی از سویی تو را بدگویی كند،

و سپس برگردد و از سوی دیگر پوزش طلبد،

عذرخواهی و پوزش او را پذیرا باش.‏


بحارالا نوار: ج 78، ص 141، ح 3.

 2 نظر

لباس شهرت!

10 خرداد 1393 توسط صداقت...!

امام حسین علیه السلام

مَن لَبِسَ ثَوباً یُِشهِرُهُ

کَساهُ اللهُ یَومَ القیامةِ

ثَوباً مِنَ النّار

کسی که لباسی بپوشد که او را مشهور(و انگشت نما) کند،

خداوند روز قیامت

لباسی از آتش بر او خواهند پوشاند.


فروع کافی/ ج 66/ ص 445 به نقل از گهر های حسینی ص 75

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 16
  • 17
  • 18
  • ...
  • 19
  • ...
  • 20
  • 21
  • 22
  • ...
  • 23
  • ...
  • 24
  • 25
  • 26
  • ...
  • 78

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • بانک مقالات
  • کتاب
  • بانک احادیث و جملات بزرگان
  • سخنرانی ها
  • معرفی پایگاه ها
  • کلیپ ها صوتی و تصویری
  • دلنوشته و یادداشت های کوتاه
  • حوزه نقد و تحلیل
  • شعر و ادبیات غیر داستانی
  • مصاحبه ها و گزارش ها
  • جهت اطلاع
  • تصاویر و پوستر

آمار بازدید

  • امروز: 1763
  • دیروز: 1442
  • 7 روز قبل: 4351
  • 1 ماه قبل: 6376
  • کل بازدیدها: 177514

خبرنامه

  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس