كنكاشـي كلنگرانه پيرامون فلسـفه حجاب
برخي از خانمهاي محجّبه، به اين دليل چادر ميپوشند چونكه از بچگي به پوشيدن آن عادت كردهاند ( يا بهتر بگويم عادت داده شدهاند)، برخي ديگر هم معتقدند چون خدا به زنان مؤمن «دستور» داده كه حجاب داشته باشند پس ناچاراً بايد اين سختي را در كنار سختيهاي ديگر بندگي به جان خريد و به آن تن داد.
امّا مؤمنان آگاه ميدانند كه در رعايت حجاب «مصلحت حكيمانه اي» وجود دارد كه چهبسا عقل انسان به تمامي آن راه نداشته باشد و براي همين هم خدا آن را بر مؤمنان واجب كرده است؛ و از همين رو حجاب را با جان و دل «انتخاب» ميكنند.
حجاب مانند هر حكم ديگري، دو جنبه دارد: يكي جنبه ظاهري و ديگري جنبه باطني.
جنبه ظاهري حكم همان چيزي است كه در عمل آن را ميبينيم و جنبه باطنياش، فلسفه عمل است. به عبارت ديگر رابطه يك حكم با حقيقت عالم در مرحلة نظري و تئوريك، جنبه باطني حكم؛ و در مرحله عملي و اجرايي، جنبه ظاهري آن را تشكيل مي دهد.
در اصطلاح رايج اگر جنبه باطني يك حكم، مبتني بر حقيقت باشد آنرا «حقيقي» و اگر جنبه ظاهري يك حكم مبتني بر حقيقت باشد، آنرا «عادلانه» مينامند.
جنبه ظاهري هر حكم ميبايستي پشتيبانيكننده جنبه باطني و درواقع نمايشي از آن باشد و به بيان ديگر، هر حقيقتي در عالم بايد به صورت عادلانه به اجرا درآيد. روشن است كه احكام الهي همگي حقيقي و عادلانه هستند.
البته بايد توجه كرد كه حقيقت با واقعيّت فرق دارد. واقعيت آن چيزي است كه همين حالا «هست» و جريان دارد (ولو به طور نامطلوب و زشت) ولي حقيقت آن چيزي است كه «بايد باشد»؛ و چون خداوند متعال، يگانه حقيقت مطلق عالم است پس هر چيزي كه با حقيقت رابطه دارد (هر چيز حقيقي)، ضرورتاً خوب، زيبا و مطلوب خواهد بود و از همين رو همه افعال انسان بايد مبتني بر حقيقت باشد.
با اين توضيحات، واقعيت ممكن است مبتني بر حقيقت بوده (واقعيت=حقيقت) يا بخشي از آن باشد (حقيقت < واقعيت) و يا در تضاد با حقيقت عالم باشد كه از آن به «عدم حقيقت» تعبير ميشود (واقعيت=حقيقت).
سخن گفتن از حجاب اگر فقط محدود به جنبة ظاهري آن باشد، در نحوه چادر پوشيدن و روسري گذاشتن و اينكه آيا ماليدن رژ لب اشكال دارد يا خير و چه كنيم كه در عين رعايت حجاب، گرممان نشود و يا چادرهايمان را چگونه طراحي كنيم كه نگهداشتن آن آسانتر باشد و مسائلي از اين دست خلاصه ميشود كه اگر عميق بنگريم، اينها همه مسائل فرعي و البته در جاي خود پراهميتاند. اما نبايد فراموش كرد كه اصل مسأله، باطن عمل است.
**********
گفتار حاضر، كنكاشي كلنگرانه و درعين حال اجمالي در ارتباط با «فلسفه حكم حجاب در اسلام» است.
فلسفه اصلي حجاب را ميتوان در «كمك به حفظ كيان خانواده» خلاصه كرد؛ اما سؤال اصلي اينست كه چگونه و با چه سازوكاري؟
قبل از اينكه به تبيين و توضيح مكانيزم تأثير حجاب در حفظ كيان خانواده (به عنوان مهمترين نهاد اجتماعي) بپردازيم خاطر نشان ميكنيم كه «قداست نهاد خانواده و لزوم تحكيم پايههاي آن و نيز گسترش كمّي و كيفياش» از اصول موضوعه مقاله حاضر است يعني مطلب مزبور را به عنوان «پيشفرض» پذيرفته شده ميگيريم، حال آنكه معتقديم بحثكردن درباره صحّت و سقم آن، ممكن و حتي لازم بوده ولي مجال ديگري را طلب ميكند.
راز اثرگذاري مطلوب حجاب در استحكام پايههاي خانواده، در نقش آن در كنترل و مهار قوّة شهواني نهفته است.
خداوند حكيم، قدرت جنسي را به عنوان عامل توليدمثل به انسان هديه كرده است و اگر اين نعمت الهي به انسان داده نميشد، نسل او در خلال قرنها و هزارهها تا بدينروز امتداد پيدا نميكرد.
اما از آنجاييكه اگر از هر نعمتي بد استفاده شده يا استفادة بد شود، به نقمت تبديل ميگردد لذا خداوند در كنار موهبت قوة جنسي، راه استفاده درست از آن را نيز از طريق دين به انسان آموزش داده است: « ارضاء صحيح ميل جنسي[1] فقط و فقط از طريق همسر شرعي مقدور است » .
قوه جنسي نهتنها باعث حفظ نسل بشر ميشود بلكه سبب نزديكي و الفت ميان زن و مرد و وابستگي بيشتر آنها به يكديگر نيز ميشود. نيروي جنسي در اكثر موارد بسان يك كاتاليزور در يك واكنش شيميايي عمل ميكند يعني همانند كاتاليزور، سرعت واكنش را افزايش ميدهد اما در پايان بدون تركيب با هيچ مادّهاي باقي ميماند. ميل جنسي كمك ميكند تا زن و شوهر خيلي سريع به هم نزديك شده و حجابهاي فاصلهانداز از ميانشان برداشته شود و بدين سبب، بستر لازم براي همدلي و همراهي و همرنگي آنها فراهم آيد. به علاوه تولّد فرزندان نيز كه از عوامل تحكيم پايههاي خانواده است، از طريق ارضاي ميل جنسي محقّق مي گردد.
يادآوري ميشود كه ارضاء نشدن ميل جنسي نيز همانند ارضاي ناصحيح و نابجاي آن، خطرناك و زيانآور است زيرا عوارض سوء رفتاري، احساسي و يا فكري بر فرد خواهد داشت.
حال سؤال اينجاست كه اگر ارضاي ميل جنسي به بيرون از خانواده (بيرون از حريم خصوصي زن و شوهر) منتقل شود، چه مشكلي پيش خواهد آمد؟
پاسخ اينست كه در آنصورت ميل جنسي، فايده خود را از دست داده و نهتنها ديگر عامل وابستگي و پيوند بيشتر زن و شوهر و مايه گسترش و حفظ كيان خانواده نخواهد بود بلكه برعكس ماية ازهمگسيختگي خانواده هم ميگردد زيرا در آنصورت هر شخص ميتواند اين نيازش را از طريق هركس ديگري غير از همسرش ارضاء كند بدون اينكه هزينه واقعي اين ارضاء را بپردازد، يعني بدون اينكه جايگاه و نقش ارضاي اين نياز را در ايجاد تعادل در زندگي اجتماعي و فردي و خصوصاً خانوادگي خود بداند يا بدان متعهد باشد.
«آزادي جنسي» اگرچه واژه فريبندهاي است ولي نتيجه آن اينست كه انسان به يك ميل خود، توجه بيش از حد و اندازه كرده و تمام زندگياش را تحت الشعاع آن قرار دهد. اين يعني اينكه نهتنها اجتماع بر اثر از دست رفتن نهاد خانواده، سست و بيهويت ميشود بلكه افراد نيز از كمال و رشد حقيقي خويش باز ميمانند.
يادمان نرود كه هر نياز طبيعي انسان تنها اگر به طور صحيح ارضاء شود، موجب رشد و كمال و موفقيت او ميگردد. لازمه اين امر آن است كه هر ميل را به اندازه خودش و متناسب با جايگاه و منزلتي كه دارد مورد توجه قرار داد.
پرسش بعدي اي كه مطرح ميشود اين است كه نقش «حجاب» در اين ميان چيست؟
حجاب، يكي از ابزارهاي كنترل و مهار قوه شهواني در راستاي كمك به ارضاي صحيح آن است.
شهوت مردها با قوة بينايي بيشتر تحريك ميشود تا با ساير حواس. در اينصورت اگر مردي، زيباييهاي بدن زن نامحرمي را ببيند چندين حالت ممكن است اتفاق بيفتد:
1ـ يا اينكه عنان از كف داده و در پي آن بتواند خود را با آن زن ارضاء نمايد كه در آن صورت يك ارضاي ناصحيح خواهيم داشت كه معايب و مضارّش گفته شد.
2ـ يا ممكن است آن زن، شهوت او را تحريك كرده و زيبايي آن زن او را مجذوب نمايد اما او به دلايلي نتواند يا نخواهد خود را با آن زن ارضاء نمايد. در آنصورت ممكن است نسبت به همسر خود كه از آن زن نازيباتر است، از نظر جنسي سرد و كمعلاقه شود كه اين هم نوعي زيان به خانواده وارد خواهد كرد.
3ـ يا ممكن است زيباييهاي آن زن، او را تحريك كند اما چون زن خودش به اندازه كافي برايش جذاب است لذا مجبور ميشود كه اين آتش شعلهور شده شهوت خود توسط آن زن را بهوسيله همسر خود ارضاء و اطفاء نمايد كه در اينصورت هم فلسفه طبيعي قوه شهواني رعايت نشده و اين قوه كمخاصيت گرديده است (يعني چون همسر انسان عامل شعلهوري ميل جنسي نبوده لذا نزديكي با او فقط از باب ارضاء اين ميل تحريكشده نابجا است) و هم ممكن است اين امر باعث شود كه ارضاء ميل جنسي از حد طبيعي خود بگذرد و افراطي شود كه درنتيجه موجب تضعيف جسماني و روحاني فرد گردد (=توجه بيش از اندازه به يك ميل)، و هم اين مسأله راه را براي خروج ميل جنسي از حريم خصوصي زن و شوهر هموار ميكند.
4ـ يا ممكن است زيباييهاي آن زن او را جذب كند اما چون همسري ندارد، مجبور ميشود كه براي ارضاي اين ميل تحريك شده خود، دست به گناه بزند (= ارضاء ناصحيح ميل جنسي) و يا اينكه به آن تحريك بياعتنا بوده و آن ميل تحريك شده را به مثابه يك فشار غيرطبيعي بر خود پذيرا باشد كه در آنصورت آسيبهاي فراوان جسمي و روحي خواهد ديد.
5ـ يك احتمال هم اينست كه مرد اصلاً بهوسيله آن زن بيحجاب تحريك نشود كه اين احتمال مساوي صفر است چراكه با طبيعت بشر منافات دارد. مردي كه سالم است و به بلوغ جنسي رسيده است، در برخورد با چنين صحنه اي لامحاله دچار تحريك خواهد شد، هرچند شدت و ضعف اين تحريك شدن به تناسب شرايط مختلف انسانها متفاوت خواهد بود. آن كسيكه همسر دارد و قادر به ارضاي صحيح ميل جنسي خودش است، مسلماً كمتر از يك جوان تازهبالغ بيهمسر تحريك ميشود.
ضمناً ممكن است اين تأثيرپذيري، فيالبداهه و آني نبوده بلكه اثر آن، اثري ناخودآگاه و تدريجي باشد.
اينكه گفته ميشود در جوامع غربي چون مردها خيلي راحت ميتوانند زيباييهاي زنان را مشاهده كنند لذا بدان عادت كرده و ديگر اثري از آن نميپذيرند، درست مثل آن است كه گفته شود چون انسانها به طور روزانه غذا ميخورند پس بعد از مدتي، ديگر ميلي به غذاخوردن پيدا نخواهند كرد و يا چون به غذاخوردن عادت كردهاند، ميل به خوردن هم در آنها از بين رفته است. غافل از اينكه انسان موجودي سيريناپذير و بينهايت طلب بوده و طالب است كه هر ميل خود را تا سرحدّ بيكرانگي ارضاء نمايد.
زنها امّا بيشتر با قوه لامسه تحريك جنسي ميشوند. پس بر مردها حرام است كه بدن زن نامحرمي را لمس كنند.
شنوايي و بويايي هم در تحريك ميل جنسي بيتأثير نيستند. بهكاربردن بوهاي خوش تحريككننده يا صحبت كردن با صداي تحريكآميز، دست كمي از آرايش غليظ و نمايان كردن زيباييهاي بدن ندارد و در زمره بيحجابي تلقي ميشود.
البته قوه شهواني، قوه بسيار شديدي است كه براي ارضاء حتي منتظر حواس پنجگانه نميماند. نيروي خيال هم ممكن است در سيطره شهوت قرار بگيرد. براي همين فكركردن به جنس مخالف، تنها ماندن با او در يك اتاق در بسته، خواندن نامههاي تحريككننده او، و ….. هم ممكن است انسان را به دام گناه بيندازد.
آنچه درباره جنبه ظاهري حجاب گفتنيتر است آنكه حجاب به اقتضاي فلسفهاي كه دارد فقط متعلق به زنان نبوده بلكه بر مردان نيز واجب است، امّا به سه دليل زير، جنبه ظاهرياش براي زنان سختگيرانهتر و جدّيتر طراحي شده است:
اول آنكه زن موجودي باحياتر از مرد است و حيا جزء گرانبهاترين هديههاي الهي به اوست؛ درنتيجه مراقبت از او و جلوگيري كردن از دستبرد به اين سرمايه وجودياش، ضروري تر و در عينحال نيازمند توجه بيشتر است.
دوم آنكه همانگونه كه گفته شد مردها ـ برخلاف خانمها ـ از طريق قوه بينايي بيشتر تحريك ميشوند تا از طريق حسّ لامسه، از همينرو اين خانمها هستند كه بايد تمام بدنشان را بپوشانند.
و سوم اينكه در يك عمل جنسي غيراخلاقي، زنها آسيب بيشتري خواهند ديد زيرا هم از لحاظ احساسي لطيفتر اند و هم از نظر جسمي، آسيبپذيرتر.
پس اينكه پوشيدگي زنها در ظاهر و سيما بايد بيشتر از مردان باشد، نقطه ضعفي براي آنان نيست بلكه مبتني بر ويژگيهاي ذاتي شان است؛ همانگونه كه قدرت جسماني بيشتر مردان نقطه قوت آنها نبوده بلكه ويژگي ذاتيشان ميباشد و البته اين ويژگيهاي ذاتي نيز در يك نظام آفرينش احسن از سوي خالق بيهمتا به انسان داده شده است كه بحث در اينباره نيز مجال ديگري را طلب ميكند.
به هر حال ما انسانها به صورت اجتماعي آفريده شدهايم و سرنوشتمان به يكديگر گره خورده است: با برخي بيشتر و با عدّهاي كمتر.
آيا اگر يك بيمار واگيردار بدون رعايت مسائل بهداشتي وارد يك فضاي عمومي (مثلاً مترو) شود، شمار زيادي را به بيماري خود دچار نخواهد كرد؟
آيا كشاورزي كه به دنبال تهيه يك محصول ممتاز است مي تواند نسبت به بذر نامرغوب مزرعه همسايه كه ممكن است باد آن را با خود به مزرعه او بياورد، بيتفاوت باشد؟
و آيا درست است جامعهاي پر از بيحجابي و بيحيايي و ولنگاري گردد و آن وقت از آن جامعه، اميد اصلاح و بركت و سعادتمندي برود؟
با اين توضيحات، خانم هايي كه بيحجابي و يا بدحجابي خود را با اين بهانه كه: «ما خانمها چرا بايد بهخاطر احتمال هوسراني و شهوتراني آقايان، جلوي خودمان را بگيريم و خودمان را محدود كنيم؟!؟ خُب آنها خودشان مواظب خودشان باشند و به گناه نيفتند» و نظاير آن توجيه ميكنند يا از سيستم هوشمندانه عالم كه توسط خداي متعال طراحي و اجرا گرديده است، بياطلاعاند و متوجه سلسله مراتب علّتها و معلولها كه جهان را فرا گرفته است نبوده و از فراگير بودن آن بيخبرند و يا اينكه روابط متقابل انسانها با يكديگر و اثرگذاري و اثرپذيري طرفيني آنها را منكرند.
به هر حال نوشتار حاضر ممكن است فقط به حال بانوان بدحجاب و يا بيحجابي سودمند واقع شود كه براي باحجابشدن، نيازمند آناند كه عقلاً و منطقاً متقاعد شوند؛ و به حال آنان كه به دلايل فردي، اجتماعي، خانوادگي و ….. به اين حكم الهي گردن نمينهند، سودي نخواهد بخشيد.
خداوند همه ما را به صراط مستقيم هدايت فرمايد. آمين.
——-
[1] - «ميل جنسي» و «قوه شهوت» را ميتوان بهجاي همديگر بهكار برد زيرا خداوند به ازاي هر ميل و نيازي كه در وجود انسان قرار داده، وسيلهاي نيز جهت برطرف كردن آن خلق كرده و در اختيار انسان گذارده است.