حجاب هم به معناي پوشيدن است و هم به معناي پرده و حاجب ، اما بيش تر استعمالش به معناي پرده است . كلمه حجاب به اين دليل مفهوم پوشش مي دهد كه پرده وسيلة پوشش است و شايد بتوان گفت كه به حسب اصل لغت ، هر پوششي حجاب نيست ؛ آن پوششي حجاب ناميده مي شود كه از طريق پشت پرده واقع شدن صورت گيرد… . استعمال كلمة حجاب در پوشش زن ، اصطلاحي جديد است . در قديم و مخصوصاً در اصطلاح فقها كلمة « ستر»كه به معناي پوشش است ، به كار رفته است .
فقها- چه در كتاب الصلوه و چه در كتاب النكاح- كلمة ستر را به كار برده اند نه كلمة حجاب را . بهتر اين بود كه اين كلمه عوض نمي شد و ما هميشه همان كلمه «پوشش» را به كار مي برديم ، زيرا چنان كه گفتيم معناي شايع لغت حجاب ، پرده است و اگر در مورد پوشش به كار برده مي شود ، به اعتبار پشت پرده واقع شدن زن است و همين امر موجب شده كه عدة زيادي گمان كنند اسلام خواسته است زن هميشه پشت پرده و در خانه محبوس باشد و بيرون نرود . پوشش زن در اسلام اين است كه زن در معاشرت خود با مردان بدن خود را بپوشاند و به جلوه گري و خود نمايي نپردازد .
آيات مربوط به حجاب همين معنا را ذكر مي كند و فتواي فقها هم مؤيّد همين مطلب است.1 قرآن كريم در سورة نور آية 31 مي فرمايد: و نبايد زنان پاي خود را چنان به زمين بكوبند كه صداي زينت آلاتشان شنيده شود . دكتر احمد صبوري اردوبادي در اين باره مي گويد: «ممكن است حتي صداي به هم خوردن چند قطعه فلز كه زن به عنوان زينت آن را به خود بسته است ، سبب تحريك حالات جنسي در مرد شود . داشتن زينت ، حق زن است؛ اما حدود دارد . رعايت حجاب در همة حالات بر زن واجب شده است ؛در پوشش، در حرف زدن ، در راه رفتن و قرار گرفتن كنار مردان و در هر موردي كه موجب انحراف براي مردان است و در صورت انحراف مردان ، جامعه نيز به فساد و تباهي كشيده مي شود . »2
شايد بسياري از زنان اطلاعي از اين موارد نداشته باشند و اين گرسنگي نگاه به زن را از جانب مردان درك ننمايند و هم چون ماهي اي باشند كه تا از آب خارج نشوند ، قدر تشنگي را نمي دانند . علويّه ام الفخر مي گويد: بسياري از زنان نمي توانند احساسات واقعي مردان و گرسنگي آنان به زن را درك نمايند؛ به همين دليل نمي توانند فلسفة وجود پوشش ، علت وجوب وقار و طمأنينه براي زن در مجامع و محافل و سبب كراهت صميميت ورزيدن زن براي مردان اجنبي و… را در يابند.3 در جامعه و محيط متمدن زندگي ما چيزهاي با ارزش هميشه حفاظت شده و صاحبان اموال ارزش مند ، با انواع پوشش ايمني و حفاظتي آن را از دست هاي ناپاك و آلوده و از شر دشمنان حفظ مي كنند؛ به طور مثال: شما در هيچ جاي جهان سراغ نداريد كه يك طلا فروش مغازه اش را بي حفاظ و بي كنترل گذاشته و به منزل برود .
بعضي از مالكان و صاحبان طلا به خاطر احتياط بيش تر ، اموال با ارزش خود را در صندوق هاي نسوز با جداره هاي فلزي وبسيار قوي نگه داري مي كنند تا از دست برد سارقين محفوظ بماند و حتي در مغازه هاي خود دوربين هاي مخفي و زنگ و سيستم هاي هشدار دهنده نصب مي كنند تا از خطرات احتمالي پيش گيري كنند ؛ با اين وصف اگر چنان چه كالاي وجود انسان را كه شريف و قيمتي است بخواهيم با پوشش مناسب حفظ نماييم ، آيا كاري عبث و بيهوده كرده ايم؟ جان وشرف وعفت و عزت انسان از هر قطعه طلا و مسكوك و لوازم مادي باارزش تر است ، سپس بحث حفظ آن نيز جدي تر مي باشد. اگر يك طلا فروش كالاي با ارزش خود را به دليل مسامحه و سهل انگاري محافظت نكرد و زمينة سرقت و از بين رفتن اموالش را فراهم كرد ، نبايد ديگران را ملامت كند . انسان نيز اگر از انسانيت و عزت و جان خود با بهترين وجه محافظت نكند و باعث صدمه به خود گردد، خويشتن را بايد تخطئه و ملامت كند نه ديگران را. 4
هيچ طلا فروشي طلاهايش را بر سر كوي و برزن فرياد نمي كند و هيچ دست فروشي بر سر چهار راه ، گوهر نمي فروشد. اين سيب و پياز و هندوانه است كه بر سر كوي و برزن فرياد مي شود و اين سيگار و آدامس و شكلات است كه برسر چهار راه ها و كنار خيابان ها عرضه مي شود . آي زنان و دختران جهان: در همة شما رگه هايي از طلاي معنويت هست ، جنس وجود شما از لبو و شلغم و شكلات نيست ، بگرديد گوهرهاي وجودتان را پيدا كنيد . هست ، حتماً هست ، گوهر فطرت ، بي ترديد در همة شما هست ؛ نه فقط گوهر فطرت ، كه جواهر نجابت ، حيا ، عفت ، صفا و مهر و صداقت ، همه وهمه در وجود شما هست و اندام شما ظرف اين جواهرات مي باشد. 5
حجاب ، اوج قدرت و كرامت است نه حضيض ذلت و كسر منزلت . پيام آور شهامت و شرافت است نه سقوط شوكت و شخصيت . حجاب مبيّن ارزش و حيثيت است نه هتك عظمت و هبوط حرمت و حميّت . حجاب جايگاه پاكي و تقوا و متانت است نه پرتگاهي براي عصمت و طهارت و سعادت . ملاك زيبايي ، انديشه و فكر و درايت رأي است و مميّز بندگي از آزادگي و حد فاصل عبوديّت و سبعيّت . حجاب ، نهايت تعالي و مأمن مناعت طبع بشر است نه جسارت و رذالت طبع و محبس زن .
پس آن گاه كه دل در پردة حجاب افتد ، جسم نيز بي پرده و عريان مي گردد. ليك چون جان به باور حكم جانان در آمد ، وجود نيز مطيع و منقاد و خاشع در امر مولا مي گردد. زن در پشت اين سنگر ، از بسياري خطرات جسمي و روحي در امان است . هم امنيت اجتماعي بيش تر و بهتر پيدا مي كند و هم عفت و شرفش از دست برد دزدان شرف محفوظ است . زن با حجاب ، عملاً دست رد بر سينة ناپاكان مي زند ، به همه اعلام مي كند كه براي پاكي و عفت خود ، حرمت قائل است و به هيچ كس اجازه نمي دهد كه به حريم عفاف او تعدّي كند . 6
زن با رعايت حجاب و وقار و متانت و حياي خود پاس دار حرم عزت ، شرف و انسانيت خانواده و اجتماع خويش است و با تربيتي كه در ساية آن كسب كرده مسئوليت علمي و تربيتي خود را به انجام مي رساند و خود مبلغ حيا و عفت مي گردد ، چرا كه مي داند حيا رمز موفقيت و پيروزي او است . امير مؤمنان( علیه السلام) مي فرمايد: « الحياء مفتاح كل خير… 7 حيا كليد هر خوبي است » . آن حضرت در بيان اهميت عفت مي فرمايد : «العفه رأس كل خير ؛ 8 عفت سرچشمة هر خيري است » .حيا و عفت نيز در پرتو نور الهي حجاب كه ثمره و ميوة آن است ، به دست مي آيد . فردي كه حجاب را براي خود يك اصل بالذت مي داند و آن را جزيي از وجود خود درك مي كند و با آن نه تنها بيگانه نيست بلكه رابطه اي مستحكم دارد و در كنار آن حيا مي كند ، ثمرة عفت را درو مي كند .
امير مؤمنان (علیه السلام) در روايتي به اين نكته اشاره فرموده است : «ثمره الحيا العفه ؛ 9 ميوة حيا عفت است . » زني كه با حيا و عفت زندگي مي كند ، شرط لازم تربيت اخلاق ديني را در خود ايجاد كرده و به پيام هاي باطني و اخلاق باطني گوش فرا داده و نفس خويش را از هوس هاي شيطاني دور ساخته و از افعال زشت مصون داشته و اين ها همه ثمره و نتيجة عفاف و عفت و حياي او است ، كه حضرت علي(علیه السلام) مي فرمايد : « ثمره العفه الصيانه؛ 10 ثمرة عفت ، صيانت است » . و اين صيانت چيزي نيست مگر نگه داري نفس از رذايل و پستي ها . آن حضرت در جايي ديگر مي فرمايد : « الحياء يصد عن فعل القبيح؛ 11 حيا شخص را از انجام كار زشت باز مي دارد و از تباهي ها كناره مي جويد » .اين ها همه نتيجه و ثمرة حيا است .
اساس كشف حجاب در ايران و در اروپا ، اين نبود كه فلاسفه و انديشه مندان بنشينند و بعد از بحث و گفت و گوهاي طولاني به اين نتيجه برسند ، بلكه بايد اذعان كرد كه اين مسئله رنگ سياسي ، اقتصادي و شهواني داشته است . يك عده افراد آلوده به شهوت كه براي آن ها حجاب ، به عنوان يك سد بسيار قدرت مند ، مانع شهواتشان بود و بي حجابي زمينه را براي شهواتشان به نحو احسن فراهم مي ساخت … ، آغاز گر اين پديدة شوم بودند . البته يك عده هم سرمايه داراني بودند كه بهترين وسيله براي به جريان انداختن سرمايه هايشان ، زن هايي بودند كه هر چه حجاب كمتري داشتند بهتر مي توانستند وسيله اي براي توليدات ، يا فروش فرآورده هاي آن ها و يا براي تبليغ اجناسشان باشند. 12
در داستان هاي موسي بن عمران علیهما السلام آمده است: او با تلاش هاي پي گير خود به تدريج بر ستم گران پيروز شد و پرچم توحيد و عدالت را در نقاط زمين به اهتزاز در آورد . حضرت موسي(علیه السلام) براي نجات ملت «انطاكيه» راهي جز سركوبي ستم گران وفتح آن شهر و حومه نمي ديد . براي اجراي اين امر ، سپاهي به فرماندهي «يوشع و كالب» تشكيل داد و آن سپاه را به انطاكيه رهسپار كرد. عده اي از مردم نادان و اغفال شدة انطاكيه به گرد دانشمند خود «بلعم باعورا» كه اسم اعظم را مي دانست ، جمع شده از او خواستند تا دربارة حضرت موسي(علیه السلام) و سپاهش نفرين كند. بلعم باعورا ابتدا اين پيش نهاد را رد كرد ولي بعد بر اثر هواپرستي و جاه طلبي جواب مثبت داد . سوار بر الاغ خود شد تا بر سر كوهي رود كه سپاه حضرت موسي(علیه السلام) از بالاي آن پيدا بودند و در آن جا نفرين كند .
در راه الاغش از حركت ايستاد ، هر چه تلاش كرد الاغ به پيش نرفت . آن قدر با ضربات تازيانه به اين حيوان زد تا كشته شد. سپس آن را رها كرد و پياده به بالاي كوه رفت . در آن جا هر چه فكر كرد اسم اعظم را به زبان آورد و نفرين كند ، به يادش نيامد . با كمال سر افكندگي برگشت و چون تيرش به هدف نخورده بود ، سخت مغلوب هوس هاي نفساني گشت ؛ براي سركوبي سپاه حضرت موسي (علیه السلام) راه عجيبي را به مردم انطاكيه پيش نهاد كرد كه همواره استعمارگران براي شكست ملت ها از آن استفاده مي كنند ؛ به اين طريق كه مردم انطاكيه را به اشاعة فحشا و انحراف جنسي و گرفتن پوشش از بدن لطيف زنان و دختران ترغيب كرد ؛ به اين معنا كه دختران و زنان زيبا چهره و خوش اندام را گفتند كه خود را با وسايل آرايش بيارايند و آن ها را همراه اجناس مورد نياز به عنوان خريد و فروش وارد سپاه حضرت موسي(علیه السلام) كنند. و سفارش كرد كه هرگاه كسي از سربازان سپاه موسي(علیه السلام) خواست قصد شهوتراني با آن دختران و زن ها را كند ، مانع او نشوند . آن ها همين كار را انجام دادند و طولي نكشيد كه سپاه موسي(علیه السلام) با نگاه هاي هوس آلود خود به پيكر نيمه عريان زنان آرايش كرده، رفته رفته در پرتگاه انحراف جنسي قرار گرفتند .
اين رسوايي تا بدان جا كشيد كه رئيس يك قسمت از سپاه حضرت موسي(علیه السلام) زني را به حضور آن حضرت(علیه السلام) آورد و گفت: خيال مي كنم نظر شما اين است كه هم بستر شدن با اين زن حرام است ؛ به خدا سوگند ، هرگز دستور تو را اجرا نخواهم كرد ؛ آن زن را به خيمه برد و با او آميزش كرد . كم كم بر اثر شهوت پرستي ، اراده ها سست شد ، بيماري مقاربتي و طاعون زياد گرديد ، لشكر موسي(علیه السلام) از هم پاشيد تا آن جا كه نوشته اند: بيست هزار نفراز سپاه موسي(علیه السلام) به خاك سياه افتادند و با وضع ننگيني سقوط كردند.13 «مستر همفر» در كتاب خاطراتش مي گويد: در مسئلة بي حجابي زنان بايد كوشش كرد تا زنان مسلمان به بي حجابي و رها كردن چادر مشتاق شوند … پس از آن كه حجاب زن با تبليغات و سعي ما از ميان رفت ، وظيفة مأموران ما آن است كه جوانان را به عشق بازي و روابط نا مشروع با زنان تشويق كنند و بدين وسيله فساد را در جوامع اسلامي بسط دهند. 14
در مخزن شرف گهري جز حجاب نيست
شمشير ديده را سپري جز حجاب نيست
اي ملتي كه يكسره در خواب غفلتيد
در كاستن ز فرّ نياكان شتاب چيست؟
« وقل للمؤمنات يَغضضن مِن ابصارهن و يحفظن فروجهن و لا يُبدين زينتهن الا ما ظهر منها وليضربن بخمرهن علي جيوبهن و لا يبدين زينتهن الا لبعولتهن… ؛(15) اي پيامبر! به زنان با ايمان بگو: ديدگان خويش را (از نگاه به نا محرم) فرو خوابانند و دامن عفت خود را حفظ كنند و زينت وآرايش خود را جز آن چه قهراً آشكار مي شود ، آشكار نسازند و سينه و گردن خود را با مقنعه و چادر بپوشانند و زينت خود را آشكار نكنند جز براي شوهر خود و… »
فلسفه اهميت حجاب
يكي از مسائل مهم اسلامي، وجوب پوشش براي زن است كه در قرآن كريم بدان اشاره شده است . در فقه اسلامي ما واژة «حجاب» وجود ندارد ، بلكه«ستر» و «پوشش» است و بعدها واژة حجاب جاي گزين «ستر» گرديد . حجاب زن ،ماية مباهات او و سند شخصيت انساني وي است ، نه وسيلة عقب ماندن او در اجتماع. حجاب ، حريم مقدس و قلعة آرامش زن است. اصولاً هر چيز با ارزش را پنهان مي كنند تا از دستبرد نا اهلان مصون باشد. حجاب زن نيز به منظور حفظ ارزش وجودي او است تا حقيقت وجودي اش را تهديد نكنند و آن را به فساد و تباهي نكشانند.
«باحجابي» يعني به نمايش گذاشتن شخصيت واقعي زن و محدود كردن جسم و آزاد گذاشتن روح و عقل ، و «بي حجابي» يعني پنهان شدن حقيقت زن در پوشش جاذبه هاي جنسي . فرد بد حجاب ، ميكروب جامعه است كه بر روح و افكار افراد رسوخ و آن را مشوش مي كند. حجاب به عنوان سرمايه اي عظيم براي زن اين نقش مهم را ايفا مي كند ، پردة سياهي بر چشم هوس بازان كشيده و به او اجازه مي دهد سرمايه هاي وجود خويش را در كانون گرم خانواده متمركز كرده و با عزمي استوار و خلل نا پذير اولين هستة اجتماعي را پي ريزي كند . اگر خداوند متعال حجاب را بر زن واجب كرد ، به اين دليل است كه زن موجودي زينتي و ظريف است و بايد محترم و ارزش مند باقي بماند ، نه اين كه فقط وسيله اي باشد براي دفع شهوت مرد . اگر گلي خوش بو و زيبا در معرض ره گذران قرار گيرد آن را چيده و گل برگ هايش را پرپر كرده روي زمين مي ريزند.
اگر انسان گوهري گران بها داشته باشد و بداند خريداران زيادي دارد كه هر كدام در فكر تصاحب و بهره جويي از آن هستند ، آيا آن را زير پا مي اندازد يا اين كه تحت شرايطي از آن حفاظت مي كند؟
مرواريد اگر درون صدف نباشد ، هيچ گاه نمي تواند در زير آب از خطرات مصون باشد . دختران همانند مرواريدند كه نياز به صدف و محافظي دارند تا آنان را در امان نگه دارد و كدام صدف زيبا تر از صدف حجاب !
كدام حفاظ مطمئن تر از از صدف نجابت و حيا !
آري ، حجاب بهترين وسيله براي حفظ امنيت دختران و زنان و بهترين پوشش براي جلوگيري از مزاحمت ها و خطرات است. پس حجاب نه مانع آزادي كه خود ماية آزادي و رشد و تعالي انسان است .
معناي واژگاني حجاب
كلمة «حجاب» هم به معناي «پوشيدن» است و هم به معناي «پرده و حجاب» ، اما بيش تر ، استعمالش به معناي پرده است . اين كلمه به اين دليل مفهوم پوشش مي دهد كه پرده وسيلة پوشش است و شايد بتوان گفت: كه به حسب اصل لغت ، هر پوششي حجاب نيست ، آن پوششي حجاب ناميده مي شود كه از طريق پشت پرده واقع شدن صورت گيرد . اما اين مطلب باعث شده افرادي گمان كنند كه اسلام براي زن چنين مقرر كرده كه هميشه پشت پرده و در خانه محبوس باشد و بيرون نرود ، در حالي كه زنداني كردن و حبس در اسلام نيست ؛ پوشش زن در اسلام اين است كه زن در معاشرت خود با مردان، بدن خود را بپوشاند و به خودنمايي نپردازد . وجوب حجاب وجوب حجاب زن مربوط به چند خبر و روايت نيست كه بشود در آن خدشه اي وارد كرد . قرآن صريحاً بر لزوم حجاب براي زنان دستور مي دهد .
يكي از آياتي كه دلالت بر وجوب حجاب مي كند ، آية 59 سورة احزاب است : «يا ايها النبي قل لازواجك و بناتك و نساء المؤمنين يدنين عليهن من جلا بيهن ذلك ادني ان يعرفن فلا يُؤذين… ؛ « اي پيامبر ! به زنان و دختران خود و به زنان مؤمن بگوكه: خويش را به جلباب و چادر و عبا بپوشانند، كه اين كار را به خاطر آن كه به عفت شناخته شوند و كسي معترض آن ها نشود ، براي آن ها بسيار بهتر است . » در اين آيه چند نكتة مهم وجود دارد . اولين نكته معناي جلباب است كه مفسران و اهل لغت در آن اختلاف نظر دارند. در قاموس آمده: « جلباب عبارت است از پيراهن و يك جامة گشاد و بزرگ، كوچك تر از ملحفه و يا ملحفه(چادر مانند) كه زن به وسيلة آن تمام جامه هاي خويش را مي پوشد ، يا چارقد. »
در لسان العرب مي خوانيم : « جلباب ، جامه اي است از چارقد بزرگ تر و از عبا كوچك تر كه زن به وسيلة آن سر و سينة خود را مي پوشاند . » علامة طبرسي در «مجمع البيان» ذيل آية فوق مي گويد: « جلباب ، عبارت است از روسري كه زن هنگام بيرون رفتن از خانه، به وسيلة آن سر و صورت خود را مي پوشاند. » در تفسير «ابن كثير» آمده : «ام سلمه روايت كرد: وقتي كه آية فوق (آية59 سورة احزاب) در لزوم حجاب نازل شد ، زنان طايفة انصار جامه هاي پشمي سياه به سر مي كردند و در سياهي مانند زاغ ها بودند و با همين وضع از كنار رسول خدا (صلی الله علیه و آله) عبور مي كردند و او به آن ها اعتراض نكرد . همين دليل، تقرير و امضاي آن حضرت است و تقرير او مانند قول او «حجت» مي باشد.(16)
در اين جا مراد از نزديك ساختن «جلباب» به خود مشخص مي شود و آن اين كه وقتي مي خواهيد از خانه بيرون برويد ، روسري بزرگ خود را با خود برداريد و خود را با آن بپوشانيد ؛ نه اين كه صرفاً جنبة تشريفاتي نداشته باشد هم چنان كه در عصر حاضر بعضي بانوان چادري را مي بينيم كه «چادر داشتن» آن ها، صرفاً جنبةتشريفاتي دارد ، با چادر هيچ جاي بدن خود را نمي پوشانند و از اين كه مورد بهره برداري چشم هوس بازان قرار گيرند ، امتناعي ندارند .
شهيد مرتضي مطهري در اين زمينه مي فرمايد:
«وقتي زن پوشيده و سنگين از خانه بيرون رود و جانب عفاف و پاك دامني را رعايت كند ، افراد فاسد و مزاحم جرأت نمي كنند معترض آن ها شوند . » بنا براين مسلمان بايد آن چنان در ميان مردم رفت و آمد كند كه علائم عفاف و وقار و سنگيني و پاكي از او هويدا باشد و با اين صفت شناخته شود تا بيمار دلان از آن ها مأيوس گردند. داستاني از زندگي يك زن پاك دامن انوشيروان بالاي كاخ بلند خود ايستاده بود و به هر جانب نگاه مي كرد كه ناگهان چشمش به زن زيبا و خوش اندامي افتاد . شاه با يكي از مقربين خود دربارة آن زن صحبت كرد و اطلاعاتي خواست.
او به شاه عرض كرد: شوهر او يكي از كارمندان دربار سلطنتي است. سلطان براي آن كه خود را به آن زن رسانده و كام جويي كند و شوهرش هم نداند ، او را به مأموريت فرستاد و خود را به خانة آن زن رسانيد . زن چون سلطان را ديد ، به خاك افتاد ، زمين ادب بوسيد و احترام كرد . سلطان پس از احوال پرسي كوتاهي دل باختگي و خواستة خود را اظهار كرد . زن كه عفيف و پاك دامن بود ، هرگز حاضر نشد . از اين رو با يك دنيا خجلت در جواب گفت: شاها ، اگر من اين كار را براي خود بپسندم ، براي شما هرگز نپسندم ، زيرا مقام سلطنت با اين عمل تناسب ندارد . انوشيروان از اين سخن متنبه نشد و خواستة خود را تكرار كرد . زن براي دومين بار اين شعر را خواند :
«تالله ما قال قائل ابداً ***** قد ياكل الليث فضله الذئب
سوگند به خدا هرگز كسي نگويد و باور نكند كه شير پس ماندة گرگ را مي خورد.»
انوشيروان را اين حرف تكان داد، از خانه بيرون آمد . شوهر آن زن پس از باز گشت از مأموريت ،از رفتن شاه به سراغ همسرش آگاه شد و زن را به منزل پدرش فرستاد . پدر زن با ناراحتي و كوبيدگي از اين پيش آمد ناگوار با دامادش براي حل اختلاف به نزد سلطان رفتند و گفت: شاها ، اين مرد از من بوستاني خريده، پس از تصرف و استفاده از ميوه و گل و بوي آن بي جهت آن را برگردانيده است . داماد گفت: اي سلطان ، من در اين بوستان جاي پاي شير ديدم، او را برگرداندم ، ترسيدم مرا هلاك كند . انوشيروان فهميد وگفت: بلي شير داخل بوستان تو شد ، ولي مأيوس برگشت. آن مرد خوشحال شد و زن خود را به منزلش برگرداند و با محبت بيش تري زندگي خود را سر گرفتند. (17)
پيامد هاي بي حجابي
همان گونه كه حجاب ماية عزت، شخصيت ، ارزشمندي و مصونيت زن از خطرات و نگاه هاي هوس آلود شهوترانان مي شود ، بي حجابي، زن را خوار و پست مي كند و تا سر حد يك موجودي كه گويي فقط براي دفع شهوت مرد آفريده شده او را تنزل داده و از ارزشمندي و متانت و وزانت دور مي كند . در اين جا به بعضي از آثار زيان بار بي حجابي به صورت گذرا اشاره مي كنيم :
الف) دين گريزي
در هر جامعه اي لباس هم چون«پرچمي» است كه مليّت و مذهب ، سنت و فرهنگ آن جامعه را مشخص مي كند .
جوامع مختلف متناسب با بينشي كه از هستي دارند و ارزشي كه براي زندگي قائلند ، سبك خاصي براي لباس پوشيدن انتخاب مي كنند ، چرا كه لباس پوشيدن شأن انسان است و در هر ملتي رابطة مستقيمي با معنا و تعريف انسان در آن ملت دارد . در تمدن غرب كه بينش مادي دارد و معنويات از آن جا رخت بر بسته است ، انسان نيز نوعي حيوان محسوب مي شود و زندگي او در همين چند سال خلاصه مي شود و ديگر هيچ! بديهي است كه هدف اصلي در غرب ، تنها« لذت طلبي» است و لباس وسيله اي براي پوشيدن تن نيست بلكه براي آرايش آن است ؛ اما در بينش اسلامي انسان تنها در «تن» خلاصه نشده ، بلكه به مراتب والاتر از آن است . انسان يك موجود «خداگونه» است كه هدفش تنها لذت طلبي نبوده ، بلكه كمال خواهي معنوي است . زنان و دختران متجدد و غرب زده كه چندان به دين و عقيده و فرهنگ خود پاي بند نيستند و مايلند آزادانه تر زندگي كنند و خود را ملزم به حجاب نكنند، ناچارند كه در مقابل دين خود بايستند و حتي به آن كينه ورزند .
مهاجمان فرهنگي نيز دقيقاً بر اين نكتة مهم دست مي گذارند و از طريق فرهنگ برهنگي و بي حجابي ، زنان را از دين و عقايد خود فراري مي دهند و عملاً آنان را غربي بار مي آورند.«مستر همفر» جاسوس معروف انگليس در بارة بي حجابي چنين آورده : «زنان مسلمان داراي حجابي محكم هستند كه نفوذ فساد در ميانشان ممكن نيست ، كه در اين صورت بايد زنان مسلمان را فريب داده از زير چادر بيرون كشيد ؛ با اين بيان كه حجاب يك عادت است ، از خلفاي بني عباس و يك برنامة اسلامي نيست و لذا مردم ، زنان پيامبر را مي ديدند كه با زنان صدر اسلام در هر كاري با مردان مشاركت مي كردند. پس از آن كه زنان را از چادر بيرون آورديم ، بايد جوانان را تحريك كنيم كه دنبال آنان بيفتد تا در ميان مسلمانان فساد رواج يابد.(18)
ب) تقابل سنت و تجدد
عمده ترين پيامد هاي بي حجابي ، ايجاد تضادها و تنش اجتماعي بود كه باعث فاصله بين قشر جوان غرب زده با كل جامعه مي شد. زنان و دختراني كه «روسري و چادر» رانفي مي كنند، در واقع بين خود و افراد نسل پيشين ديواري ايجاد مي كنند ؛ به اين معنا كه از يك سو نسل گذشته ، اين عده را منحرف ، و بي دين و لامذهب تلقي مي كنند و از سوي ديگر اين عده بزرگان خود را عقب افتاده ، مرتجع و خرافاتي مي پندارند. اين دو ديدگاه باعث مي شود فاصله نسل ها بيش تر و تنش هاي اجتماعي ميان جامعه زياد شود . در نتيجه دختران و زنان در برابر ارزش ها و شيوة زندگي بزرگان خود موضع مي گيرند و حتي عقده اي مي شوند و در نهايت ارزش هاي اجتماعي ، خانوادگي ، آداب و رسوم ملي و فرهنگ خود را به كناري نهاده و به دامان غرب پناه مي برند .
ج) سست شدن بنيان خانواده
از ديگر آثار و پيامد هاي بي حجابي در اجتماع، سست شدن پايه هاي خانواده و افزايش ميزان طلاق از يك سو و گسترش فساد و فحشا و بيماري هاي رواني و اخلاقي از سوي ديگر مي باشد. در رژيم پهلوي يكي از علل و عوامل عمدة افزايش طلاق و نابودي خانواده ، كشانده شدن استمتاعات والتذاذهاي جنسي زن و مرد به خارج از محيط خانواده و برداشته شدن حجاب و عفاف از زنان بود .
استاد شهيد مرتضي مطهري(ره) در اين باره مي گويد:
«كشانيدن تمتعات جنسي از محيط خانه به اجتماع ، نيروي كار و فعاليت اجتماع را ضعيف مي كند . برعكس آن چه كه مخالفين حجاب خرده گيري كرده اند و گفته اند: حجاب موجب فلج كردن نيروي نيمي از افراد اجتماع است ؛ بي حجابي و ترويج روابط آزاد جنسي ، موجب فلج كردن تمامي نيروي اجتماع است . » حجاب و عفاف براي دختران و زنان جوان ، حتي غير مسلمان ، به مثابة يك مانع ظاهري و سلاح مؤثر رعايت حجاب حتي قبل از ظهور اسلام در ميان قبايل ، طوايف و اديان مختلف مورد توجه بوده است . وظايف زنان امروز اما اينك كه زنان جامعة اسلامي ايران توانستند در پرتو انقلاب اسلامي مقام و منزلت و حريم واصالت خود را به دست آورند و از چنگال فتنه ها و دسيسه هاي دشمنان اسلام و غرب گرايان نجات يابند، بايد قدر اين نعمت بزرگ الهي را بدانند و بيش تر هوشيار و زيرك باشند ، چرا كه استكبار و استعمار جهاني از پاي ننشسته و براي رسيدن به اهداف خود يعني در بندكشيدن ملل مسلمان و تضعيف ارزش هاي اسلامي و ملي هم چنان تلاش مي كند.
امروز دشمن مسلح تر و هوشيارتر از ديروز وارد صحنةپيكار شده است ، زيرا علاوه بر شكستي كه از طريق انقلاب بر او وارد شد ، از طريق تهاجم نظامي كه به دست دولت عراق صورت گرفت نيز نتوانست به اهداف شوم خود برسد ؛ از اين رو با حربة تهاجم فرهنگي وارد ميدان كارزار شده است كه صدها برابر خطرناك تر از تهاجم نظامي است.
بر زنان واجب است كه نتايج شوم بي حجابي در دوران رضا خان را همواره به ياد داشته باشند و هم چنان كه در آن زمان در صحنه بودند و فريب دسيسه هاي استعمار را نخوردند و درمقابل آن ايستادگي و مقاومت نشان دادند ، اينك نيز، بيش تر از ديروز در صحنه باشند و از خود مقاومت نشان دهند .
در پايان سخني را از زبان مهاتما گاندي نقل مي كنم:
« اگر من زن بودم ، عليه دعوي مرد ، داير بر اين كه زن به دنيا آمد تا بازيچه اي براي او باشد ، سخت عصيان مي كردم . اي زنان ! اگر آرايش كردن شما تنها به خاطر جلب شهوت مردها است ، از اين كار خودداري كنيد و زير بار چنين ننگي نرويد.»
پي نوشت ها :
1- اقتباس از : مرتضي مطهري، مسئلة حجاب.
2- آيين بهزيستي اسلام، ج3 ، ص32 .
3- ياقوت و مرجان ، ص169 .
4- جواد محدثي ، از همدلي تا همراهي ، ص113-115 .
5- سيد مهدي شجاعي ، رايحة نجابت .
6- مجلة پيام زن ، شمارة10 ، سال 71 .
7- شرح غررالحكم و دررالكلم ،ج1 ، ص 93 .
8- همان ، ص306 .
9- همان ، ص 326 .
10- همان ، ج3 ، ص323 .
11- همان ، ج1 ، ص336 .
12- اقتباس از : دكتر احمد بهشتي ، حجاب و آزادي، ص177 .
13- آيت الله سيد عبد الله شيرازي، پوشش زن در اسلام ، ص31-33 .
14- خاطرات مستر همفر ، ترجمة محسن مؤيدي ص 84 .
15- نور (24) آية 31 .
16- تفسير ابن كثير ، ج1 ، ص175 .
17- كيفر كردار، ج20 ،ص238 .
18- خاطرات مستر همفر ، ص54
برگرفته از : مجله معارف اسلامی شماره 47