حیا و غریزه تبرج و خودنمایی
زنان به عنوان نيمى از پيكره جامعه نقش بسيار مهمى در ايجاد و گسترش عفّت، پاكدامنى و اخلاق در بين جوامع بشرى دارند. عفّت و حياى زن، كه يكى از مهمترين عوامل حفظ و بقاى عفّت عمومى است، نه تنها در تمام اديان و مذاهب الهى مورد تأكيد قرار گرفته، بلكه عقول و افكار بشرى نيز آن را مورد تأييد قرار داده اند.
از نظر اسلام، اهميت اين موضوع به حدّي است كه برخى روايات آن را «تمام دين» ميدانند. در روايتى از پيامبر اكرم(صلى الله عليه و آله) آمده كه فرمودند: «اَلْحَياءُ هُوَ الدينُ كُلُّهُ»؛ حيا تمام دين است.1
امام علي(عليهالسلام) نيز در مورد عفّت و پاكدامنى ميفرمايد: «عفّت و پاكدامنى منشأ هر خيرى است.» به همين منظور، در تمام اديان و مذاهب آسماني، «اَلعِفَّةُ رَأسُ كُلِّ خَيْر»2 قوانين گوناگونى براي حفظ و بقاى عفّت و حياى عمومى وضع شده اند، كه «حجاب» و پوشش زن از جمله آنهاست.
«حجاب»، كه به معناى پوشيدن تمام بدن و زيباييهاى ظاهرى زن در برابر مردان بيگانه است، براى پيشگيرى و مهار برخي گرايشها و رفتارهاى خودنمايانه و وسوسه انگيز ميباشد. اين در حالى است كه زنان به طور طبيعى دوست دارند در برابر جنس مخالف خودآرايى كنند و زيبايى زنانگي3 ، خود را به نمايش بگذارند.
حال اين سؤال پيش ميآيد كه اين قانون اسلامى تا چه اندازه با طبيعت زن سازگار است؟ آيا تبرّج و جلوهگرى از نظر اسلام و علم بكلى مردود است، يا براى آن قانونى وجود دارد؟ اگر در وجود زن غريزهاى تحت عنوان «تبرّج» وجود دارد، روشهاى رشد و پرورش اين غريزه چيست و چه كاركردى در زن و حفظ سلامتى او ميتواند داشته باشد؟ چگونه ميتوان غريزه تبرّج را با حيا، كه يك ويژگى فطرى در زن است، جمع كرد؟ آيا حجاب و پوشش به معناى ناديده گرفتن اين غريزه نيست؟ آيا همانگونه كه عدهاى از مخالفان حجاب ميگويند، اين محدوديت مانعى براي رشد عاطفى و روانى زن محسوب ميشود، يا به عكس، در جهت سلامت روانى اوست؟
اهميت بررسى اين موضوع واضح و روشن است؛ زيرا اولا، حجاب و پوشش زن به طور يقين، يكى از محكمترين سنگرهايى است كه مسلمانان، به ويژه جوانان، را از فساد و فحشا حفظ مي كند و سدى آهنين در برابر نفوذ و تهاجم فرهنگى دشمنان اسلام است. به همين دليل، همانگونه كه رهبر فرزانه انقلاب بارها فرموده اند، بر همه ما تكليف است در مقابل اين تهاجم همه جانبه هشيار باشيم و با آن مقابله كنيم.
ثانيا، ارتباطى كه مسئله حجاب و عفت از يك سو و گرايش دايمى زن به تبرّج و جلوه گرى از سوى ديگر با سلامت روانى او دارد به موضوع اهميّت بيشترى ميدهد؛ زيرا پر واضح است كه به لحاظ نقش مهم و حساسى كه زن در حيات جسمى و روانى انسانها دارد، بحث و بررسى در مورد مؤلّفه هاى سلامت روانى او لازم و ضرورى به نظر ميرسد.
اما به دليل آنكه دين اسلام به بهداشت و سلامت روانى افراد اهميت زيادى داده است و حتى نتيجه نهايى عبادت و بندگى را رسيدن به «نفس مطمئنه» ميداند و فقط كسانى را كه داراى قلب و روانى سالمند، اهل نجات و خوش عاقبت ميداند،4 ) مطمئنا در تمام احكام و قوانين خود و از جمله، لزوم پوشش و حفظ عفّت فردى و عمومي، به نقش آنها در روح و روان افراد توجه كرده و بهترين نسخه را براى سلامتى و سعادت جوامع بشرى ارائه داده است.5
غريزه تبرّج و خودنمايى
منظور از غريزه «خودنمايي» و «تبرّج»، جلوه گرى و دلبرى كردن براى تصاحب قلب ديگرى است. كلمه «تبرّج» كه در قرآن آمده، از كلمه «برج» گرفته شده و به معناى ظاهر شدن در برابر مردم است؛ همانگونه كه برج قلعه، براى همه هويداست. در مورد اين موضوع، بايد به سه نكته توجه كرد:
1. اختصاص غريزه تبرّج به زنان
يكى از ويژگيهاى مهم زنان، خصيصه تبرّج و خودنمايى است كه به صورت غريزى و طبيعى در آنان وجود دارد. قرآن در دو آيه از آيات حجاب، از تبرّج و خودنمايى زنان صحبت كرده و آن را محدود به محيط خانواده كرده است. در يك جا ميفرمايد: (وَلاَ تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَي) (احزاب: 33) اى زنان (در برابر نامحرم) ظاهر نشويد و خودنمايى نكنيد؛ مانند خودنمايى دوران جاهليت نخستين؛ در آيه ديگر ميفرمايد: (غَيْرَ مُتَبَرِجاتٍ بِزينَهٍ) (نور:60) زنان، (در برابر نامحرمان) با زينتها و آرايش هايشان خودنمايي نكنند.
قرآن در اين آيات فقط زنان را از تبرّج و خودنمايى و به نمايش گذاشتن جاذبه هاى جنسى خود در برابر نامحرم نهى كرده و از تبرّج مردان سخنى نگفته است. از ظاهر اين مطلب فهميده ميشود كه غريزه خودنمايى و تبرّج از ويژگيهاى خاص زنان است و در مردان وجود ندارد. به همين دليل پوشش و حجاب تنها براى زنان واجب شده است.
شهيد مطهّرى درباره آثار اين غريزه و نيز اختصاص آن به زنان ميگويد: «اما علت اينكه در اسلام دستور پوشش اختصاص به زنان يافته است، اين است كه ميل به خودنمايى و خودآرايى مخصوص زنان است. از نظر تصاحب قلبها و دلها، مرد شكار است و زن شكارچي؛ همچنان كه از نظر تصاحب جسم و تن، زن شكار است و مرد شكارچى. ميل زن به خودآرايى از اين نوع حس شكارچيگرى او ناشى ميشود. در هيچ جاى دنيا سابقه ندارد كه مردان لباسهاى بدن نما و آرايشهاي تحريك كننده به كار برند. اين زن است كه به حكم طبيعت خاص خود، ميخواهد دلبرى كند و مرد را دلباخته و در دام علاقه خود اسير كند، انحراف تبرّج و برهنگى از انحرافهاي مخصوص زنان است و دستور پوشش هم براى آنان مقرر گرديده است.»6
در روايات نيز از وجود غريزه خودنمايي يا تبرّج در زن سخن گفته شده است. براى مثال امام علي(عليهالسلام) ميفرمايد: «خداوند زنان را از سرشت مردان آفريده، از اين رو، تمام همّت خود را در جذب مردان و نزديك شدن به آنها صرف ميكند».7
بنابراين، اصل وجود غريزه خودنمايى در زن مورد تأييد منابع اسلامى است. اما در مورد كاركرد اين غريزه در زنان، ميتوان گفت: وجود اين غريزه براى متمايل كردن مرد ـ جنس مذكر ـ به زن ـ جنس مؤنث ـ است تا بدينوسيله، مقدّمات ازدواج و زندگى مشترك را بين آنان فراهم كند؛ چنانكه در ساير جانداران نيز اين ويژگى در جنس ماده وجود دارد.
درباره غريزه خودنمايى و تبرّج، غير از منابع اسلامي، برخى از دانشمندان نيز مطالب جالبى دارند. خانم جينا لمبروزو (G,Lombroso) روانشناس معروف ايتاليايي، در اين باره ميگويد: «در زن علاقه به دلبر بودن و دلباختن، مورد پسند بودن و مايه خرسند شدن بسيار شديد است.»8 در جاى ديگري ميگويد: «يكى از تمايلات عميق و آرزوهاى اساسى زن آن است كه در چشم ديگران اثري مطلوب بخشيده و به وسيله حسن قيافه، زيبايى اندام، موزون بودن حركات، خوش آهنگي صدا، طرز تكلّم و بالاخره شيوه خرام خود، مطبوع طباع واقع گشته، احساسات آنها را تحريك نموده و روحشان را مجذوب سازد.»9 همچنين درباره تأثير غريزه خودآرايى و تبرّج در زندگى زنان ميگويد: «ميل به جلب ديگران، بزرگترين و مهمترين محرّك زندگانى زن محسوب ميشود.»10
ويل دورانت نيز درباره آثار غريزه تبرّج زن ميگويد: «زن ميل دارد بيشتر مطلوب باشد، نه طالب، و به همين جهت، در ارج گذاري و تقدير آن جاذبه هايى كه مايه تشديد ميل مرد است، استاد است.» بنابراين، اصل وجود اين غريزه و اختصاص آن به زن در بين دانشمندان پذيرفته شده است.11
پی نوشت:
1ـ عليبن حسامالدين المتقي، كنزالعمّال فى سننالاقوال و الافعال، انتشارات مؤسسة الرساله، ج 3، ص121.
2 ـ عبدالواحد آمدي، غررالحكم و دررالكلم، بيروت، مؤسسة الاعلمى للمطبوعات، حديث 1168.
3 ـ Exhibitionism.
4 ـ يا اَيَّتها النفسُ المُطمَئِنَه اِرجَعى اِلى رَبِّكَ راضيةً مرضيةً» (فجر: 27و 28) تو اى روح آرام يافته! به سوي پروردگار بازگرد، در حالى كه هم تو از او خشنودى و هم او از تو خشنود است.
5 ـ يَومَ لايَنفَع مال و لابنون الاّ من اتَى اللّه بقلب سليم (شعراء: 88و 89.
6 ـ مرتضى مطهري، نظام حقوقى زن در اسلام، تهران، صدرا، 1379، ج 19، ص436.
7 ـ «خُلِقَتِ الْمَرْأَهُ مِنَ الرِّجالِ وَ اِنَّما هَمُّها فِى الرِّجالِ»؛ شيخ حرّ عاملي، وسائلالشيعه، قم، موسسة آلالبيت لاحياء التراث، 1409ق، ج 20، ص64.
8 ـ جينا لمبروزو، روح زن، ترجمه پري حسام شه رئيس، تهران، دانش، 1369، ص 15.
9 ـ همان، ص 42.
10 ـ همان، ص 44.
11 ـ ويل دورانت، لذات فلسفه، ترجمه عباس زرياب، تهران، انتشارات سازمان آموزش انقلاب اسلامي، 1369، ص223.