شرمنده نشویم!
عراقی ها برای تضعیف روحیه ما فیلم های زننده پخش می کردند.
یک روز یکی از بچه ها به نشانه اعتراض تلویزیون را خاموش کرد عراقی ها گرفتن و بردنش بیرون .
هیچ کس ازش خبر نداشتت تا اینکه ما را برای استراحت فرستادن به حیاط اردوگاه، وارد حیاط که شدیم اون بسیجی رو دیدیم.
یک چاله کنده بودند و تا گردن گذاشته بودنش داخل چاله، فقط سرش پیدا بود.
شب که شد صدای الله اکبر و ناله های اون بسیجی بلند شد. همه نگرانش بودیم.
صبح که شد گفتند شهید شده است. خیلی دنبال بودیم علت ناله و فریاد شب گذشته اش را بدانیم.
وقتی یکی از نگهبانان علتش را گفت مو به تنمان راست شد. می گفت
« زیر خاک این منطقه موش های صحرایی گوشت خوار وجود دارد. موش ها حس بویایی قوی ای دارند.
وقتی متوجه دوستتون شدند، بهش حمله کردن و گوشت بدنش رو خوردن. علت ناله هاش هم همین بوده .»
این طوری شهید دادیم و حالا بعضی از ما راحت پای کانالهای ماهواره می نشینیم و … و گاهی خانواده را هم با خودمون همراه می کنیم و …
و هیچ وقت به آن روزی فکر نمی کنیم که آن شهید را می آورند تا توضیح بدهد به چه قیمتی چشم خود را از گناه حفظ کرده و غصه دوستان هم رزمش را داشته است.
برای کسانی که درتوجیه کارهای نادرستشان می گویند همه همین کار رو می کنند.
ماهنامه فرهنگی اجتماعی آشنا؛ خرداد 95،ش 195،ص12