• خانه 
  • تماس  
  • ورود 

حياى زن از ديدگاه اسلام

05 مرداد 1392 توسط باران

قرآن در داستان حضرت آدم و حوّا، پس از اينكه مي‏فرمايد آن‏ها فريب شيطان را خوردند و از درخت ممنوعه تناول كردند، مي‏فرمايد: (فَلَمَّا ذَاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُمَا سَوْءَاتُهُمَا وَطَفِقَا يَخْصِفَانِ عَلَيْهِمَا مِن وَرَقِ الْجَنَّةِ) (اعراف: 22)، و هنگامى كه از آن درخت چشيدند، زشتي‏ها و قسمت‏هاى پنهان اندامشان بر آن‏ها آشكار شد و (به سرعت) شروع به قراردادن برگ‏هاى درختان بهشتى بر خود كردند تا آن‏ها را بپوشانند.
از اين داستان، به روشنى مي‏توان فهميد كه آدم و حوا هنگام برهنه شدن، مضطرب و پريشان شدند؛ زيرا براى رهايى از اين حالت، به برگ‏هاى درختان پناه آوردند و خود را با آن‏ها پوشاندند و صبر نكردند تا لباس مناسبى به دست آورند. اين در حالى است كه اولا، آن‏ها همسر يكديگر بودند و جايز بود در مقابل هم برهنه شوند. ثانيا، هيچ كس در آنجا نظاره‏گر آن‏ها نبود تا شرمندگي‏شان به خاطر او باشد. ثالثا، چون اولين انسان بودند، پوشش براى آن‏ها جنبه اكتسابى هم نداشت. بنابراين، تنها دليل اضطراب ايشان از برهنگي، فطرى بودن حيا در آن‏ها بود و چون برهنگى خلاف فطرت است، اضطراب‏آور است.1
اگر كسى بپرسد، از اين آيات به دست مي‏آيد كه «كشف عورت» خلاف فطرت است، نه «كشف حجاب»، در پاسخ گفته مي‏شود: اولا، قرآن در اينجا سخن از كشف «سوءة» دارد. «سوءة» در لغت، به معناى چيزى است كه انسان از آشكار شدن آن ناراحت مي‏شود.2
بنابراين، منظور قرآن از كلمه «سوءة» در سوره اعراف، آيه‏هاي20 (سَوْءَاتِهِمَا)، 22( سَوْءَاتُهُمَا)، 26(سَوْءَاتِكُمْ) و 27(سَوْءَاتِكُمْ)، جاذبه‏هاى جنسى آدم و حواست؛ زيرا در آيه 26 همين سوره، خداوند از لباسى كه «سوءات» انسان را مي‏پوشاند، به «لباس تقوا» تعبير كرده است و مي‏فرمايد: (يَا بَنِى آدَمَ قَدْ أَنزَلْنَا عَلَيْكُمْ لِبَاسا يُوَارِى سَوْءَاتِكُمْ وَرِيشا وَلِبَاسُ التَّقْوَى ذَلِكَ خَيْرٌ.) و امام باقر(عليه‌السلام) آن را به «لباس عفاف» تعبير مي‏كند. «وَ اَمّا لِباسُ التَّقْوى فَالْعِفافُ.» 3)
از اين روايت معلوم مي‏شود لباس عفاف يا پوشش عفيفانه به پوششى گفته مي‏شود كه جاذبه‏هاي جنسى انسان را بپوشاند، نه فقط عضو تناسلى را، و در واقع، علت اضطراب آدم و حوا، از بين رفتن عفاف و آشكار شدن جاذبه‏هاى جنسى آنان بود.
ثانيا، جاذبه‏هاى جنسى زن و مرد متفاوتند. در مرد، فقط اعضاى تناسلي، يا حداكثر بين ناف تا زانو، داراى جاذبه جنسي است (چنانكه بعضى از روايات آن را تأييد مي‏كند(4)  ولى در زنان، تمام بدن داراي جاذبه جنسى است. بنابراين، از اين دو مقدّمه مي‏توان به روشنى استدلال كرد كه هرگونه برهنگى زن، به نظر قرآن، در تضاد با فطرت اوست و موجب اضطراب او مي‏شود. به همين دليل است كه فريضه حجاب مخصوص زنان شده است و حجاب مردان در حد پوشيدن عضو تناسلى يا حداكثر بين ناف تا زانو مي‏باشد.
در تأييد مطلب مزبور، يعنى اثبات مقدّمه اول، كه منظور از «سوءة» جاذبه جنسى است، مي‏توان گفت: كلمه «عورت»(5 ) نيز مانند كلمه «سَوءَه» به معناى جاذبه جنسى مي‏باشد كه در تعابير دينى در مورد بدن زن به كار رفته است. در سوره نور آيه 31 فرمود: بر زنان لازم نيست در مقابل كودكانى كه از «عورت» زنان ـ يعنى از جاذبه‏هاى مربوط به زنان ـ آگاه نيستند، حجاب داشته باشند.(6)  همچنين در روايتي، علت وجوب پوشش زن را عورت بودن او معرفى مي‏كند. پيامبر اكرم(صلى الله عليه و آله) مي‏فرمايد: «بدن زن عورت (داراى جاذبه جنسي) است كه خانه‏اش پوشش آن است.»(7) معلوم است كه كلمه «عورت» در اينجا نمي‏تواند به معناي خاص آن باشد، بلكه كنايه از آن است كه بدن زن داراى جاذبه جنسى است و بهترين پوشش براى آن، بودن زن در خانه و كمتر ظاهر شدن در برابر نامحرم است.
بنابراين، چه در داستان آدم و حوا و چه در موضوع حجاب، تعبير قرآن و روايت از بدن زن به «سوءة» و »عورت« دال بر اين است كه زن از برهنه كردن بدنش دچار ناراحتى و پريشانى و بلكه اضطراب مي‏شود و اين نشانه فطرى بودن حيا و در نتيجه پوشش و حجاب براى زن است.
از شواهد ديگر فطرى بودن صفت حيا در زن، داستان حضرت مريم(س) و حضرت يوسف(عليه‌السلام) است. قرآن در قصه حضرت مريم(س)، پس از اينكه مي‏فرمايد: مريم به اعجاز الهي، باردار شد و براى اينكه مردم نادان او را به فحشا و بي‏عفتى متّهم نكنند، از آنان فاصله گرفت تا دور از آن‏ها وضع حمل كند، مي‏فرمايد: (يَا لَيْتَنِى مِتُّ قَبْلَ هَذَا وَكُنتُ نَسْيا مَّنسِيّا) (مريم: 23) (مريم آن‏قدر ناراحت شد كه) گفت: اى كاش پيش از اين، مرده بودم و بكلى فراموش مي‏شدم! اين سخن حاكى از نهايت پريشانى و ناراحتى زنى است كه احساس مى كند از نظر مردم، حيا و عفتش لكه‏دار شده است، از اين‏رو، آرزوى مرگ مي‏كند. اين نشان مي‏دهد حيا تمام وجود اوست كه با رفتن آن، جانش هم در حال از بين رفتن است و اين غير از فطرى بودن حيا، دليل ديگرى ندارد. از اين بيان معلوم مي‏شود وقتى حيا در زن فطري باشد، پوشش و حجاب، كه لازمه حياست، نيز فطرى خواهد بود؛ زيرا امكان ندارد زني داراى حيا باشد و آن‏گاه اجازه دهد نامحرم از نگاه كردن به بدن او لذت ببرد. به عبارت ديگر، ظهور و تبلور حيا در زن، به پوشش مناسب است. در واقع، عامل اصلى گرايش زن به حجاب و پوشش، تأمين يك نياز درونى و فطرى به نام حيا و شرم است.
همچنين قرآن در قصه حضرت يوسف(عليه‌السلام) به حركت فطرى زن عزيز مصر اشاره مي‏كند كه وقتى خواست از يوسف كام بگيرد، درها را بست (وَ غَلَّقَتِ الاَبْوابَ) (يوسف: 23) تا كسى شاهد او نباشد. امام زين‏العابدين(عليه‌السلام) مي‏فرمايد: در اين هنگام، آن زن با پارچه‏اى روى بت خود را پوشاند. يوسف از او پرسيد: چرا اين كار را كردي؟ گفت از بت حيا مي‏كنم.(8) يوسف گفت: تو از بت حيا مي‏كني، ولى من از خدا حيا نكنم؟ از اين موضوع مشخص مي‏شود كه حيا امرى فطرى است؛ زيرا هر زنى به طور فطرى و غريزي، چنين احساسى دارد.
همچنين در بعضى روايات آمده است كه خداوند حياى زن را نُه برابر حياى مرد قرار داده؛
حضرت امير(عليه‌السلام) فرمود: «خداوند ـ عزّوجل ـ شهوت جنسى را ده قسمت آفريد. نُه قسم آن را در زنان قرار داد و يك قسم آن را در مردان؛ و اگر خداوند ـ عزّوجل در آن‏ها به اندازه شهوت جنسي‏شان حيا و شرم قرار نمي‏داد، هر آينه به هر مردى نُه زن آويزان (وابسته) مي‏شد.»(9)
در روايت ديگري، حياى زن را از اين هم بيشتر مي‏داند. ابو بصير مي‏گويد: از امام صادق(عليه‌السلام) شنيدم كه مي‏فرمود: «شهوت جنسى زن نود و نُه برابر مرد است، اما خداوند بر او حيا قرار داده است.» از اين دو روايت استفاده مي‏شود كه در طبيعت و آفرينش زن، حيا بيش از مرد قرار داده شده و اين از خصايص عَنْ ابى بصير، قالَ سَمِعْتُ اَباعَبْدِاللّه (عليه‌السلام) يَقولُ: «فُضِّلَتِ الْمَرْأَةُ عَلَى الرَّجُلِ تِسْعَةً وَ تِسْعينَ مِنَ اللذَّةِ وَ لكِنَّ اللّهَ اَلْقى عَلَيْها الْحَياءَ.»(10) فطرى اوست.
1 ـ محسن قرائتي، تفسيرنور،ج4، ص35.
2 ـ سيدمصطفى حسينى دشتي، معارف و معاريف، قم، دانش، 1376.
3 ـ سيدهاشم بحراني، تفسير البرهان، بيروت، انتشارات مؤسسه الاعلمى للمطبوعات، 1999.
4 ـ شيخ حرّ عاملي، پيشين، ج 2، ص40.
5 ـ «ورت» در لغت، به معناى عضوى است كه شخص به سبب شرم، آن را مي‏پوشاند. (ر.ك: سيدمصطفى حسينى دشتي، پيشين، ج 7، ص544).
6 ـ سيد محمدحسين طباطبائي، تفسير الميزان، ترجمه محمدباقر موسوى همداني، قم، انتشارات اسلامي، 1363، ج 15، ص157.
7 ـ «اَلْمَرْاَةُ عَورَةٌ سَتْرُها بَيْتُها« (زاهد ابي‏الحسين ورّام، تنبيه‏الخواطر و نزهةالنواظر المعروف بمجموعه ورّام، تهران، 1376ق، ج 2، ص119.
8 ـ ابوالفضل رشيدالدين ميبدي، تفسير كشف‏الاسرار و عدةالابرار، تهران، اميركبير، 1409ق، ج 5، ص 51.
9 ـ «عَنْ اَصْبَغِ بْنِ نُباتَه قال، قالَ اَميرُالْمُؤمِنينَ"(عليه‌السلام): خَلَقَ اللّهُ ـ عَزَّوَجَلَّ ـ الشَّهْوَةَ عَشَرَةَ اَجْزاءٍ فَجَعَلَ تِسْعَةُ اَجْزاءٍ فِى النِّساءِ وَ جُزْءً واحِدا فِى الرِّجالِ وَ لَولا ما جَعَلَ اللّهُ ـ عَزَّوَجَلَّ ـ فيهِنَّ مِنَ الْحَياءِ عَلى قَدْرِ اَجْزاءِ الشَّهْوَةِ لَكانَ لِكُلِّ رَجُلٍ تِسْعُ نِسْوَةٍ مُتَعَلِّقاتٍ بِهِ.» (شيخ حرّ عاملي، پيشين، ج 20، ص 63.
10 ـ همان.   

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 1 نظر

آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(0)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(1)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
1 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
3.0 stars
(3.0)

موضوعات: بانک مقالات لینک ثابت

نظر از: HOSEIN [بازدید کننده]
HOSEIN
3 stars

با سلام و ضمن تشکر به نظر میرسد که زورکی سعی دارید در این آیه شریفه حجاب امروزی و اجباری زنان را توجیه کنید اما این حقیقت را در نظر نگرفتید که الانسان حریص علی ما منع ، لا اکراه فی الدین . حجاب از روی میل و درونی و قلبی بالاترین درجه و مقام برای هر مرد و زنی است اما اگر قلبی نباشد ایجاد نفاق می کند زیرا قلب وی جلوه گری را می خواهد اما ذهن و عقلش مانع میگردد.این دوگانگی رشد نفاق را موجب میگردد لذا چه بسا متدینین قشری که فیلم سکسی می بینند و عذاب نفاق شان را می کشند.

1392/10/30 @ 10:45


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • بانک مقالات
  • کتاب
  • بانک احادیث و جملات بزرگان
  • سخنرانی ها
  • معرفی پایگاه ها
  • کلیپ ها صوتی و تصویری
  • دلنوشته و یادداشت های کوتاه
  • حوزه نقد و تحلیل
  • شعر و ادبیات غیر داستانی
  • مصاحبه ها و گزارش ها
  • جهت اطلاع
  • تصاویر و پوستر

آمار بازدید

  • امروز: 1487
  • دیروز: 1442
  • 7 روز قبل: 4351
  • 1 ماه قبل: 6376
  • کل بازدیدها: 177514

خبرنامه

  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس