پروانه پرسید: راستی حجاب برای چیست؟ خانم معلم پاسخ داد: این پرسش را باید از گلها پرسید. همه گلها پوشش دارند. همه آنها دارای کاسبرگ و گلبرگ هستند. گلها با کاسبرگهایشان، اندام خود را میپوشانند. پروانه گفت: اما گل وقتی زیباست، که عطر و بو و زیباییاش را به دیگران ببخشد. معلم گفت: گل همیشه زیباست، اما باید زیباییاش را به کسی ببخشد که زیبایی را میشناسد و قدر گل را میداند. پروانه گفت: در دنیا مگر کسی هست که قدر گل را نشناسد؟
معلم گفت: حق با توست. همه، گل را میخواهند، اما هر کس برای کاری و منظوری. حتی نگاه پروانهها و زنبورها به گلها متفاوت است. زنبورها اگرچه دور گلها میگردند، اما در وجود گل تنها کندو را میبینند و تولید موم و عسل را.
حشراتی هم هستند که دائم از این گل برآن گل مینشینند، دور گلها میگردند، اما تنها به فراوانی نسل گلها میاندیشند، نه به هیچ چیز دیگر. نه به زیبایی گلها و عطر و بوی آنها. حتی حیواناتی مثل بز و الاغ هم ممکن است گلها را دوست داشته باشند، اما نه به خاطر خود گلها، بلکه برای پرکردن شکمها.
خانم آنگاه رو به همه بچهها کرد و گفت:
شما دختران، گلهای زیبای خداوندید. آیا هیچ باغبانی دوست دارد گلهایش را در دست توفان و باد ببیند؟ او از ما میخواهد گل وجودمان را ارزان نفروشیم، بلکه آن را به کسی که تنها ما را دوست دارد و بس، هدیه بدهیم.
حجاب ما، پوششی است که بر آن پیامینانوشته است: من تنها به یک نفر میاندیشم؛ به کسی که مرا دوست دارد و قدر زیبایی مرا میداند.
(به نقل از مجله یاران امین)