حجاب، در مسلخ تجارت سينمايي
عفاف و حجاب، يكي از عناصر اساسي و اصولي فرهنگ جامعه اسلامي ماست كه طي سال هاي اخير محل مناقشات و چالش هاي فراواني بوده است. بحث بر سر اين موضوع هرساله با آغاز فصل گرما، داغ تر مي شود، اما مسئله مهم اين است كه براي تقويت عفت و حجاب، نوعي ناهماهنگي در بين اجزاي فرهنگي كشورمان ديده مي شود. متأسفانه اين ناهماهنگي در بخش هايي كه در عرصه فرهنگ كارآمدتر و تأثيرگذارتر هستند، بيشتر ديده مي شود.
يكي از اين حوزه ها كه هارموني تقويت فرهنگ حجاب را بر هم زده است، سينماست. وجه غالب هنر هفتم در ايران، نه تنها در راستا و همداستان با بازسازي الگوهاي رفتار اسلامي و انقلابي نيست، كه مسيري متعارض را طي حدوداً ۱۵ سال اخير در پيش گرفته است.
هرچند كه بايد تأكيد كرد، سينماي ايران حتي در بدترين حالات و موقعيت هاي خود هم در تمام حيات يكصدساله خويش از سينماي غرب عفيف تر و انساني تر بوده است و نمي توان ترديد كرد كه هيچ يك از سينماگران ايراني حاضر نيست مانند آنچه در مغرب زمين معمول است زنان را به تصوير كشد، اما اگر آرمان گرايانه به واقعيت بنگريم، وضع موجود با آنچه مطلوب و در شأن مردم كشورمان است، خيلي فاصله دارد.
پرداختن به بحث حجاب و بدحجابي در سينما، بدون در نظر گرفتن چگونگي و كيفيت حضور و نمايش زن در فيلم ها امكان پذير نيست. بدون شك هرچقدر اين حضور و نقش آفريني مبتني بر حرمت و هويت انساني باشد، راه به ابتذال كشيده شدن تصوير بانوان بسته مي شود، اما اگر سينما و سينماگران زن را از موضع نقش آفريني جنسي بنگرند، به طور خود به خود نيز زن نمادي كالاگونه و تزئيني در فيلم ها خواهد يافت. همچنان كه با بررسي تاريخ سينماي ايران از ابتدا تا كنون مي توان به اين نتيجه رسيد كه سينماگران متدين و ارزش مدار، تصوير محترمانه تري را از زنان در فيلم هاي شان نشان داده اند.
مروري بر كارنامه سينما در تصوير حجاب
پيش از انقلاب اسلامي، حضور زنان در آثار سينمايي صرفاً رويكردي ابزاري و جنسي داشت. به بياني ديگر، بانوان در آثار موسوم به فيلم فارسي غالباً به عنوان تابلوي تبليغاتي و جلب توجه مخاطب به كار مي رفتند. عامل چنين نگاهي بيش از آنكه به شخص و اعتقاد سينماگران مربوط شود، به كاركرد سينما در رژيم سابق برمي گشت. در آن دوران، سينما يكي از ابزارهاي سركوب مردم و ممانعت از رشد و آگاهي جامعه بود. سينما در كنار فضاهايي چون مراكز فساد و فحشا، كافه ها و كاباره ها و جشن هاي هنري و سلطنتي، ابزاري براي تخدير و سرگرم كردن مردم و به ويژه جوانان بودند. به همين دليل نيز تحقير زن و استفاده ابزاري از آن، يك روال عادي و بلكه اجباري در سينماي رايج در عصر ستمشاهي بود.
با پيروزي انقلاب اسلامي اين جريان دگرگون شد؛ به تبع، حضور انساني و اخلاقي زن در فيلم هاي پس از انقلاب، پوشش و نوع ايفاي نقش بانوان در فيلم ها نيز تغيير شكل يافت. فضاي انقلابي و مبارزاتي برآمده از فرهنگ اسلامي در سال هاي دهه 60 اين اجازه را به سينما نمي داد كه رويكردي نازل و غيراخلاقي داشته باشد. ورود نسل جديد مسلمان و حزب اللهي به سينما و غالب شدن فيلم هاي دفاع مقدسي و معنويت گرا در سينماي آن دوره ايران نيز مزيد بر علت شد تا فضايي سالم و به دور از غوغاهاي غيرانساني، سينماي كشورمان را فراگيرد.
با اين حال، ديري نپاييد كه باز هم درهاي سينماي ايران به روي ابتذال باز شد. از يك طرف با سياست هاي اقتصادي دوره معروف به سازندگي، مصرف گرايي و ارزش هاي معطوف به سرمايه داري در جامعه ايران رشد كرد كه سينما نيز به عنوان يكي از برايندهاي اجتماعي كشور، از اين جريان بي نصيب نماند. به طوري كه رفته رفته حضور زنان نيز آميخته با پوشش هاي ناهنجار و نامتناسب با ارزش ها ميل پيدا كرد. اين شرايط، زمينه را براي نوعي انفجار ابتذال در دوران موسوم به دوم خرداد فراهم كرد.
در اين مقطع، با غلبه يافتن فرهنگ و سياست ليبرالي در مديريت فرهنگي كشور، مصونيت اخلاقي سينما تضعيف و در مقابل، فضا به روي افراد و جريان هاي مخرب و فرصت طلب باز شد. عناصر باقي مانده از سينماي شاهنشاهي بار ديگر در سينما قدرت يافتند و حتي برخي از آنها در مراكز تصميم گيري و سياستگذاري راه يافتند. به همين دليل از اين دوره به بعد، بار ديگر موضوع هايي چون استفاده ابزاري از زن تبديل به مسئله شد. تصويري كه سينماي 15 سال اخير كشورمان از زن نمايش مي دهد در اغلب موارد، كاريكاتوري و به دور از واقعيت است.
يكي از مولفه هاي اصلي فرهنگ سرمايه محور، بهره بري از زن به عنوان ابزاري زينتي و اغواگر است. بدحجابي نيز يكي از عواقب و عوارض گرايش به سرمايه داري در سال هاي پس از جنگ بوده است. به مفهوم دقيق تر، در شرايطي كه بيشتر سينماگران ما از مقام بازتوليدكننده فرهنگ به جايگاه تاجر و كاسب نزول پيدا كردند، نوع نگاه آنها نيز به زن تغيير يافت كه يكي از تبعات اين نوع نگاه را مي توان در رواج بدحجابي در فيلم هاي توليدي ديد.
بررسي چند نمونه
دو جريان اصلي و حاكم بر سينماي ايران، يعني جريان فيلم هاي تجارتي و جريان آثار شبه روشنفكرانه آوانگارد (جشنواره اي) بيشترين جفا را به زن و همچنين حجاب داشته است. كافي است به نمونه هاي برجسته اين دو جريان در سال هاي اخير نگاهي بيندازيم.
گل سرسبد سينماي شبه روشنفكري ايران يعني «جدايي نادر از سيمين» به كارگرداني اصغر فرهادي يك مصداق بارز تخريب فرهنگ حجاب است. در اين فيلم الگوي كليشه اي زن بدحجاب و غربزده، متشخص و زن محجبه، مفلوك و بدبخت بازتوليد شده است. الگويي كه تقريباً در بيشتر فيلم هاي سينمايي و حتي سريال هاي تلويزيوني نيز بازنمايي مي شود.
فيلم «نارنجي پوش» به كارگرداني داريوش مهرجويي نيز به چنين وضعيتي مبتلا است. در اين فيلم نيز زنان بدحجاب و داراي پوشش سطح پايين، افراد با شخصيت و داراي منزلت اجتماعي بالايي نشان داده مي شوند، اما زنان داراي پوشش كامل و محجبه، عوامي بي فرهنگ و جاهل به نمايش درآمده اند.
فيلم هاي تجارتي و كمدي هم اغلب داراي چنين مضموني هستند كه زن محترم و با شخصيت، يعني زني كه بزك و آرايش كند و رفتارش موجب جلب توجه ديگران شود. شاخص ترين فيلم كمدي و تجاري يك سال اخير در سينماي ايران، «ورود آقايان ممنوع» به كارگرداني «رامبد جوان» است كه تبرج جاهلي در آن بروز يافته است. اين فيلم درباره مدير يك مدرسه دخترانه است كه تا زمان داشتن پوشش و حجاب اسلامي فردي دافعه انگيز و غيرقابل تحمل است، اما همين كه روي به بدحجابي و خودآرايي مي آورد، جايگاه متفاوت و ارزنده اي در جامعه پيدا مي كند.
يكي از فيلم هاي شاخص سينماي بدنه ايران در ماه هاي اخير، «قصه پريا» به كارگرداني «فريدون جيراني» است. اين فيلم نيز در راستاي القاي ناتواني زنان محجبه ساخته شده است. فيلم تصويري عقب مانده و در پاره اي موارد متوحش از دختر محجبه نمايش مي دهد. در فيلم «قصه پريا» مي بينيم درحالي كه يك دختر فاسد و بي بندوبار، اعتياد خود را ترك مي كند، اما دختر محجبه و متدين در بن بست مي ماند و حتي اقدام به خودكشي مي كند!
فيلم هاي فمينيستي نيز دچار چنين وضعيتي هستند، نمونه اخير چنين آثاري؛ «يكي از ما دو نفر» است، فيلمي كه آشكارا روابط غيراخلاقي را نمايان مي سازد و زنان را درحد طعمه هايي براي مردهاي فاسد نمايش مي دهد. اين فيلم ساخته شده توسط تهمينه ميلاني، برخلاف ادعايش، بيش از آنكه مدافع حقوق زنان باشد، نوعي آموزش تصويري براي استثمار جنسي زن محسوب مي شود.
دو فيلم جنجال برانگيز اكران نوروزي امسال استفاده ابزاري از زن را به اوج رساندند. هم فيلم «گشت ارشاد» و به ويژه فيلم «خصوصي» نمونه آثاري هستند كه در آنها زنان درحد بازيچه هاي مردان فاسد و هوس باز به تصوير درآمده اند. زن در اين دو فيلم، عروسك و مدل لباس به تصوير كشيده شده است و هيچ نمايي از هويت و كرامت انساني زن در آنها ديده نمي شود.
نكته قابل تأمل اين است كه نقش آفريني زنان در فضاي واقعي جامعه ما به مراتب درخشان تر از آن چيزي است كه در فيلم هاي مان مشاهده مي شود. هدف قرار دادن گيشه و سود اقتصادي از يك طرف و تلاش عده اي ديگر براي فتح جوايز جشنواره هاي خارجي، موجب انحراف سينماي ايران به پرتگاه هاي ابتذال و تحريف وقايع و سطحي نمايي شد.
چه بايد كرد؟
تا زماني كه اركان و اجزاي فرهنگ ساز جامعه با آرمان والاي اصلاح اخلاق و فرهنگ، آشتي نكنند، نمي توان توقع چنداني در ارتقاي سطح حجاب داشت. در شرايطي كه فيلم هاي سينمايي در حال بازتوليد و ترويج بدحجابي هستند، طبيعي است كه بخشي از جامعه نيز به دليل تأثير پذيرفتن از سينما دچار چنين وضعيتي شوند.
ساده ترين اقدام براي حل اين مسئله در گام نخست اين است كه نظارت بر آثار توليدي در سينما نيز مانند توليدات تلويزيوني شود. در صداوسيما - البته درباره برنامه هاي داخلي- نمايش بدحجابي ممنوع است. فيلم ها و سريال هاي ايراني تنها در شرايطي مي توانند روي آنتن شبكه هاي سيما بروند كه در آنها حداقل پوشش و حجاب اسلامي رعايت شده باشد. كاري كه مي توان براي اصلاح روند ترويج بدحجابي در سينما كرد اين است كه فقط به فيلم هايي مجوز نمايش داده شود كه از نمايش پوشش هاي ناهنجار و بدحجابي در آنها پرهيز شده باشد.
اما در گام بعدي، سينما بايد به سمت روند ايجابي براي همه ارزش هاي فرهنگي و اجتماعي و از جمله حجاب حركت كند. براي تحقق اين آرمان، زماني طولاني و كار مستمر نياز است. براي اين منظور نيز چاره اي نيست جز تغيير هويت سينماي امروز ايران از سرمايه محوري و سودطلبي به ارزش مداري و فرهيختگي. چگونگي وقوع اين مسئله نيز خودش بحث مفصل و مشروحي را مي طلبد، اما ابتدايي ترين كار براي تغيير ريل سينما و هدايت آن به مسير درست و اصولي، اصلاح شيوه آموزش در دانشكده ها و آموزشگاه ها است. متأسفانه آموزش سينما و به طور كلي هنر در مراكز آموزشي كشور ما دچار نوعي عقب افتادگي و واپس گرايي است. آنچه در اين مراكز و موسسه ها تدريس مي شود، تنها تاريخ سينما و تئوري هاي تاريخ مصرف گذشته است. با تحول در آموزش سينما و روزآمد كردن شاخصه هاي آموزشي در آن مي توان به اصلاح سينما و از جمله هم راستا شدن آن در ترويج سلوك اخلاقي صحيح اميدوار شد.