• خانه 
  • تماس  
  • ورود 

دیدگاه زیست شناسی و جامعه شناسی در خصوص حیای زن

16 مرداد 1392 توسط باران

ديدگاه زيست‏ شناسى و روان‏شناسي درباره حياى زن
زيست‏ شناسان و روان‏ شناسان هم به فطري بودن حيا در زن (و بلكه در جنس ماده) اذعان دارند. دكتر فخري، فيزيولوژيست مصري، در اين‏باره مي‏گويد: «اصل و مبدأ احساس حيا، همان احساس حيوانى جنس ماده در مورد حياست و به همين جهت مي‏ بينيم نوعا احساس حيا در زنان از مردان قوي‏تر است».1
مودودى نيز پس از شرح مفصّلى درباره اينكه تجاذب جنسى در انسان دايمى است، مي‏نويسد: «در طبع زنان، در مقابل شهوت و جاذبيت جنسي، حيا و احتشام و امتناع نيز به وديعت نهاده شده است، كه در هر زنى كم و بيش وجود دارد. بدون شك، اين غريزه امتناع و فرار در جنس ماده حيوانات ديگر نيز ظهور دارد، ولى در جنس ماده انسان بيشتر و شديدتر است و اين شدت به وسيله وضع غريزه حشمت و حيا در روان او، افزون گشته است»2
برخى از روان‏شناسان معتقدند: حيا با آفرينش زن به هم آميخته است و تطوّرات جسمى دوران بلوغ، كه معمولا با بروز حالت روحى و روانى گوناگونى همراه است، عامل درونى حيا را به نمايش مي‏گذارد. كتاب طبايع زنان درباره وضعيت روحى و روانى پسران و دختران در دوران انتقال از كودكى به نوجوانى (دوران بلوغ) مي‏نويسد: «فرق بين اين دو جنس خيلى زياد است؛ مثلا، دختر در اين سن متانت خويش را دارد و در نهايت، رشد و وقار زندگى مي‏نمايد، در حالى كه پسر سال‏هاى دراز ديگرى لازم دارد تا عاقل گردد.»3
سپس در مورد آثار بلوغ در دختران مي‏گويد: «خجالت در او (دختر) زياد و تأمّلش در حركات و اطوار خويش فوق‏ العاده گرديده و ميلش به انفراد و تنهايى زياد خواهد شد.»4
بنابراين، وقتى حيا در زن فطرى باشد، حجاب و پوشش هم، كه از آثار و نتايج آن است، فطرى خواهد بود. منتسكيو (C.L.D.S.Montesquieu) مي‏گويد: «تمام ملل جهان در اين عقيده مشتركند كه زن‏ها بايد حجب و حيا داشته باشند تا بتوانند خوددارى كنند. علتش اين است كه قوانين طبيعت اين‏طور حكم كرده است و لازم دانسته زن‏ها محجوب باشند و بر شهوات غلبه نمايند. طبيعت مرد را طورى آفريده كه تهوّرش زيادتر باشد، ولى زن طورى آفريده شده كه خوددارى و تحمّلش زيادتر باشد. بنابراين، هرگز نبايد تصور كرد افسار گسيختگى زن‏ها بر طبق قوانين طبيعى است، بلكه افسار گسيختگى بر خلاف قوانين طبيعت مي‏باشد و بر عكس، حجب و حيا و خوددارى مطابق قوانين طبيعت است؛ زيرا طبيعت ما را طورى آفريده كه به نقص خود پي‏ببريم و به همين جهت است كه داراى حجب و حيا هستيم؛ زيرا حجب و حيا همانا خجلتى است كه شخص از نقص و عدم كمال خود دارد.»5
ديدگاه جامعه ‏شناسى درباره حياى زن
بررسى جامعه ‏شناختى و تاريخى حجاب نيز فطرى بودن حيا در زن را به اثبات مي‏رساند؛ زيرا بنابر گواهى متون تاريخي، در اكثر قريب به اتفاق ملت‏ها و آيين‏هاى جهان، حجاب در بين زنان معمول بوده است؛ هرچند در طول تاريخ، فراز و نشيب ‏هاى زيادى را طى كرده و گاهى با اعمال سليقه حاكمان، تشديد يا تخفيف يافته، ولى هيچ‏گاه به طور كامل از بين نرفته است. مورّخان به ندرت، از اقوام بدوي، كه زنانشان داراى پوشش مناسب نبوده و يا به صورت برهنه در اجتماع ظاهر مي‏شدند، ياد مي‏كنند.

دانشمندان، تاريخ حجاب و پوشش زن را به دوران ما قبل تاريخ و عصر حجر نسبت مي‏دهند. كتاب “زن در آينه تاريخ” پس از طرح مفصّل علل و عوامل تاريخى حجاب، مي‏نويسد: «با توجه به علل ذكر شده و بررسى آثار و نقوش به دست آمده، پيدايش حجاب به دوران پيش از مذاهب مربوط مي‏شود و به اين دلايل، عقيده عده‏اى كه مي‏گويند مذهب موجد حجاب مي‏باشد صحّت ندارد، ولى بايد پذيرفت كه در دگرگونى و تكميل آن بسيار مؤثر بوده است».6

نتيجه‏ اى كه از اين مطلب مي‏توان گرفت اين است كه گرايش زنان در طول تاريخ و در خلال فرهنگ‏ها و تمدن‏هاى گوناگون، و حتي بعضا متضاد، به حجاب و پوشش، اين حقيقت را به اثبات مي‏رساند كه حيا، كه تبلور آن حجاب زن در مقابل نامحرم است، ريشه در فطرت و غرايز زن دارد و به همين دليل، يك خصيصه ‏مشترك‏ در بين‏ تمام‏ زنان‏ بوده ‏است.

منابع:
1ـ به نقل از: على محمدى آشنايي، حجاب در اديان الهي، قم، اشراق، 1373، ص26.
2 ـ ابوالاعلى المودودي، الحجاب، بيروت، مؤسسةالرساله، ص 140.
3ـ حسينى نجفى به نقل از: على محمدي آشنايي، پيشين، ص 26.
4ـ همان.
5 ـ منتسكيو، روح‏القوانين، ترجمه علي‏اكبر مهتدي، تهران، اميركبير، 1362، ص 442.
6 ـ ر.ك: علي‏اكبر علويقي، زن در آينه تاريخ، تهران، 1357.



 1 نظر

حیا و غریزه تبرج و خودنمایی

15 مرداد 1392 توسط باران

زنان به عنوان نيمى از پيكره جامعه نقش بسيار مهمى در ايجاد و گسترش عفّت، پاك‏دامنى و اخلاق در بين جوامع بشرى دارند. عفّت و حياى زن، كه يكى از مهم‏ترين عوامل حفظ و بقاى عفّت عمومى است، نه تنها در تمام اديان و مذاهب الهى مورد تأكيد قرار گرفته، بلكه عقول و افكار بشرى نيز آن را مورد تأييد قرار داده ‏اند.
از نظر اسلام، اهميت اين موضوع به حدّي است كه برخى روايات آن را «تمام دين» مي‏دانند. در روايتى از پيامبر اكرم(صلى الله عليه و آله) آمده كه فرمودند: «اَلْحَياءُ هُوَ الدينُ كُلُّهُ»؛ حيا تمام دين است.1
امام علي(عليه‌السلام) نيز در مورد عفّت و پاك‏دامنى مي‏فرمايد: «عفّت و پاك‏دامنى منشأ هر خيرى است.» به همين منظور، در تمام اديان و مذاهب آسماني، «اَلعِفَّةُ رَأسُ كُلِّ خَيْر»2 قوانين گوناگونى براي حفظ و بقاى عفّت و حياى عمومى وضع شده ‏اند، كه «حجاب» و پوشش زن از جمله آن‏هاست.
«حجاب»، كه به معناى پوشيدن تمام بدن و زيبايي‏هاى ظاهرى زن در برابر مردان بيگانه است، براى پيش‏گيرى و مهار برخي گرايش‏ها و رفتارهاى خودنمايانه و وسوسه ‏انگيز مي‏باشد. اين در حالى است كه زنان به طور طبيعى دوست دارند در برابر جنس مخالف خودآرايى كنند و زيبايى زنانگي3 ، خود را به نمايش بگذارند.
حال اين سؤال پيش مي‏آيد كه اين قانون اسلامى تا چه اندازه با طبيعت زن سازگار است؟ آيا تبرّج و جلوه‏گرى از نظر اسلام و علم بكلى مردود است، يا براى آن قانونى وجود دارد؟ اگر در وجود زن غريزه‏اى تحت عنوان «تبرّج» وجود دارد، روش‏هاى رشد و پرورش اين غريزه چيست و چه كاركردى در زن و حفظ سلامتى او مي‏تواند داشته باشد؟ چگونه مي‏توان غريزه تبرّج را با حيا، كه يك ويژگى فطرى در زن است، جمع كرد؟ آيا حجاب و پوشش به معناى ناديده گرفتن اين غريزه نيست؟ آيا همان‏گونه كه عده‏اى از مخالفان حجاب مي‏گويند، اين محدوديت مانعى براي رشد عاطفى و روانى زن محسوب مي‏شود، يا به عكس، در جهت سلامت روانى اوست؟
اهميت بررسى اين موضوع واضح و روشن است؛ زيرا اولا، حجاب و پوشش زن به طور يقين، يكى از محكم‏ترين سنگرهايى است كه مسلمانان، به ويژه جوانان، را از فساد و فحشا حفظ مي ‏كند و سدى آهنين در برابر نفوذ و تهاجم فرهنگى دشمنان اسلام است. به همين دليل، همان‏گونه كه رهبر فرزانه انقلاب بارها فرموده ‏اند، بر همه ما تكليف است در مقابل اين تهاجم همه ‏جانبه هشيار باشيم و با آن مقابله كنيم.
ثانيا، ارتباطى كه مسئله حجاب و عفت از يك سو و گرايش دايمى زن به تبرّج و جلوه ‏گرى از سوى ديگر با سلامت روانى او دارد به موضوع اهميّت بيشترى مي‏دهد؛ زيرا پر واضح است كه به لحاظ نقش مهم و حساسى كه زن در حيات جسمى و روانى انسان‏ها دارد، بحث و بررسى در مورد مؤلّفه‏ هاى سلامت روانى او لازم و ضرورى به نظر مي‏رسد.
اما به دليل آنكه دين اسلام به بهداشت و سلامت روانى افراد اهميت زيادى داده است و حتى نتيجه نهايى عبادت و بندگى را رسيدن به «نفس مطمئنه» مي‏داند و فقط كسانى را كه داراى قلب و روانى سالمند، اهل نجات و خوش عاقبت مي‏داند،4 ) مطمئنا در تمام احكام و قوانين خود و از جمله، لزوم پوشش و حفظ عفّت فردى و عمومي، به نقش آن‏ها در روح و روان افراد توجه كرده و بهترين نسخه را براى سلامتى و سعادت جوامع بشرى ارائه داده است.5
غريزه تبرّج و خودنمايى
منظور از غريزه «خودنمايي» و «تبرّج»، جلوه ‏گرى و دلبرى كردن براى تصاحب قلب ديگرى است. كلمه «تبرّج» كه در قرآن آمده، از كلمه «برج» گرفته شده و به معناى ظاهر شدن در برابر مردم است؛ همان‏گونه كه برج قلعه، براى همه هويداست. در مورد اين موضوع، بايد به سه نكته توجه كرد:
1. اختصاص غريزه تبرّج به زنان
يكى از ويژگي‏هاى مهم زنان، خصيصه تبرّج و خودنمايى است كه به صورت غريزى و طبيعى در آنان وجود دارد. قرآن در دو آيه از آيات حجاب، از تبرّج و خودنمايى زنان صحبت كرده و آن را محدود به محيط خانواده كرده است. در يك جا مي‏فرمايد: (وَلاَ تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَي) (احزاب: 33) اى زنان (در برابر نامحرم) ظاهر نشويد و خودنمايى نكنيد؛ مانند خودنمايى دوران جاهليت نخستين؛ در آيه ديگر مي‏فرمايد: (غَيْرَ مُتَبَرِجاتٍ بِزينَهٍ) (نور:60) زنان، (در برابر نامحرمان) با زينت‏ها و آرايش ‏هايشان‏ خودنمايي‏ نكنند.
قرآن در اين آيات فقط زنان را از تبرّج و خودنمايى و به نمايش گذاشتن جاذبه‏ هاى جنسى خود در برابر نامحرم نهى كرده و از تبرّج مردان سخنى نگفته است. از ظاهر اين مطلب فهميده مي‏شود كه غريزه خودنمايى و تبرّج از ويژگي‏هاى خاص زنان است و در مردان وجود ندارد. به همين دليل پوشش و حجاب تنها براى زنان واجب شده است.
شهيد مطهّرى درباره آثار اين غريزه و نيز اختصاص آن به زنان مي‏گويد: «اما علت اينكه در اسلام دستور پوشش اختصاص به زنان يافته است، اين است كه ميل به خودنمايى و خودآرايى مخصوص زنان است. از نظر تصاحب قلب‏ها و دل‏ها، مرد شكار است و زن شكارچي؛ همچنان كه از نظر تصاحب جسم و تن، زن شكار است و مرد شكارچى. ميل زن به خودآرايى از اين نوع حس شكارچي‏گرى او ناشى مي‏شود. در هيچ جاى دنيا سابقه ندارد كه مردان لباس‏هاى بدن‏ نما و آرايش‏هاي تحريك ‏كننده به كار برند. اين زن است كه به حكم طبيعت خاص خود، مي‏خواهد دلبرى كند و مرد را دلباخته و در دام علاقه خود اسير كند، انحراف تبرّج و برهنگى از انحراف‏هاي مخصوص زنان است و دستور پوشش هم براى آنان مقرر گرديده است.»6
در روايات نيز از وجود غريزه خودنمايي يا تبرّج در زن سخن گفته شده است. براى مثال امام علي(عليه‌السلام) مي‏فرمايد: «خداوند زنان را از سرشت مردان آفريده، از اين‏ رو، تمام همّت خود را در جذب مردان و نزديك شدن به آن‏ها صرف مي‏كند».7
بنابراين، اصل وجود غريزه خودنمايى در زن مورد تأييد منابع اسلامى است. اما در مورد كاركرد اين غريزه در زنان، مي‏توان گفت: وجود اين غريزه براى متمايل كردن مرد ـ جنس مذكر ـ به زن ـ جنس مؤنث ـ است تا بدين‏وسيله، مقدّمات ازدواج و زندگى مشترك را بين آنان فراهم كند؛ چنانكه در ساير جانداران نيز اين ويژگى در جنس ماده وجود دارد.
درباره غريزه خودنمايى و تبرّج، غير از منابع اسلامي، برخى از دانشمندان نيز مطالب جالبى دارند. خانم جينا لمبروزو (G,Lombroso) روان‏شناس معروف ايتاليايي، در اين‏ باره مي‏گويد: «در زن علاقه به دلبر بودن و دل‏باختن، مورد پسند بودن و مايه خرسند شدن بسيار شديد است.»8 در جاى ديگري مي‏گويد: «يكى از تمايلات عميق و آرزوهاى اساسى زن آن است كه در چشم ديگران اثري مطلوب بخشيده و به وسيله حسن قيافه، زيبايى اندام، موزون بودن حركات، خوش آهنگي صدا، طرز تكلّم و بالاخره شيوه خرام خود، مطبوع طباع واقع گشته، احساسات آن‏ها را تحريك نموده و روحشان را مجذوب سازد.»9 همچنين درباره تأثير غريزه خودآرايى و تبرّج در زندگى زنان مي‏گويد: «ميل به جلب ديگران، بزرگ‏ترين و مهم‏ترين محرّك زندگانى زن محسوب مي‏شود.»10
ويل دورانت نيز درباره آثار غريزه تبرّج زن مي‏گويد: «زن ميل دارد بيشتر مطلوب باشد، نه طالب، و به همين جهت، در ارج ‏گذاري و تقدير آن جاذبه‏ هايى كه مايه تشديد ميل مرد است، استاد است.» بنابراين، اصل وجود اين غريزه و اختصاص آن به زن در بين دانشمندان پذيرفته شده است.11

پی نوشت:
1ـ علي‏بن حسام‏الدين المتقي، كنزالعمّال فى سنن‏الاقوال و الافعال، انتشارات مؤسسة الرساله، ج 3، ص121.
2 ـ عبدالواحد آمدي، غررالحكم و دررالكلم، بيروت، مؤسسة الاعلمى للمطبوعات، حديث 1168.
3 ـ Exhibitionism.
4 ـ يا اَيَّتها النفسُ المُطمَئِنَه اِرجَعى اِلى رَبِّكَ راضيةً مرضيةً» (فجر: 27و 28) تو اى روح آرام يافته! به سوي پروردگار بازگرد، در حالى كه هم تو از او خشنودى و هم او از تو خشنود است.
5 ـ يَومَ لايَنفَع مال و لابنون الاّ من اتَى اللّه بقلب سليم (شعراء: 88و 89.
6 ـ مرتضى مطهري، نظام حقوقى زن در اسلام، تهران، صدرا، 1379، ج 19، ص436.
7 ـ «خُلِقَتِ الْمَرْأَهُ مِنَ الرِّجالِ وَ اِنَّما هَمُّها فِى الرِّجالِ»؛ شيخ حرّ عاملي، وسائل‏الشيعه، قم، موسسة آل‏البيت لاحياء التراث، 1409ق، ج 20، ص64.
8 ـ جينا لمبروزو، روح زن، ترجمه پري حسام شه رئيس، تهران، دانش، 1369، ص 15.
9 ـ همان، ص 42.
10 ـ همان، ص 44.
11 ـ ويل دورانت، لذات فلسفه، ترجمه عباس زرياب، تهران، انتشارات سازمان آموزش انقلاب اسلامي، 1369، ص223.


 نظر دهید »

چشمان معجزه گر

14 مرداد 1392 توسط میرعیسی خانی
 در گذشته های نه چندان دور، در شهر بصره، جوانی زندگی می کرد به نام «عتبه بن علام» که بسیار زیبا و دلفریب بود و به خاطر همین جذابیت ظاهری، دوستان بسیاری داشت که در بینشان، آدمهای بی اعتقاد و فاسد هم بودند. هر چه بیشتر می گذشت، عتبه هم بیشتر متوجه زیبایی خیره کننده ی خود می شد، نگاههای زنان بصره که از بین جوانان، تنها او را می دیدند، او را کم کم مغرور کرد و فهمید که دست روی هر دختری بگذارد، جواب رد نمی شنود.

هرچه گذشت، تمایل او به زنان و دختران بیشتر شد و اطرافیان سودجو هم از فرصت استفاده کردند و او را به هر گناهی که خودشان مبتلا بودند، دعوت کردند و البته عتبه هم دست رد به سینه ی آنها نمی زد! خلاصه اینکه بیشتر وقتش را صرف دنبال کردن زنان و دختران در خیابان می کرد و تبدیل شده بود به یک جوان هرزه و بی بند و بار.
یک روز، یکی از دوستان عتبه به نام رابعه عدویه، که مدتها می شد از او سراغی نگرفته بود، به خانه اش رفت. در کمال تعجب و ناباوری، دید که عتبه در اتاقش مشغول نماز و عبادت است. با خودش گفت که آن حال و روز گناه و معصیت کجا و این نماز با خضوع و خشوع و حال گریان کجا؟! منتظر شد تا نمازش تمام شود.
وقتی نمازش تمام شد، با هم سلام و احوالپرسی کردند و رابعه بی مقدمه پرسید:
-  ابن علام خودت هستى؟! تو آن كسى نبودى كه مدام در هوى و هوس و زن بازى و عيش و نوش و غرق در گناه و عشق و شراب بودى؟ چطور شده به طرف خدا آمدى؟ با خدا آشتى كردى؟ چگونه از گناهان خودت برگشتى ؟!
- اگر يادت باشد من در اوایل جوانی ام خيلى معصيت كار بودم و به خانم ها علاقه ی زیادی داشتم. همانطور كه مى دانى ده ها زن در بصره گرفتار چنگال عشق من بودند و من هم در اين كار اسراف زيادى داشتم.
- خب چه شد که یک دفعه حال و روزت تغییر کرد؟
- يك روز كه از خانه بيرون آمدم، ناگهان چشمم به خانمى افتاد كه جز چشمهايش، چيزى پيدا نبود و حجاب كاملى داشت. دنبالش رفتم كه با او حرف بزنم، ولی به من راه نمى داد و هرچه با او صحبت مى كردم اعتنايى به من نمى كرد. نزديكش رفتم و گفتم: واى بر تو! مرا نمى شناسى؟! من عتبه هستم كه اكثر زنهاى بصره عاشق و دلباخته من هستند … با تو حرف مى زنم، به من اعتنائى نمى كنى؟! گفت از من چه مى خواهى؟ گفتم می خواهم که کامم را برآورده کنی!
گفت: اى مرد! من كه در حجاب كاملم، تو چطور مرا دوست دارى و نسبت به من اظهار علاقه مى كنى؟
گفتم: من همان دو چشمهاى قشنگ و زيباى تو را دوست دارم كه مرا فريب داده اند .
گفت: راست گفتى! من از آنها غافل بودم. اگر از من دست بر نمى دارى، بيا تا حاجت تو را برآورده كنم .
سپس به راه افتاد تا به منزلش رسيد. داخل خانه شدیم. وقتى كه وارد منزلش شدم، ديدم چيزى از قبيل اسباب و اثاثيه در خانه نيست. گفتم: مگر در خانه اسباب و اثاثيه ندارى؟
گفت: اسباب و اثاثيه اين خانه را انتقال داده ايم. گفتم: كجا؟ گفت: مگر قرآن نخوانده اى كه خداوند مى فرمايد:
«تِلْكِ الدّار الاخِرَةُ تَجْعَلُها لِلَّذينَ لايُريدُونَ عُلُوّا فِى الاْرْضِ وَلا فَسادا وَالْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقين» (1)
«اين سراى (دائمى و با عظمت) آخرت را فقط به افرادى اختصاص (داده و) مى دهيم كه در نظر ندارند در زمين برترى جوئى و فساد نمايند و عاقبت نيك و شايسته و خوب براى افراد با تقوا و پرهيزگار خواهد بود.»
ما هرچه داشتيم براى آخرت جاويد فرستاديم، دنيا ماندنى نيست. اكنون اى مرد! بيا و از خدا بترس و از اين كار حذر كن. من هم گفتم از اين پرهيزگارى درگذر و حاجت مرا روا كن.
خيلى مرا نصيحت كرد، ديد فايده اى ندارد. گفت حالا كه از اين كار نمى گذرى پس صبر کن.
ديدم رفت در اتاق ديگر و مرا به آن حال گذاشت. مشاهده كردم پيرزنى در آن اتاق نشسته است. آن دختر صدا زد برايم آب بياوريد تا وضو بگیرم. آب آوردند و وضو گرفت و تا مدت زیادی نماز خواند. من همين طور در فكر بودم كه اين جا كجاست؟ اينها كى هستند و چرا تا حال طول كشيد كه ناگهان فرياد آن دختر را شنيدم كه گفت يك مقدار پنبه و طبقى برايم بياوريد. آن پيرزن برايش برد.
بعد از چند دقيقه ناگهان ديدم پيرزن فريادى زد و گفت :
اِنّا لِلّه وَ اِنّا اِلَيْهِ راجِعُون وَلاحَوْلَ وَلاقوة اِلاّ بِاللّهِ الْعَلىِّ العَظيم.
من وحشت زده ديدم آن دختر جفت چشمهايش را با كارد بيرون آورده و روى پنبه و داخل طبق گذاشته است. وقتى آن پيرزن آن طبق را به سوى من آورد ديدم چشمها با پيه آن هنوز در حركت بود.
پيرزن كه ناراحت و رنگ از صورتش پريده بود گفت: آنچه را كه عاشقش بودى و دوست داشتى بگير! و طبق را جلوى من گذاشت. من وحشت كرده بودم نمى توانستم حرف بزنم آب دهانم خشك شده بود. اين چه كارى بود كه آن دختر انجام داد.
پير زن با حالت گريه گفت ما ده نفر زن بوديم كه در خانه اعتكاف كرده بوديم و بيرون نمى رفتيم و خريد خانه را اين دختر مى كرد، ولى تو ما را حيران و ناراحت كردى، خوب شد؟! اين چشمهائى كه تو به آنها علاقه مند شده بودى بگير!
همينكه سخن پيرزن را شنيدم از فرط ناراحتى بيهوش شدم. وقتى كه به هوش آمدم، تمام آن شب را فكر کردم و بر گذشته هايم تاسف خوردم. با خود گفتم واى به حال من! يك عمر دارم گناه مى كنم هيچ ناراحت نبودم، ولى اين دختر بدون گناه، خود را اینطور مجازات کرد.
بعد به منزل رفتم و تا چهل روز در خانه مريض بودم. كارِ آن دختر عجيب در من اثر كرده بود و اين سبب شد كه من از كار خودم پشيمان شوم و توبه کنم…


پی نوشت:
1.      سوره قصص، آیه 83.
منبع:
کتاب کیفر کردار، جلد دوم، نقل از رابعه عدویه؛ به نقل از کتاب قصص التوابین، علی میر خلف زاده، بخش چهل داستان، داستان 1.

 1 نظر

چند سوال اساسی از " ساپورت" پوش ها

14 مرداد 1392 توسط ک.بهروز

یا زیر پای شهر سست شده یا زیر پای اعتقادات ما. یا کسی دیگر برایش مهم نیست یا همه خود را به خواب خرگوشی زده اند. روزهاست که برخی از آدم های شهر رنگ و رو عوض کرده اند و آنطور که می خواهند زندگی می کنند نه آنطور که قانون و عرف برای آنان تعیین کرده است.

این روزها سر بالا گرفتن در شهر کمی سخت شده چرا که حتی اگر بخواهیم هم نمی توانیم چشم بر لرزش دل ببندیم و بی اختیار تن به لرزشی ناخواسته ندهیم.

این روزها در سایه بی تدبیری مسئولان فرهنگی که کم کم کوله بارشان را به مقصد خانه بسته اند و کاری به میز تصدی گریشان ندارند ” حجاب ” به فراموشی سپرده شده تا حجاب معقول و جامعه پسند جای خود را به ساپرت هایی تنگ و بدن نما بدهد غافل از اینکه این مهر سیاهی بر پرونده آنان که بر روی حقیقت چشم پوشیده اند و عطای ساعات آخر کار را به لقایش بخشیده اند ثبت خواهد شد.

جالب تر از این که در ماه های اخیر دیگر خبری از گشت های به اصطلاح ارشاد نیست. گشتی هایی که تا چندی پیش حتی به تار مویی گیر می دادند و هم اکنون در برابر این ساپرت های تن نما خود را در پستویی پنهان کرده اند. این کم کاری این سوال را به وجود می آورد که آیا آشپز فرهنگی کشور چند نفر شده است که اینگونه ” آش ” تهیه شده برای حجاب گاه شور می شود و گاه بی نمک؟

در یادداشت پیش روی هدف اصلی زیر سوال بردن مسئولان نیست چرا که دیوار این آقایان چنان بلند است که دست ما به آنها نخواهد رسید و حتی پاسخی در خورد در برابر سوالات ایجاد شده در این حوزه را نمی دهند بلکه هدف همین مردمی اند که در کف خیابان ها هر روز رفت و آمد می کنند و برخی از آنها با همین پوشش به اصطلاح روشنفکرانه این سوال را در ذهن ایجاد می کنند که آیا اینجا ” ایران است “؟

شنا کردن بر خلاف جهت حرکت رودخانه همیشه سخت و طاقت فرسا بوده اما از زمانی که رودخانه فرهنگ کشور در حوزه حجاب دیگر جریانی را در خود نمی بیند و عملا به آبراهی که حتی عمق آن به یک وجب هم نمی رسد تبدیل شده حرکت برخلافش دیگر سخت نیست و هر کس هر طور و به هر نحو که دوس دارد می تواند بپوشد و بگردد و نهایتا اگر کسی به او بگوید بالای چشمت ابروست وی را به باد مشت و لگد بگیرد و آخر چند صد نفر برای وی ” به به ” و چه چه ” کنند که چه خوب بلایی سر آدم ” فضول ” آوردی.

سوال ما از افرادی که با این نوع پوشش به دنبال خودنمایی در سطح جامعه هستند این است که آیا فرهنگ خانوادگی و نه فرهنگ عمومی جامعه، اجازه ورود نگاه های دریده به حریم شخصی آنان را می دهد؟

آیا این خانم های به اصطلاح ” مد پوش ” تا کنون صفحات جراید را ورق نزده اند و حوادث تلخ را نخوانند که به دلیل عدم کنترل غرایض چگونه رقم خورده است؟ مردانی که تنها به خاطر ظاهر یک خانم وی را دزدیده اند… چندین بار مورد تجاوز قرار داده اند …. و نهایتا جنازه سوخته وی را در گوشه ای از بیابان های شهر رها کرده اند.

سوال دیگر از ساپرت پوش های گرامی این است که تا کنون چند نفر از آنان با خیانت رو به رو شده اند؟ تا کنون چند نفر از ساپرت پوش ها روابطی را شروع کرده اند که مردان آن سوی رابطه تنها به خاطر خواسته های جسمی به آنان گرایش پیدا کرده اند؟ تا کنون چند نفر از این دوستان شکست عشقی را تجربه کرده اند؟ تا کنون چند نفر از آنان مورد تجاوز روحی قرار گرفته اند؟ آیا عموما میزان آزار و اذیتی که به این افراد وارد می شود قابل مقایسه با آن دسته از بانوانی است که سطح پوشش عمومی و قابل قبول جامعه را رعایت می کنند؟

عموما کسانی که با لباس های بدن نما در سطح جامعه حضور می یابند در برابر این سوال که چرا این پوشش را انتخاب کرده اید این پاسخ را از آستین خود بیرون می آورند که ” پوشش مقوله ای شخصی است و به کسی ربط ندارد “.

در پاسخ به این استدلال کودکانه باید گفت که هر کشوری در سطح جهان برای پوشش و نوع حضور در جامعه برای ساکنان خود حداقل هایی را در نظر گرفته است و این مقوله برای ایران نیز صدق می کند. زمانی پوشش افراد جنبه خصوصی می یابد که در چارچوب های دیوار شخصی شکل گرفته باشد ولی وقتی فرد در سطح جامعه حضور می یابد دیگر نوع پوشش او محوریت خصوصی بودن را از دست می دهد چرا که اینجا در برابر اذهان عمومی ظاهر شده و خود را در مقام مقایسه و اظهار نظر آنان قرار می دهد.

سوالی که وجدانا طرفداران پوشش آزاد باید به آن، نه به ما و نه به مردم، بلکه به خود پاسخ دهند این است آیا خودشان واقف بر این هستند که با حضور این گونه شان در سطح جامعه افراد چه نوع برداشت زننده ای از آنها در ذهن می پرورانند؟ آیا کسی که خود را در یک جایگاه و مقام اجتماعی می بیند عموما می تواند قبول کند که هر ذهن هرزه ای برای وی شناسنامه ای جداگانه صادر کند و بر اساس آن هویتی جدید برای وی بسازد؟
منبع: ندای انقلاب

 2 نظر

رابطه حجاب و عفاف

12 مرداد 1392 توسط همتی

حجاب و پوشش زن به منزله يک مانع در مقابل افراد نامحرم است که قصد نفوذ و تصرف در حريم ناموسي ديگران را دارند. همين مفهوم منع و امتناع در ريشه ي لغوي عفت نيز وجود دارد, بنابراين دو واژه (حجاب) و (عفت) در اصل معناي منع و امتناع مشترک اند. تفاوتي که بين منع و بازداري حجاب و عفت است, تفاوت بين ظاهر و باطن است, يعني منع و بازداري در حجاب مربوط به ظاهر است, ولي منع و بازداري در عفت مربوط به باطن و درون است, چون عفت يک حالت دروني است , ولي با توجه به اينکه تأثير ظاهر بر باطن و تأثير باطن بر ظاهر, يکي از ويژگيهاي عمومي انسان است.

بنابراين بين حجاب و پوشش ظاهري و عفت و بازداري باطني انسان , تأثير و تأثر متقابل است, بدين ترتيب که هرچه حجاب و پوشش ظاهري بيشتر و بهتر باشد, اين نوع حجاب در تقويت و پرورش روحيه باطني و دروني (عفت) تأثير بيشتري دارد, و بالعکس هرچه عفت دروني و باطني بيشتر باشد حجاب و پوشش ظاهري بيشتر و بهتر در مواجه با نامحرم ميگردد. قرآن مجيد به شکل ظريفي به اين تأثير و تأثر اشاره نموده است. نخست به زنان سالمند اجازه مي دهد که بدون قصد تبرج و خودنمايي, لباس هاي رويي خود مثل چادر را در مقابل نامحرم بردارند, ولي در نهايت مي گويد: اگر عفت بورزند , يعني حتي لباسهايي مثل چادر را نيز برندارند, بهتر است.

…………………………………………….منبع: نگاهي دوباره به تربيت اسلامي ,خسرو باقري , ص 66-73

 1 نظر

پايه هاي حجاب

12 مرداد 1392 توسط همتی

 

حجاب

پوششي که اسلام آن را به عنوان يک حکم شرعي اعلام کرده است يک عمل ظاهري و گسسته از عوامل, پايه و فرهنگ پوششي اسلام نيست بلکه حجاب ضميمه و عفاف بانواني است که آن را بر پايه هاي خود استوار کرده اند و چنانچه اين پايه ها در وجود هر خانمي بوجود ايد حجاب ديني او بطور طبيعي شکل خواهد گرفت در غير اينصورت به عنوان يک عمل خشک فيزيکي مطرح خواهد بود که همواره در معرض تزلزل است.

الف: ايمان به خدا و آخرت:
ايمان به خدا و ترس از آخرت از مهمترين پايه هاي حجاب بشمار مي رود. وقتي زن به خدايتعالي و علم و حکمت او ايمان آورد و معتقد گردد اخلاقي که براي انسان تشريع کرده است بدون نقص و داراي فوائد و آثار مثبتي است و همچنين باور کند که بي توجهي به احکام خداي تعالي خزلان دنيا و عذاب آخرت را بهمراه دارد از حکم الهي حجاب استقبال مي کند.
اميرالمومنين (ع) فرموده است: انسان به وسيله ايمان به کارهاي خوب رهنمون مي گردد.

ب: آگاهي:
شناخت سيماي زن, حقيقت حجاب و فلسفه و آثار آن از جمله پايه هاي مستحکم پوشش ديني است. وقتي خانمي به پاسخ دروني خود که چرا بايد پوشيده باشيم نائل شود پايه هاي حجاب ديني در درون او شکل ميگيرد و اين آگاهي به عمل او معنا و ارزش مي بخشد و دوام آن را نيز تضمين خواهد کرد.

ج : تقوا:
پرهيزکاري يکي ديگر از پايه هاي حجاب اسلامي است . تقواي آدمي ضامن اجراي احکام خداست و تا اين پايه قويم در فلب خانمي شکل نگيرد لباس تقوا در برنخواهد کرد. ايمان بدون تقوا انسان را به سر منزل مقصود نخواد رساند.
امير المومنين (ع) فرمودند:
لاينفع الايمان بغير تقوي : (ايمان بدون تقوا سود نمي بخشد.)
………………………

منبع؛تحليلي نو و عملي از حجاب در عصر حاضر؛مولف:حجه الاسلام و المسلمين محمدرضا اکبري

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 34
  • 35
  • 36
  • ...
  • 37
  • ...
  • 38
  • 39
  • 40
  • ...
  • 41
  • ...
  • 42
  • 43
  • 44
  • ...
  • 78

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • بانک مقالات
  • کتاب
  • بانک احادیث و جملات بزرگان
  • سخنرانی ها
  • معرفی پایگاه ها
  • کلیپ ها صوتی و تصویری
  • دلنوشته و یادداشت های کوتاه
  • حوزه نقد و تحلیل
  • شعر و ادبیات غیر داستانی
  • مصاحبه ها و گزارش ها
  • جهت اطلاع
  • تصاویر و پوستر

آمار بازدید

  • امروز: 1572
  • دیروز: 1442
  • 7 روز قبل: 4351
  • 1 ماه قبل: 6376
  • کل بازدیدها: 177514

خبرنامه

  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس